کتاب «آخرین خانهی شهر» نوشته مریدیت سو ویلیس با ترجمه سید حبیبالله لزگی از سوی انتشارات کتابهای قاصدک (واحد کودک و نوجوان مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر) بهتازگی وارد بازار نشر شده است.
خانه آنها آخرین خانه شهر است. آنقدر باتلاق و مرداب در کنارش قرار دارد که انگار آنها اصلا توی شهر زندگی نمیکنند. البته شبیه به شهرستان هم نیست. چون میشود از خانه آنها پل هوایی بزرگراه، برج برق، انبار قدیمی متروکه و یک کانال را دید. آنها کنار باتلاقی زیر یک بزرگراه مرتفع در نیوجرسی زندگی میکنند.
داستان کتاب به آرامی پیش میرود تا اینکه سیلیا، عموزاده سفیدپوست بیلی وارد میشود و همهچیز را تغییر میدهد. یک شب بیلی برای خواب به خانه مجلل سیلیا در حومه شهر میرود و دریایی از سؤال ایجاد میشود: چطوری بیلی میتواند هم سیاهپوست و هم سفیدپوست باشد؟
چطوری میشود یوتریس را قانع کرد که بیلی در دوستی به او خیانت نکرده است؟
وقتی این بچهها در جشن تابستانی باربکیو در خیابان خانه ماهی شرکت میکنند چطوری بیلی معمای رازگونه مردی به نام همسایه را حل میکند؟
قبلاً همسایه چیز عجیب و احتمالاً خطرناکی را کنار کانال دفن کرده بود.
جواب به این سؤالها بیلی را به چالشی میکشاند که قبلاً حتی فکرش را هم نمیتوانست بکند.
برشی از متن کتاب:
«وقتی با ماشین وارد خیابان خانهی ماهی شدیم، یوتریس را دیدم که توی ایوان خانهشان نشسته بود. با عبور ما حتی سرش را هم از روی کتابی که میخواند، بلند نکرد. عمه بارب و سیلیا آنقدر ماندند که برای آمدن سیلیا به جشن ماهی برنامهریزی کنند.
مادر خیلی خوشحال بود که من برگشتم. چون میخواست چیزهایی را که دوخته بود به بوتیک آفریقا ببرد و پارکر خواب بود.».
انتشارات کتابهای قاصدک کتاب «آخرین خانهی شهر» نوشته مریدیت سو ویلیس با ترجمه مرحوم سید حبیبالله لزگی را با شمارگان ۵۰۰ نسخه و در ۱۵۷ صفحه و به بهای ۷۵ هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما