سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۱
روزی که خرمشهر خونین‌شهر شد/ همبستگی و اتحاد برای عقب راندن دشمن

وقتی خبر ورود دشمن به چهل متری رسید، نیروی منسجمی ایجاد شد که به سراغ عراقی‌ها رفتند و تعداد زیادی از آن‌ها را همان‌جا کشتند. من خودم با آرپی‌جی بودم، عراقی‌ها در این روز چنان کشتند و کشته دادند که خون، فضای شهر را پرکرده بود. مخصوصاً بیشتر خون برادران داوطلب اعزامی که مظلومانه شهید شدند.

‌سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکی از مهم‌ترین و پرافتخارترین مقاطع و دوره‌های جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه ایران، مقطع ابتدایی و روزهای نخستین مقاومت و دفاع رزمندگان و مردم مسلمانی است که با کم‌ترین امکانات در برابر ارتش تا بن دندان مسلح بعثی ایستادند و مظلومانه از خاک و آئین و شرف و دین خود پاسداری کردند.

در این میان بدون شک، حماسه ۳۴ روزه مقاومت مردم و رزمندگان در خرمشهر؛ نماد و سنبل ایثارگری‌ها و مجاهدت‌های ملت بزرگ ایران در دفاع از مرزوبوم خویش می‌باشد.

روزهایی که هرکدام تبلور ایثار، مقاومت و ایستادگی و شجاعت رزمندگان و داوطلبان دفاع از خرمشهر می‌باشد. اما دراین‌بین روز ۲۴ مهرماه ۱۳۵۹ در میان این روزها از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چراکه در این روز رزمندگان و مدافعان شهر با شجاعتی مثال‌زدنی در برابر دشمن بعثی با همه ادوات زرهی‌اش ایستادگی کرده و مانع از اشغال خرمشهر می‌شوند تا جایی که در تقویم سرخ دفاع مقدس نام خرمشهر در این روز به خونین‌شهر تغییر می‌یابد.

به مناسبت این روز حماسه‌ساز، بخش‌هایی از مجاهدت‌ها و نبرد نابرابر رزمندگان اسلام در دفاع از شهر، برگرفته از کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» منتشر می‌شود:

با شروع روز ۲۴ مهر، درگیری‌ها با شدت بیشتری ادامه یافت و تا اواسط روز با ازخودگذشتگی بچه‌های شهر، نیروهای اعزامی و افرادی از برادران ارتش که در محورهای مختلف اعم از قسمتی از جاده کمربندی، کوی طالقانی، کوی بندر، استادیوم ورزشی و… به مقابله با دشمن ادامه می‌دادند، از دستیابی دشمن به خیابان چهل متری و پل خرمشهر جلوگیری می‌شود.

مقاومت مدافعان به حدی است که گردان دیگری به کمک گردان هشتم نیروی مخصوص دشمن در محور جنوب خیابان چهل متری می‌شتابد.

بعدازظهر روز ۲۴/۷/۱۳۵۹ وضع به همین صورت ادامه می‌یابد و مهاجمان درصدد گسترش مواضع و در حال پیشروی به‌سوی پل خرمشهر هستند و تا ساعتی دیگر به پل خواهند رسید و خرمشهر را به اشغال کامل درخواهند آورد و مدافعان را اسیر خواهند کرد، اما هوشیاری و واکنش به‌موقع یکی از بچه‌ها، در اوضاع تغییر اساسی به وجود می‌آورد.
به‌این‌ترتیب که یکی از رزمندگان که با ماشین به‌سوی مرکز شهر می‌رود، با قرار گرفتن در معرض تیرهای دشمن، قبل از افتادن به کمین متجاوزان، متوجه اوضاع می شود و به‌سرعت برمی‌گردد، سپس خود را به مسجد جامع می‌رساند و می‌گوید: عراقی‌ها از طرف کوی بوستان وارد شهر شده، خیابان چهل متری را بسته‌اند.

همبستگی و اتحاد برای عقب راندن دشمن
با انتشار سریع خبر دست‌یابی متجاوزان به خیابان چهل متری و تلاش آن‌ها برای رسیدن به پل، رزمندگان در کوی طالقانی خود را در معرض محاصره کامل دشمن می‌بینند. مدافعان ضلع شمالی چهل متری، کوی بندر، اطراف استادیوم و حوالی گمرک احساس خطر می‌کنند و تا حدی که میدان‌های دیگر خالی نشود، به‌سوی خیابان چهل متری و قسمت اشغالی آن می‌شتابند.

در ساعات پایانی روز، نبرد سختی درمی‌گیرد. با توجه به استقرار مهاجمان در نقاط مسلط و مجهز بودن آن‌ها به تسلیحات کامل به همراه پشتیبانی آتش، ابتدا برتری با مهاجمان است، اما مدافعان خود را به آن‌ها نزدیک می‌کنند و به مقابله شدید برمی‌خیزند و باوجود تحمل شهادت‌ها و جراحت‌های متعدد، بسیاری از نیروهای دشمن را به هلاکت می‌رسانند.
در نهایت فرمانده مهاجمان با به‌کارگیری آتش سنگین توپخانه و تانک‌های تیپ ۲۶ زرهی، امکان خلاصی نیروهای محاصره‌شده‌اش را فراهم می‌کند.

به‌این‌ترتیب با فرار نیروهای محاصره‌شده دشمن که پس از چند ساعت نبرد بی‌سابقه صورت گرفت، خرمشهر از سقوط حتمی نجات یافت و به‌پاس خون‌های پاکی که در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۹ ریخته شد؛ (به ابتکار ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع) نام خرمشهر به خونین‌شهر تغییر داده شد.

در پایان این مجاهدت عظیم، خیابان چهل متری و اطراف آن را پیکرهای پاک شهیدان و اجساد به هلاکت رسیده متجاوزان پوشانده بود. در این صحنه کربلایی، بسیاری از برادران، شهید یا مجروح شده بودند.

برادر فرهاد دشتی در توصیف صحنه نبرد می‌گوید:
وقتی خبر ورود دشمن به چهل متری رسید، نیروی منسجمی ایجاد شد که به سراغ عراقی‌ها رفتند و تعداد زیادی از آن‌ها را همان‌جا کشتند. من خودم با آرپی‌جی بودم، عراقی‌ها در این روز چنان کشتند و کشته دادند که خون، فضای شهر را پرکرده بود. مخصوصاً بیشتر خون برادران داوطلب اعزامی که مظلومانه شهید شدند.

شهادت شیخ شریف (قنوتی)

در این روز حماسه‌ساز، شهادت یکی از مجاهدان و مدافعان خستگی‌ناپذیر خرمشهر نیز رقم خورد.
شیخ شریف (قنوتی) با تلاش خستگی‌ناپذیر خود، درحالی‌که چند شبانه‌روز بود خواب را برخود حرام کرده، با تردد در بین بچه‌ها و رساندن آب و غذا و مهمات، آن‌ها را به ایستادگی تشویق می‌کرد، مواضع دشمن را نشان می‌دهد و فریاد می‌زد بشتابید به‌سوی بهشت.

او گاهی به کنار پل می‌آید و به آن‌هایی که قصد خروج داشتند، التماس می‌کرد: تو را به خدا، تو را به امام، تو را به قرآن بایستید. ما یا مثل امام حسین (ع) شهید می‌شویم و زیر بار ذلت نمی‌رویم، یا پیروز می‌شویم.

در واقع، در روز ۲۴/۷/۱۳۵۹ مدافعان خرمشهر، یکی از فرماندهان و پشتیبانان اصلی خود را از دست می‌دهند. رضا آلبو غبیش از رزمندگان خرمشهر و یکی از همراهان شیخ شریف که در این روز رانندگی شیخ را نیز بر عهده داشته است، ماجرای شهادت شیخ شریف را این‌چنین بیان می‌کند:

در خیابان چهل متری، نزدیک مقر گروه الله‌اکبر، چندین سرباز دیدیم. اول خیال کردیم؛ ایرانی هستند. بلافاصله به من ایست دادند و گفتند: قف! گفتم: این‌ها عراقی هستند. شیخ شریف گفت: با سرعت برو! پدال گاز را فشار دادم. سرعت ما روی ۹۰ کیلومتر بود که ما را به رگبار بستند.

چند گلوله به گردن و دست شیخ و یک گلوله هم به زانوی من اصابت کرد. شیخ شریف دست به اسلحه برد اما فرصت نشد. در همین زمان یک گلوله آرپی‌جی ۷ به چرخ عقب ماشین اصابت کرد و منفجر شد. کنترل ماشین از دست رفت. ماشین واژگون شد و بعد از دو بار غلتیدن روی سقف به جدول کنار بلوار اصابت کرد و باز به حالت اول بازگشت.


این فرمانده مقاومت است
شیخ شریف به دلیل گلوله‌هایی که به او اصابت کرده بود و خونی که از بدنش می‌رفت و به خاطر بی‌خوابی شب‌ها و روزهای گذشته و گرسنگی و تشنگی، دیگر رمقی برایش نمانده بود.

بااین‌حال بعثی‌ها با اسلحه به پاشنه پای راست شیخ شلیک کردندولی این مرد شجاع چون کوهی ایستاد و با لحنی به عربی فصیح به عراقی‌ها گفت: از خاک ما بیرون بروید، مگر ما همه مسلمان نیستیم؟ عراقی‌ها که مقاومت شیخ را دیدند؛ بیش‌از پیش عصبانی شدند و گفتند هذا آیه المقاومه؛ این فرمانده مقاومت است.

سپس آن‌ها شیخ را به رگبار بستند که ران‌های این روحانی بزرگ، سوراخ‌سوراخ شد پس‌ازآن حدود ده نفر شیخ شریف را می‌زدند. شیخ تکبیر می‌گفت و آن‌ها می‌زدند، بااینکه شیخ مجروح بود، او را می‌زدند و روی زمین می‌کشیدند. بعثی‌ها همان‌طور که اطراف شیخ شریف حوسه می‌کردند (می‌رقصیدند) عمامه شیخ را با سرنیزه برداشتند و به زمین انداختند و فریاد می‌زدند: اسرنا الخمینی، ما خمینی را اسیر کرده‌ایم.

شیخ شریف در آن ساعت نتوانست از اسلحه استفاده کند ولی از زبانش استفاده کرد و در همان وضعیت فرمود: الیوم خمینی حسین و صدام یزید

این کلام شیخ، لرزه بر اندام دشمن افکند. فرمانده عراقی‌ها با سرنیزه به‌طرف شیخ شریف حمله‌ور شد و با همان سرنیزه، کاسه سر شیخ را برداشت. مغز سر شیخ نمایان شد و روی آسفالت گرم خیابان خرمشهر افتاد و محاسنش به خون سرش رنگین شد.

منبع: کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها