یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۰
کورش صفوی به دانشجویان باوری عمیق داشت

محمدامین ناصح، عضو هیئت علمی گروه زبان‌شناسی دانشگاه بیرجند، یادداشتی را به مناسبت درگذشت کورش صفوی، مترجم و استاد زبان‌شناسی نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، محمدامین ناصح: صبح سومین آدینه از مرداد 1402 خبری دردناک، جامعه زبان­شناسی ایران را در ماتم فرو برد. خبری تلخ و آوارگونه! باورش دشوار بود که قلب مهربان استادی دانشور و طناز و متبسم به خاموشی گرائیده باشد! شخصیتی خلیق و معلمی صمیمی که در علاقه‌مندسازی جمع بسیاری از جامعه زبان­شناسی امروز به این رشته نوپا نقش ارزنده‌ای داشت.

صحنه این نقش‌­آفرینی سحرگونه به کلاس­‌های درس «ساخت زبان فارسی» استاد در دوره کارشناسی مترجمی زبان­ انگلیسی در دانشکده ادبیات فارسی و زبان­‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در خلال دهه 1370 باز می‌گردد که علاوه بر دانشجویان رسمی، مستمعین آزاد زیادی داشت. این صحنه‌گردان مجرب در خلال جلسات هفتگی آن درس، چنان تصویر مجسم، جامع و زیبایی از زبان­شناسی برای مخاطبین ترسیم می‌نمود که در خلال همان نیمسال، بسیاری از نخبگان کنکور آن روزگار، مجذوب کلام نافذ و سلوک طناز او شده و از آن پس با زبان­ شناسی زلفی گره می‌زدند و بعضاً در کلاس­‌های درس او و همکاران دانشورش در دوره کارشناسی ارشد زبان­شناسی آن دانشگاه به عنوان مستمع آزاد حضور می‌یافتند و سپس با بهره‌گیری از راهنمایی­‌هایش مسیر مطالعاتی کنکور تحصیلات تکمیلی زبان­شناسی را پی می‌گرفتند. دوام آن سحر کلام تا آنجا بود که اغلب دانشجویان، این مسیر را پیوسته تا دریافت دانشنامه دکتری طی می‌کردند و از تجدید دیدار گاه و بی­گاه استادشان روحیه می‌گرفتند. استاد نیز در دل شادمان و خرسند بود که جامعه نوپای زبان‌شناسی در حال گسترش است و با ادامه این روند، زبان­شناسی خواهد توانست جایگاهی شایسته‌تر در میان رشته‌‌های دانشگاهی بیابد و از آینده روشن‌تری برخوردار شود.

کسانی که محضر گرم و مکتب پویای این استاد خلیق را درک کرده‌اند بر این نکته واقفند که ایشان از جمله استادانی بود که به رشته تحصیلی و شغلی خویش (زبان­شناسی)، عشقی زایدالوصف داشت. ضمناً به محیط دانشکده ادبیات و زبان­‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی نیز علاقه ویژه‌ای داشت؛ چون در اوایل دهه 1350 محل تحصیل ایشان در همان مدرسه عالی ترجمه بود. مهم­تر اینکه او شغل معلمی را قلباً دوست داشت و لذا به شایستگی از عهده تبیین روان و ساده برخی مفاهیم غامض برای دانشجویانش بر می‌آمد و از این انتقال دانش لذت می‌برد. گاه با طنزی مایه‌گرفته از تخمینی تاریخی می‌گفت: «اگر شاه سلطان حسین، زمام دودمان صفوی را به باد نمی‌داد آیا باز معلم دانشگاه بودم»؟ این سه انگیزه سبب می‌شد که در کلاس درس با شوق و شعف، سرگرم تعامل علمی با دانشجویان شود و همّ خود را به انتقال مطلوب مفاهیم بعضاً انتزاعی معنی­ شناسی و نشانه‌شناسی به مخاطبین مشتاق و مستمعین آزاد معطوف سازد.

 از جمله زبان‌شناسانی بود که گرچه بخشی از تحصیلات اولیه خود را در اروپا گذرانده بود، روحیه‌ای کاملاً شرقی داشت و به آداب دانشگاهی آن نیز نیک واقف بود و سعی می‌نمود آن را به دانشجویانش هم انتقال دهد. به عنوان نمونه برای استادان متقدم و پیشکسوت خویش احترام زیادی قائل بود و از ایشان به نیکی و با رعایت اصول ادب و بهره‌گیری به‌هنگام از ادوات تکریم یاد می‌کرد و از هر فرصتی برای نمایاندن این دقت­نظر به دانشجویان خویش دریغ نمی‌ورزد تا با آموزش عملی، نکته‌ای را به همگان یادآور شود که هیچ­گاه بر گذشته خویش پشت نکنیم و در عمل، وام­دار کسانی باشیم که در مراحل پیشرفتمان، سهمی داشته‌اند. ایشان تصویر استاد راهنمای دوره‌‌های تحصیلات تکمیلی خویش (استاد فقید دکتر علی­ محمد حق‌­شناس) را در اتاقش در معرض دید دانشجویانش قرار داده بود تا به ایشان بفهماند که همواره به استادش مدیون و دلبسته است.

استاد با وجود مشغله‌‌های آموزشی، پژوهشی و اداری و بعضاً لزوم شرکت در جلسات ادواریِ مختلف، در مدیریت انجمن زبان­شناسی ایران و نیز برپایی گردهمایی­‌های سالانه آن کوشا بود و به علاوه موفق به ارائه آثار ارزنده‌ای در قالب مقالات داخلی و تألیف ده‌‌ها جلد کتاب­ دانشگاهیِ مرجع شد که برخی، خلأ مطالعاتی را از زبان­شناسی ایران مرتفع نمود و بعضاً در ارزیابی­‌های ملی خوش درخشیدند. از میان آن‌ها «از زبان­شناسی به ادبیات»، «معنی­شناسی کاربردی» و «دنیای سوفی» نامدارتر شدند.

وی به اهمیت نقش سرمایه‌‌های انسانی در مسیر اعتلای علمیِ زبان­شناسی باوری قلبی داشت و همواره بر این جمله تأکید می‌ورزید که دانشجویان امروز، کنجکاو و هوشمند­ند و با حُسن اعتماد به آنان می‌توان به کاستن از خلأ‌های پژوهشیِ موجود امیدوار بود. لذا به ارتقای مرز‌های دانش بومی در حوزه‌‌های تخصصی با بهره‌گیری از توان دانش­آموختگان جوان این رشته، خوش­بین بود و به سهم خود تلاش خویش را در رفع برخی خلاء‌های زبان­شناسی در ایران و تشویق دانشجویان و همکاران منتخب در همراهیِ سازنده با این مسیر مصروف می‌داشت. برای نمونه حدود یک دهه پیش با همراهی «انتشارات علمی» زمینه انتشار سلسله کتاب­‌های ارزنده‌ای را در مباحث مختلف زبان­شناسی از جمله چند واژه‌نامه توصیفی مفید و کارآمد فراهم نمود.

شیوه تدریس استاد کمتر مبتنی بر کتاب درسی خاصی بود و در باب موضوع درس، مطالب مرتبطی را با بهره‌گیری از تخته سیاه به دانشجویان در خلال جسات هفتگی با آرامش و اغلب توأم با طنزی ظریف ارائه می‌کرد. آغاز و پایان کلاس درس ایشان نیز چندان تابع روال ثابتی نبود ولی سعی می‌نمود از فرصت کلاس برای پیشبرد مطالب درسی بهره کافی برد. زبان فارسی را چون موم در دستان ­خود می‌انگاشت و لذا در ارائه مطالب درسی و سخنرانی­‌های علمی، موفق ظاهر می‌شد. رعایت احترام متقابل استاد و دانشجو از دیگر ویژگی­‌های مکتب درس ایشان بود. در حین تدریس اغلب از طرح خاطره‌ای شیرین یا نکته‌ای لطیف به مناسبت حال و مقال، دریغ نمی‌ورزد تا فضای کلاس قدری تلطیف شده و مجال ادامه صحبت فراهم ­تر شود.

این نگارنده در خلال قریب به سی سال افتخار آشنایی و شاگردی نزد استاد در سه دوره تحصیلی در دانشگاه علامه طباطبایی و توفیق نگارش رساله دکتری خویش با مشاوره ایشان به‌یاد ندارد که استاد با وجود روحیه‌ای شاداب و بذله‌گو، کسی را در جایگاهی به دور از رعایت ارزش­‌های اخلاقی به باد انتقاد بگیرد. در دورانی که مدیرکل امور آموزشی دانشگاه نیز بود قانون ­گرایی استاد همواره با نیم­نگاهی به ملاحظات دانشجویان و جانب­داری منطقی از آنان همراه بود. در طول سالیان ممتد تدریس، هر وقت از ایشان درخواست همکاری علمی یا شرکت در محافل مختلف دانشگاهی می‌شد، استاد در حد امکان با خوش­رویی آن درخواست را می‌پذیرفتند. به یاد دارم در اواسط دهه 1390 از ایشان برای سخنرانی در همایشی با نام «زبان­شناسی و ادبیات» در دانشگاه بیرجند دعوت کردم. از این پیشنهاد به گرمی استقبال نمودند و با افتخار میزبان ایشان شدم.

از دیگر ویژگی­‌های خُلقی جالب توجه ایشان، تواضع بجا، لبخند همیشگی و کلام صمیمی او بود و لذا به رفتار متواضعانه با همکاران جوان و همراهی پدرانه با دانشجویان از هر صنف و گروهی شهره بودند. استاد دکتر صفوی در هنر تشویق دانشجویان تجارب موفقی داشتند و با وجودی که گاه حتی برخی دانشجویان دوره‌‌های کارشناسی را نمی‌شناختند و برای نخستین ­بار با آنان ملاقات می‌کردند با گشاده‌رویی آن‌ها را به حضور می‌پذیرفتند و تشویق و راهنمایی می‌نمودند. اگر سؤالی را دانشجو پاسخ می‌داد، با الفاظ انرژی­ بخشی او را تحسین می‌کردند. از این رو کلاس درس ایشان اغلب مستمعین آزاد داشت. به علاوه در مهارت بسیج نمودن دانشجویان جهت انجام کار‌های گروهی از جمله آماده‌سازی مقدمات همایش­‌های ادواریِ زبان­شناسی ایران که از اواخر دهه 1360 به همت گروه زبان­شناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار می‌شد توانمند بودند. او دبیر اجرایی اغلب آن سلسله همایش­‌ها بود و دانشجویان مشتاق در خلال روز‌های پیش از همایش در قالب اعضای هیئت اجرایی وظایفی را می‌پذیرفتند و پروانه‌وار گرد استادشان می‌گشتند و تابع اوامرش بودند.

استاد از شرکت در جبهه‌گیری­‌ها و دسته‌بندی­‌های علنیِ سیاسی، آگا‌هانه اجتناب ­می‌ورزید و ورود رسمی به این جرگه‌‌ها را که غالباً از دغدغه‌‌های علمی به‌دور هستند، بر نمی‌تابید. همچنین حریم شخصی خود و زندگی خانوادگی خویش را چندان جدا از دانشجویانش نمی‌دانست و بعضاً از تجارب فرزندپروری در کلاس صحبت می‌کردند و گاه فرزندان را همراه خود به همایش­‌های علمی می‌آورد. استاد در مهرورزی به همکاران اداریِ پیرامون و گاه نیز در دستگیری غیرمحسوس از برخی که تشخیص می‌داد، کوشا بود.

ایشان دانشجویانش را قلباً دوست داشت و این علاقه‌مندی را در موقعیت­‌هایی عملاً متبلور می‌ساخت. در بیان مصداقی عینی، به یاد دارم که در آذر سال 1399 و در اوج شیوع ویروس کووید 19 یکی از دانشجویان سابق ایشان که در معاونت گسترش زبان فارسی و ایران­شناسیِ مرکز روابط علمی و بین­الملل وزارت علوم شاغل بود مظلومانه بر اثر ابتلا به این ویروس مُهلک، جان باخت. استاد که از مرگ ناگ‌هانی آن فقید که یک دهه پیش­تر در اعزام ایشان به کرسی زبان و ادبیات فارسی در هندوستان مشارکت داشت، سخت متأثر گردید، نشانی محل دفن آن مرحومه را در بهشت زهرا جویا شدند و سپس از فرزندان آن فقید دلجویی نمودند.

جای خوشوقتی است که به اهتمام گروه پویای زبان­شناسی دانشگاه بوعلی سینا در اوایل دهه 1390 در حاشیه «نخستین کنفرانس زبان­شناسی نقش­ گرا» از خدمات دانشگاهی استاد دکتر کورش صفوی تجلیل و از جشن­نامه ایشان رونمایی شد تا به خدمات شایان آن استاد محبوب و متواضع ادای احترام شود.

 متاسفانه دوران بازنشستگی ایشان دیری نپایید و چون فرزندان دلبندشان ساکن کشورمان نبودند استاد نیز به زندگی در کنار ایشان متمایل شد و لذا از ایران مهاجرت نمودند ولی گویی دوری از کلاس و درس و موطن برای ایشان دشوار بود. چندی نگذشت که بیمار شدند و ناباورانه در غربت، بدرود حیات گفتند. گرچه ظاهراً خورشید عمر استاد عزیز دکتر کورش صفوی افول کرده است ولی یاد و نام نیک ایشان در وجود شاگردان توانمندی چون فرزان سجودی، محمد راسخ مهند، مهبُد غفاری، آزیتا افراشی و د‌ها زبان­شناس شاخص و خوش‌­آتیه زنده است. در حال حاضر، چرخ هر یک از گروه‌‌های زبان­شناسی در اقصی نقاط کشور بر مدار تعدادی از دانشجویان سابق ایشان می‌گردد و برخی منابع درسی کلاس­‌های زبان‌شناسی از تألیفات ارزنده این استاد فقید سود می‌برد. استاد دکتر کورش صفوی حق بزرگی به گردن نسل فعلی زبان­ شناسان شاغل در دانشگاه‌‌های کشور دارد؛ به ویژه دانشجویانی که علاوه بر کسب فیض در مکتب درس ایشان، توصیه اداری استاد فقیدشان را در جذب دانشگاهی خویش مؤثر قلمداد می‌کنند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها