عبدالعلي دستغيب در نشست نقد و بررسي كتاب «گذري بر داستاننويسي فارسي» كه عصر ديروز(21 تير) با حضور بهمن خلیفه، مهوش قويمي(نويسنده كتاب) و فرزام حقيقي برگزار شد، مباني مطرح شده در آن را در چارچوب خاص نقد ساختارگرا دانست و گفت كه اين نوع نقد، ادبيات و هنر را غيرشخصي و غيرانساني ميكند./
وي افزود: در اين كتابT كتابهاي «شوهر آهو خانم» علي محمد افغاني، «داييجان ناپلئون» ايرج پزشكزاد، «سووشون» سيمين دانشور، «ملكوت» بهرام صادقي، «چشمهايش» بزرگ علوي، «بوف كور» هدايت و چند داستان ديگر آورده شده كه نحوه آغاز و پيشگوييهاي رمانها يكي از مباحث مورد نظر نويسنده است.
سپسT قويمي درباره شيوه پژوهش خود در اين كتاب توضيحاتي داد و گفت: اين كتاب حاصل پژوهشي دانشگاهي است كه نام اول آن «آغاز تا پايان رمان» است. در اين كار، من عناصر پيرامتن رمان را بررسي نكردهام؛ بلكه آغاز تا پايان داستانها مد نظر بوده است.
وي اضافه كرد: داستانهاي گزينش شده نيز با هم هيچ گونه سنخيتي ندارند و انتخاب آنها فقط بر پايه مباحث ساختارگرايي است كه طبق آن ما متن را بررسي ميكنيم كه اين متن ميتواند هر متني اعم از كوتاه يا بلند يا داستان بلند يا كوتاه باشد.
دستغيب نيز در ادامه با بيان نامناسب بودن نام كتاب اظهار داشت: نام كتاب با موضوع آن همخواني ندارد؛ چرا كه مباحث مطرح شده در اين كتاب در چارچوب خاص نقد ساختارگرا است و به اعتقاد برخي نويسندگان و منتقدان، اين نوع نقد، ادبيات و هنر را، به نوعي، غيرشخصي و غيرانساني ميكند.
نويسنده كتاب «نقدي بر آثار جمالزاده» كه شيوه نگارش كتاب را منضبط و موجز ارزيابي كرد، به بيان پارهاي از نواقص ويرايشي آن پرداخت.
سپس، خليفه در ادامه اين جلسه با توضيح درباره موضوع تحقيق اين كتاب و نقد ساختارگرا، اشاره به پيشينه صنعت «براعت استهلال» در ادبيات كلاسيك ايران را براي اين كتاب لازم خواند و جاي آن را در اين پژوهش خالي دانست.
فرزام حقيقي نيز كه منتقد ديگر حضوريافته در اين نشست بود، با بيان وجوه مثبت نقد ساختارگرا براي متن، اينگونه سخن گفت: استاداني مانند خانم قويمي ميتوانند به فضاي نقد در دانشگاهها كمك كنند. اين نوع نقد به نقد رياضيوار نزديك ميشود كه مسلما با نگاه علمي و دقيق دكتر قويمي راه را بر ايراد و خردهگيري ميبندد.
وي با اشاره به اينكه نشانههايي از ذوق نويسنده در اين نقد رياضيوار وجود دارد، گفت: من گوشههايي از ذوق را در اين كتاب كه با محوريت نقد ساختارگرا نوشته شده ميبينم. همچنين ايشان مقايسه رابطه سوررئاليزم در بوف كور و شازده احتجاب را براي نخستين بار مطرح كرده است.
خليفه در بخش ديگري از سخنان خود، با طرح سوالي درباره چگونگي باور نسبت به داستانهايي كه واقعگرايانه خوانده ميشوند، گفت: در بخشهايي از داستانهاي واقعگرايانه روي مفهوم واقعگرايي بسيار تاكيد ميشود و تاكيد بر اين است كه واقعگرا بودن را در ذهن خواننده تلقين كنند. آيا با صرف ادعاي نويسنده يا راوي ميتوان داستاني را واقعگرايانه خواند؟
قويمي نيز در پاسخ به اين سوال اينگونه توضيح داد: مسلما ادعاي نويسنده نميتواند قطعا درست باشد. مساله اينجاست كه رمان در ابتدا اصلا خجالت ميكشيد رمان باشد. نوع ادبي آن نوع بيقانوني است كه ميخواسته خيال را حذف كند. حتي در قرن 18 هم نويسندگان ادعا ميكنند هر آنچه ميگويند، حقيقي است. اين ترفند را نويسندگان ما نيز به كار ميبرند. اين درحالي است كه شايد اين مساله براي خواننده قابل درك باشد؛ همچنانكه «تنگسير» رماني واقعگراست؛ ولي صادق چوبك در ابتدا ادعايي مبني بر واقعگرا بودن آن ندارد.
اين جلسه با صحبتهاي خليفه پايان يافت. وي با بيان ضرورت مطالعات ادبي و پيادهكردن تئوريهاي نقد ادبي جديد، گفت: يكي از ضرورتهاي مطالعات ادبي در روزگار ما، پيادهكردن تئوريهاي نقد ادبي است و مواجهه ما با اين مباحث نزدیک به پنجاه سال عقب مانده. اميدوارم با تسلطي كه امثال دكتر قويمي به نظريههاي نقد دارند، پيگيري اين مطالعات و بيان تئوريهاي نقد در ادبيات معاصر، روند چشمگيري داشته باشد.
نظر شما