فلسطینیها چند دهه است که با اشغالگران سرزمینشان درگیرند. آنها سالهای طولانی زیر ستم بودهاند و بهترین فرزندانشان را در راه آزادی وطن تقدیم کردهاند.
او حدود دو دهه پیش، در مقالهای با عنوان «پوشش رسانهای اسلام و تروریسم» که به فارسی هم ترجمه شده و در کتاب «به من دروغ نگو» موجود است، درباره غزه توصیفی ارائه کرد که به آنچه امروز در آن جغرافیای کوچک میگذرد بسیار شبیه است. نوشت: «الان هر فرد فلسطینی یک زندانی محسوب میشود. غزه با دیوارهای از سیمخاردار، که در آن برق جریان دارد، از سه طرف محصور است. اهالی غزه مثل حیوانات محبوسند و قادر به آمد و شد نیستند، نمیتوانند کار کند، سبزیجات و میوه خود را به فروش برسانند و نمیتوانند به مدرسه روند. آنها از هوا در معرض حملات هواپیماها و هلیکوپترهای اسرائیلی قرار دارند و در زمین هم با شلیک تانک و مسلسل، هدف قرار میگیرند. غزه، سرزمینی که فقر و گرسنگی به آن تحمیل شده است، کابوسی انسانی است؛ هر رویدادی، هرچند کوچک... هجوم هزاران سرباز را در پی دارد که فلسطینیان را بدون ملاحظات سنی، جنسی یا جسمی، تحقیر و تنبیه و تضعیف میکنند.»
سپس میافزاید: «از ورود لوازم ضروری پزشکی در مرز جلوگیری میشود. آمبولانسها نیز به رگبار بسته یا توقیف میشوند. در عملیاتی منظم و با هدف تنبیه دستهجمعی غیرنظامیان – که در اثر انهدام جامعهشان به دست اسرائیل، اکثر در سال ۱۹۸۴آواره شدهاند – صدها خانه درهم کوبیده شده و صدها هزار درخت و زمین زراعی از بین رفته است. واژه امید از فرهنگ لغت فلسطین رخت بربسته است.»
البته از آن زمان، یعنی زمانی که ادوارد سعید این مقاله را نوشت تا به امروز، بسیار چیزها تغییر کردهاند. اکنون فلسطینیها نیرومندتر شدهاند و امید به امکان پیروزی را بازیافتهاند. شاهدیم که آنان، نسبت به گذشته بسیار بهتر از خودشان دفاع میکنند و چنان در شیوههای نبرد ورزیده شدهاند که ضربات کاری و موثری به صهیونیستها میزنند. اسرائیلیها نیز تغییر کردهاند. بسیار آسیبپذیر و شکننده شدهاند و ترس در عمق وجودشان رخنه کرده است. هرچند هنوز هم مثل گذشته، شکست در میدان رزم با مبارزان فلسطینی را با بمباران مناطق غیرنظامی تلافی میکنند و از مردم عادی انتقام میگیرند.
قصهها و خاطرات؛ کتابهایی درباره فلسطینیها و سرزمینشان
درباره فلسطین و مردمش، چه آنهایی که هنوز در این سرزمین ماندهاند و چه آنهایی که مجبور به ترک وطنشان شدهاند، کتابهایی به زبان فارسی وجود دارد که مطالعه هر کدام از این کتابها، بُعدی از ابعاد ماجرای این سرزمین را روایت میکنند. مانند کتاب «چشمهایم در اورشلیم» نوشته مریم مقانی، که در بستر و فضایی متفاوت، در آیندهای تخیلی از فلسطینیها مینویسد. آیندهای که او در رمانش تصویر میکند، آیندهای فرضی است اما به واقعیتهای زندگی فلسطینیها و دشمنانشان پیوند میخورد و همین پیوند، به عاملی برای جذابیت داستان تبدیل میشود.
داستان «صور» نوشته حسینعلی جعفری نیز یکی از این کتابهاست. داستانی است درباره پیرمردی فلسطینی که در روزهای منتهی به اربعین، قدم به مسیر کربلا میگذارد و خواننده، همراه او، تاریخ رنجها و ستمهایی را که فلسطینیها متحمل شدهاند بازخوانی میکند. میخوانیم: ابوخالد چشم انداخت سمت باغچه اندازه کف دست زیر درخت انجیر پیر محو نور شد که سبزی میچید و میریخت توی سبد کوچک بافتهشده از شاخههای نازک زیتون. صدا بلند کرد: «باز زانودرد میگیریها.» نور کمر راست کرد: «تمام شد» و نشست روی تخت چوبی پایه کوتاه کنار باغچه: «سفره نباید بیزینت باشد» و سبزی را زیرورو کرد: «به عیاض زنگ زدی؟» ابوخالد نگفت که جواب نداده و نالید: «مگر این خط و خطوط راه میدهند؟ هی میگوید تماس با مشترک مورد نظر امکانپذیر نمیباشد» و از سکو پایین آمد و راه افتاد سمت نور. نور دعا کرد به جان عیاض و سراپای شوهرش را برانداز کرد. «میخوای بروی نماز جمعه؟»
ـ میدانی و میپرسی؟
ـ میترسم... میترسم بلایی سرت بیاید.
ـ من عمرم را کردهام...
از میان کتابهای خاطرات نیز میشود از کتاب «اخگر به گریبان» نام برد که مرور تجربیات منیر شفیق، متفکر و مبارز سرشناس فلسطینی است. او در این کتاب، با لحنی صمیمی، مشاهداتش از سالهای طولانی مبارزاتش را روایت میکند، از کوششهای مردم فلسطین برای حفظ هویت و موجودیتشان میگوید و بر نقشههای صهیونیستها نیز درنگ میکند. آنچه بر ارزش این کتاب میافزاید، صحبتهای شفیق درباره چگونگی شکلگیری برخی گروههای مقاومت در فلسطین، تفاوتها و شباهتهای این گروهها، و آرمانها و اهداف آنهاست. نکاتی که در صحبتهای این مبارزه قدیمی وجود دارد، چنان مهماند که میتوان گفت مطالعه کتاب برای همه کسانی که پرسشهایی درباره فلسطین و مبارزات فلسطینیها دارند ضروری به نظر میرسد.
همچنین باید به دو کتاب «تا فراموش نشوی: خاطرات راندهشدگان سرزمین فلسطین» و «متاستاز اسرائیل» اشاره کرد. کتاب نخست کاری از مرتضی محمدی است و چنانکه عنوانش نیز نشان میدهد مسأله آوارگان فلسطینی را مورد تأمل و بررسی قرار میدهد. دومین کتاب نیز به قلم کورش علیانی تألیف شده، از منظری بکر و خاص، به ماهیت وجودی حکومت اسرائیل میپردازد و در وصف واقعیت نظام حکمرانی صهیونیستها (در جنگ و سیاست و اقتصاد و حوزههای دیگر) از لفظ «سرطان» استفاده میکند. باور علیانی این است که اسرائیل اولاً ارتباطی با دین الهی یهودیت ندارد بلکه حتی در تعارض با آموزههای اصیل آن تعریف میشود و دوماً از اساس ماهیتی ضدانسانی دارد و وجودش با خیر و سعادت بشر در تضاد است.
نظرات