نگاه اصلی سردار سلیمانی در حوزه بازسازی، ارتباط بین مردم ایران و عراق بود. با تشکیل ستاد، راه ایرانیها برای زیارت و بازسازی باز شد و قصد داشتند مردم عراق هم برای زیارت امام رضا (ع) و دیگر اماکن مذهبی به ایران بیایند.
اما در این بین نقش افراد مجاهد و آزادهای همچون سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در نهادینه کردن و عمقبخشی به این فرهنگ عظیم، برجسته و غیرقابلانکار است.
ایبنا با همکاری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است در ایام اربعین حسینی(ع) در چندین شماره با استناد به کتاب «معمار حرم» به واکاوی این نقش سردار دلها بپردازد:
روایت علیرضا فداکار
به مسئولان حرم گفتیم: اجازه می دین همینالان کار را شروع کنیم؟ تا سنگ از ایران بیاوریم، اجازه بدین ما این سنگها رو جمع کنیم. آنها هم موافقت کردند و اجازه کار را صادر کردند.
ورود ما به این عرصه، سال ۱۳۸۲، چند ماه بعد از سقوط صدام بود. آن زمان هیچ کشوری حتی جمهوری اسلامی، هنوز برای بازسازی وارد نشده بود. ستادی هم که الآن به نام بازسازی عتبات است، آن موقع به این نام و با این ساختار تشکیلاتی نبود. اینها را از این بابت میگویم که نمیخواهم تاریخ تحریف شود.
روایت احمد رنجبر
ساختار اولیه ستاد شکلگرفته بود ولی هنوز هیچ طرح توسعهای در ذهن هیچیک از مسئولان وجود نداشت. حرمها، چه ازنظر شکلی و ساختمانی و چه عمرانی، آنقدر خراب بودند که اصلاً بحث توسعه نبود. همه به دنبال این بودند که صرفاً تسهیلات دمدستی و سادهای برای رفاه زائران فراهم کنند.
در واقع در آن زمان دو بحث مطرح بود: یکی تعویض سنگ حرم حضرت امیر المومنین(ع) و بعدازآن بحث تغییر سنگ حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع). کارهای ثانوی هم داشتیم ولی اساس کارمان این دو تا بود؛ مخصوصاً تعمیرات حرم امیر المومنین(ع) که اوضاعش خیلی خراب بود. چون بهواسطه عنادی که حزب بعث و صدام با اهلبیت(ع) مخصوصاً امیر المومنین(ع) داشتند، ذرهای رسیدگی به آن نشده بود؛ مثلاً سرویسهای بهداشتی به طرز ناشایستی داخل صحن حرم وجود داشت؛ بنابراین آن زمان، هدف فقط مرمت وضع موجود بود.
حرمهای مطهر کاظمین و سامرا وضعیت بهتری داشتند ولی حرمهای نجف و کربلا اصلاً در شان امیر المومنین(ع) و سیدالشهدا(ع) و ابوالفضل العباس(ع) نبودند. فقط تمام توانمان را گذاشتیم که وضع موجود را درست کنیم. یادم هست آن زمان نزدیک حرم امام حسین(ع) کوهی از زباله جمع شده بود که وضعیت خیلی ناجوری ایجاد کرده و اطراف حرم سیدالشهدا(ع) را بسیار زشت میکرد.
روایت علیرضا فداکار
جالب است آن اوایل که کار را شروع کردیم، بعضی عراقیها وقتی به حرم میآمدند و متوجه میشدند ما ایرانی هستیم و داریم برای بازسازی حرم تلاش میکنیم، میگفتند: مگر ایرانیها امیرالمومنین(ع) را قبول دارند؟ ایرانیها مگر به امیرالمومنین(ع) علاقهمند هستند؟ صدام اینقدر روی اینها کارکرده بود.
با همه این اوصاف، ما مشغول کار خودمان شدیم. وضعیت ایوان نجف بسیار اسفناک بود؛ سنگهایش کندهشده و همه ورآمده بود. برآوردهای لازم را از نظر مصالح و نوع رنگ سنگها انجام دادیم. دوستان هرکدام به آشناهایی که در ایران داشتند، تلفن کردند و هرکسی تهیه یکی از ملزومات و مصالح را بر عهده گرفت و مقدمات ارسال و عبور آنها از مرز را ساماندهی کرد.
از اینطرف هم ما همگی سریع کتهایمان را درآوردیم و یا علی گویان و ضمن مداحی، شروع کردیم به کندن و در آوردن سنگهای ایوان نجف. این در واقع اولین کار ما بود برای بازسازی حرم. هفت هشت ده نفر بیشتر نبودیم.
ده روزی از شروع کارمان گذشته بود، هیچوقت یادم نمیرود، یکشب که در حرم کار میکردیم، داشتم از یکی از ورودیهای حرم میرفتم که یکمرتبه سردار سلیمانی را با دشداشه سفید و چفیه روی شانههایش دیدم. چون حرم روزها باز بود و شبها تعطیل میشد، ما شبها کار میکردیم. حرم در اختیار خودمان بود و هر وقت دلمان میخواست، داخل حرم میرفتیم.
من داشتم میرفتم حرم که ایشان را دیدم و شروع کرد صحبت کردن. خیلی دلش میخواست کاری انجام بشود. هنوز ستاد بازسازی راه نیفتاده بود. ستاد پشتیبانی از مردم مظلوم عراق بود و ما در کنارش کار سنگ و مرمت را انجام میدادیم.
ایشان آن شب جملهای به من گفت و تأکید کرد از این جلسه و صحبتها نباید کسی خبردار شود. من هم تا چندین سال به هیچکس نگفتم ولی توصیههایی کرد و فرمود: این کارها را باید انجام دهید.
روایت غلامرضا کرمی
سردار سلیمانی آدمی همه بعدی بودند. عمق بینی ویژهای داشتند و خیلی جلوترها را میدیدند. بسیار باهوش بودند. مدیر بودند و تدبیر و برنامه داشتند.
نگاه اصلی سردار سلیمانی در حوزه بازسازی، ارتباط بین مردم ایران و عراق بود. با تشکیل ستاد، راه ایرانیها برای زیارت و بازسازی باز شد و قصد داشتند مردم عراق هم برای زیارت امام رضا(ع) و دیگر اماکن مذهبی به ایران بیایند.
روایت اسماعیل سعادت
ایشان حتی از همان ابتدای تشکیل ستاد عتبات عالیات تأکید داشت؛ روادید باید لغو شود و کربلا، نجف، سامرا و کاظمین مثل مشهد خودمان باشد و راحت بتوانیم به زیارت برویم و عراقیها هم راحت بتوانند به مشهد بیایند که در دولت عادل عبد المهدی این کار را انجام داد.
هم موضوع راحتی زیارت بود، هم احترام زائران. حاج قاسم معتقد بود؛ زائر امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) باید محترم و مکرم باشد. گزارشهای لب مرز را کنترل میکرد که با زائران چگونه برخورد میشود. اگر میدید توهین، تحقیر یا اذیت و آزاری برای زائر هست، ناراحت میشد و جدی دنبال میکرد تا آن را برطرف کند و راه را برای زوار قبور ائمه اطهار(ع) هموار سازد.
همکاری شهرداری تهران
بعد از پایان کار نصب سنگهای حرم امام علی(ع)، به این جمعبندی رسیدیم که برویم مشکلات ظاهری اطراف حرم را هم برطرف کنیم؛ یعنی حداقل تمیزش کنیم. برای همین، وقتی به ایران برگشتیم رفتیم با شهردار وقت تهران؛ آقای احمدینژاد، صحبت کردیم و گفتیم آقا خواهش میکنیم شما بیایید در عراق کارکنید و نظافت نجف و کربلا را بر عهده بگیرید. ایشان هم از پیشنهاد ما استقبال کردند و گفتند: من موافقم؛ بیاین شهرداریهای مناطق بیست و دوگانه تهران رو به لحاظ بازه زمانی تقسیمبندی کنیم و مسئولیت نظافت این دو شهر (نجف و کربلا) رو همزمان بسپریم دست دو منطقه.
این کار یک سال انجام شد و شهرداری تهران مسئولیت جمعآوری زبالهها و نظافت عتبات و اطراف آن و همچنین ایجاد فضای سبز را در آنجا به نحو احسن انجام داد...کلاً فضای جدیدی در کربلا و نجف ایجاد کرد و فرهنگ گل کاری را در شهر جا انداخت.
نظر شما