در نقد و بررسی کتاب «درسهای سبز لاله» مطرح شد؛
گل لاله وقفهای در تاریکی دارد تا به نور برسد؛ این برای من دستمایه نوشتن داستان شد
سرور پوریا، نویسنده کتاب «درسهای سبز لاله» در برنامه نقد و بررسی این اثر گفت: شقایقها و لالهها نماد خوزستان است. بیشترین اطلاعاتم که در داستانهایم منعکس شده، تمام داراییهایم در زمان زندگی در خوزستان بوده است.
سرور پوریا در ابتدای این نشست از پیشینه خود گفت: کتابهای زیادی نوشتهام که تنها چهار عنوان از آنها، در کانون با تیراژ ۶۰ هزار نسخه به کتابخانههای سراسر ایران رفت و مخاطبان بسیاری داشت. در چهار سال اوایل خدمتم در کتابخانه کانون، کتابدار بودم. بچههایی که کتابخوان یا کتابخانهبرو بودند، من را میشناختند. کسانی هم که کتابخوان نبودند، به خاطر اینکه کتابهایم تصویرسازیهای خوبی داشت، من را میشناختند. با تصویرگران خوبی کار میکردم؛ چرا که جاذبههای بصری در گیرایی مخاطب خیلی تأثیر دارد. تصویرسازی خوب و حتی تصویر جلد کتاب هم در جذب مخاطب اثر میگذارد.
نویسنده «درسهای سبز لاله» درباره معضلات نویسندگان بیان کرد: فکر میکنم علت موفقنبودن کتابها و جذب مخاطب، پایینآمدن سطح کیفیت محتوا و چاپ است. علاوه بر آن، ضعف کارشناسیها هم باعث شده کتابها افت کنند و کمبود کاغذ، واقعا ما نویسندگان را نگران کرده که چرا مینویسیم؟ در حال حاضر بیش از ۱۰۰ عنوان اثر منتظر چاپ دارم؛ اما باز هم مینویسم چون نمیتوانم ننویسم.
سرور پوریا افزود: به مردم توصیه میکنم که حتی به روزی یک خط نوشتن عادت کنند و کتاب بخوانند؛ صرفا شنونده نباشیم. گرایش شنیداری در جامعه رشد کرده و گرایش دیداری افت پیدا کرده است. معلمها هم به جهت محدودیت زمان کلاس نمیتوانند چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ ادبی، دانشآموزان را به سطحی که باید برسانند؛ بنابراین مطالعه آزاد در بالابردن سطح نوشتاری خیلی مؤثر است.
این نویسنده از خاطرات دوران خدمتش در کتابخانه کانون گفت: از پنجسالگی مینوشتم. زمانی که در کتابخانه کانون بودم، کتابهایی را که پرخواننده نبودند انتخاب میکردم و نقاشیهای آنها را روی کاغذ میکشیدم. بعد آنها را به دیوار میچسباندم و وقتی که بچهها به کتابخانه میآمدند نقاشیها را برایشان میگفتم و قصه را تا حدی که داستان لو نرود، تعریف میکردم. آنها هم ترغیب میشدند که کتاب را بخوانند. کاش پدرها و مادرها هم در خانه همین کار را بکنند و یک تکه کاغذ روی دیوار بچسبانند و بگذارند که بچهها نقاشی بکشند.
پوریا درباره اولین کتابش عنوان کرد: اولین کتابم «قایم باشک» بود که در سال ۶۰ منتشر شد. این کتاب در زمینه علمیداستانی نوشته شده و به دو زبان نیز ترجمه شد. در آن زمان با توجه به تحقیقات میدانی که در مدارس انجام دادم به این نتیجه رسیدم که معلمان در مدارس با مشکل کمبود وقت و مفهوم موضوع علمی، سروکار دارند؛ بنابراین در کانون این طرح را مطرح کردم؛ طرحی که با استفاده از آن کتابها هم کمکِ معلمان باشند و هم تشویقکننده کودکان به کتابخوانی. این تصمیم در شرایطی گرفته شد که به این نتیجه رسیدم معلم به دلیل کمبود وقت نمیتواند خیلی از موضوعات را به صورت کامل در کلاس بگوید.
وی درباره نگارش کتاب «درسهای سبز لاله» گفت: از سال ۱۳۴۲ به تهران آمدم و شروع جنگ در خوزستان نبودم؛ اما در تمام آن ۱۸ سالی که در خوزستان بودم، همه خاطراتم را در ذهنم ثبت کرده بودم. خوزستان پر است از کوههای بلندی که درون این کوهها گندم است و با وزیدن باد در گندمها، موج زیبایی به وجود میآید. در فصل بهار هم این کوهها پر است از لالهها و شقایقهای رنگارنگ. این شقایقها و لالهها نماد خوزستان است. بیشترین اطلاعاتم که در داستانهایم منعکس شده، تمام داراییهایم در زمان زندگی در خوزستان بوده است.
این نویسنده ادامه داد: زمانی که به کوهها میرفتم، به لالهها خیلی دقت میکردم؛ چون کنجکاو بودم. نوع پرورش لالهها به این ترتیب است که ریشه آنها مانند پیاز است و تا چند روز در جای تاریک میمانند و بعد زمانی که به حد نصابی رسیدند، از زمین بیرون میزنند و به سمت نور حرکت میکنند. همین موضوع و نوع رشد لاله برای من دستمایه این داستان شد؛ درواقع این گل یک وقفه تاریکی دارد تا به نور برسد. «درسهای سبز لاله» اولین بار اواسط سال ۱۳۶۰ با تصویرگری سحر فرهادروش منتشر شد. این کتاب برای پنجمینبار تجدید چاپ شده است.
پوریا درباره مخاطبان این کتاب گفت: کتاب «درسهای سبز لاله» از نظر کارشناسی، کتاب مقطعی به حساب میآید؛ چون کتابی است که تاریخ مصرف دارد؛ یعنی برای درک کامل کتاب، نیاز بوده که در همان حالوهوای جنگ خوانده شود؛ ولی کتاب بهگونهای است که همچنان جاذبههای داستانی خود را دارد. خصوصیات داستان بهگونهای است که مخاطب نوجوان را جذب میکند. میگویم نوجوان چون این کتاب برای نوجوانها نوشته شده و یکسری تفکرات انتزاعی دارد که درک آن برای کودک سخت است.
وی در انتها گفت: شاید بعضیچیزها را نوجوانان هم نتوانند درک کنند؛ چرا که داستان بهشدت انتزاعی نوشته شده و با تفکر و تجربه و سن اجتماعی نوجوان جور در نمیآید. البته امروزه و با وجود فضای مجازی یکسری از این مشکلات رفع شده است؛ ولی بهصورت کلی اگر نوجوان امروز این کتاب را میخواند بهخاطر فراز و فرودهای داستان است که او را جذب میکند. ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که در حال حاضر کتابهای جنگ به فروش بروند و در آخر هم امیدوارم که هیچگاه در هیچ جایی جنگی نباشد.
دفاع مقدس بخشی از تاریخ و هویت ما است
سارا عرفانی نیز در این نشست، با اشاره به اینکه کتاب «دستهای سبز لاله» را خیلی دوست داشتم و آن را با اشک به پایان رساندم، توضیح داد: موضوع این کتاب دفاع مقدس بوده و از نوجوانی این مضمون برای من جذاب است؛ فضای ارزشباوری چنین کتابهایی را دوست دارم. موضوع «دستهای سبز لاله» بخشی از تاریخ و هویت ما است و فکر میکنم این از هنرمندی نویسنده است که کتابش پس از چهار دهه هنوز خوانده میشود. اگر داستان جذاب باشد، مخاطب خارج از موضوع و فرا زمانی به آن علاقه نشان میدهد.
وی با بیان این که الگوها و قهرمانان زیادی در دوران دفاع مقدس داشتیم که امروز هم میتوانند برای بچههای ما الگوهای جذابی باشند، ادامه داد: فضای جنگ برای ساخت و تولید آثار در قالبهای مختلف ازجمله کتاب و فیلم جذاب است. با دیدن و خواندن برخی تولیدات شاخص غربی، گاهی دلمان میخواهد خود را جای قهرمان آن بگذاریم. اما باید با استفاده از ظرفیتهای موجود، این تاریخ و قهرمانان واقعی را به مخاطبان در ایران و جهان معرفی کنیم. کتاب بهعنوان یک محصول اولیه، میتواند منبع الهام برای خلق آثار هنری باشد.
این نویسنده با اشاره به ویژگیهای کتاب «دستهای سبز لاله» بیان کرد: یک خصیصه کتاب حاضر این است که توانسته فرازمانی و فرامکانی با مخاطب ارتباط برقرار کند. گویی این کتاب همین امروز و برای روزگار کنونی نوشته شده است. گویا از جنگ فاصله گرفته و میخواهد برای بچههای امروز آن روزها را روایت کند. این داستان با نمادسازی از دل جنگ و خشونتهای آن نوعی لطافت را به مخاطبانش منتقل میکند. با یک داستان لطیف از جنگ روبهرو هستیم که نشان دهنده هنر نویسنده آن است. داستان این کتاب از یک خاطره و تجربهای عمیق وام گرفته شده است.
سارا عرفانی در پایان گفت: از زوایای مختلفی همچون حماسی، تراژدی، عزتمندی و ارزشباوری میتوان به جنگ نگاه کرد. خوب است به جنبه حماسی ماجرا و ارزشها و باورهایی که نیاز است به مخاطب منتقل کنیم، بیشتر بپردازیم. میتوانیم ارزشهایمان را در قالب چنین موضوعی به مخاطبانی فراتر از مرزهای ایران منتقل کنیم. بهعنوان نویسندهای که نوشتن از دفاع مقدس و فضای آن را دوست دارم، معتقدم که نوشتن داستان جنگ برای کودکان و نوجوانان کار بسیار سختی است. نویسنده باید بداند علایق و نیازهای بچههای امروز چیست و چطور فکر میکنند و حرفهای جدید برای گفتن داشته باشد. این امر نیاز به تجربه و مطالعه دارد.
نظر شما