"نيك تا بد، شر تا خير هر اتفاقي،در درون ماست." رويا زرين،جهان را اينچنين درك كرده؛شاعری خود را مستقل با اسلوب زبانی و فکری خاص معرفی کرده. ميگويد:"شاعر بايد رنج را كاملا درك كند تا بتواند بيانش كند،والا حق اين كار را ندارد." با زرين درباره «میخواهم بچههایم را قورت بدهم» به گفتوگو نشستیم.\
وی افزود: هر اتفاقي كه رخ ميدهد نيك تا بد، شر تا خير، همگي در درون ماست. هر چيزی را كه درك میكنيم برای آن پتانسيلی هستيم و واكنش احساسي نسبت به آن ميتوانيم نشان دهيم. اين اتفاقات يا پيشتر رخ داده، يا در حال حاضر دركش ميكنيم و يا در آينده رخ ميدهد. نكتهای كه در اين ميان اهميت دارد احساس مسووليت شاعر در برابر آنچه در جهان رخ ميدهد است؛ ولی اين امر با تلاش غير منطقي شاعر اتفاق نمیافتد. به عنوان مثال شاعر بايد به طور كامل رنج را درك كند تا بتواند آنرا بيان كند و در غير اين صورت حق اين كار را ندارد.
وي در ادامه به توضيح درباره آخرين مجموعه شعرش با عنوان «ميخواهم بچههايم را قورت بدهم» پرداخت و گفت: تاثيرپذيري زبان اين اثر از كتاب مقدس امري است كه هرگز انكار نميكنم؛ چراكه سالها پيش با كتاب مقدس دمخور بودم و آنرا به طور كامل بررسي كرده بودم.
بخش نخست اين كتاب كه عنوان «كاملا محرمانه» را دارد برگرفته از آغاز مکاشفات یوحنا، آخرین رساله عهد جدید است. شاعر در توضيح اين بخش معتقد است: در قطعه شعر «براي پسرانم مينويسم...» سعي نكردم خطابم به طور دقيق برگرفته از هفت پيامي باشد كه در مکاشفات هست؛ آن جا که عيسي(ع) بر يوحنا ظاهر ميشود و هفت پيام براي هفت كليساي آسياي صغير به او میدهد. بعدها متوجه شدم كه اين اتفاق ناخودآگاه رخ داده است. افسس، اسمیرنا، پرغامس، طیاتیرا، ساردس، فیلادلفیه، لاودکیه نام اين كليساها هستند. البته عنوانهاي اين هفت كليسا در اشعار من به عنوان هفت شخصيت هستند كه نمودشان را در جامعه به خوبي ميبينيم.
وي ادامه داد: با وجود آنكه اين روايتها وامدار كتاب مكاشفات يوحنا هستند، اما هيچگاه در سرودن اين اشعار سعي نكردم به طور عمدي اين اتفاق رخ دهد؛ بلكه این روندی بوده که آرام آرام صورت گرفته. در حقيقت تلفيقي اتفاق افتاده كه آگاهانه نبوده و البته ناآگاهانه نيز نبوده است.
اين شاعر در توضيح آگاهانه و ناآگاهانه بودن اين امر افزود: هر اتفاقي كه در اطراف ما رخ ميدهد و هر آنچه در جريانهاي روزمره و يا گذشته ميبينيم و يا ميشنويم، در فرایندی غريب براي شاعر تبديل به شعر ميشود. شاعر به عنوان شاعر، بايد آگاه، متعهد و مسوول باشد و اين آگاهي را حتي نسبت به گذشته نيز بايد داشته باشد.
وي با تاكيد بر اين نكته كه در سرايش شعرهايش طرح از پيش تعيينشدهاي را براي حفظ ارتباط آنها نداشته اظهار داشت: سرودن اين شعرها مانند زايماني بود كه فرزندان يك به يك و جدا جدا متولد ميشوند؛ اما همگي آنها باهم ارتباط و نسبت خويشاوندي دارند.
زرين در پاسخ به اين سوال كه نوع بازيهاي كلامي در شعر نخست اين كتاب چگونه است كه به آساني شاعر را به عنوان راوي براي مخاطب معرفی ميكند و دلیل نفرت راوي از نيستي چيست، توضيح داد: به بازی در شعر اعتقادی ندارم. نه با كلمات بازي میكنم، نه با مخاطب و نه با خودم. نميتوانم با بازيهاي زباني رايج در شعر كنار بيايم.
وي تاكيد كرد: «يادم رفته شاعرم، يادم رفته جهان به فرمان من نيست» مانند شليك يك تپانچه به مغز من شاعر است؛ اينكه چيزي در فرياد من نيست. صدا، صداي مادينهاي است كه اين فرياد را ميزند؛ اما گويي همه چيز در اختيار عناصر نرينه اين جهان است، جهاني كه عناصر مادينه را ناديده ميگيرد. و البته اين تمام فاجعه نيست. نيستي در اين شعر از نبودن و ناديده گرفته شدن است و حتي عنصر نرينه نيز آنگونه كه بايد باشد نيست.
بخش دوم كتاب «آبستن کلمات نیمه روشنام» سرشار از خطابهای پیوسته راوی(شاعر) به «عوبدیا» است. عوبدیا یکی از پیامبران عهد عتیق است و کتاباش، تنها در دو صفحه، کوتاهترین کتاب عهد عتیق به حساب ميآيد. اما زرين در اين زمينه معتقد است: نميتوان به طور كلي گفت كه اين بخش در ارتباط كامل با شخصیت «عوبديا»ی عهد عتیق است و شايد هيچ ارتباطي به آن نداشته باشد؛ اما راوي اين شعرها پير و مرشدي به نام عوبديا دارد. البته نبايد فراموش كرد كه به تعبيري «ميخواهم بچههايم را قورت بدهم» بازنويسي از كتاب مقدس نیز بوده است.
وي به صفحه ۳۳ اين كتاب و شعر «حالا من انتظارتان را ميكشم عوبديا! در دره داوري» اشاره كرد و گفت: راوي در اين شعر تكليف خودش را با عوبديا و يا افرادي كه حمد ميكنند، روشن ميكند. انتظاراتي كه از زندگي دارد و رنجي كه كشيده است به خوبي در شعر نمايان است. شاعر تنها زبان خودش نيست؛ بلكه به جاي افرادي كه فرصت صحبت كردن را ندارند نيز سخن ميگويد.
بازه زماني اشعار زرين در اين كتاب تغيير و تحولات ويژهاي را طي ميكند، بخش نخست دوران عهد جديد است و در بخش دوم در حدود ۱۰۰۰ سال به عقب بازگشته و عهد عتيق را (با اشاره به کتاب عوبدیا) شامل ميشود و اين در حالي است كه در بخش سوم يعني بخش پاياني، یک بازه زماني حدودا ۳۰۰۰ ساله را طي ميكند و به دوران معاصر بازمیگردد.
زرین در پاسخ به چرايي اين امر یادآور شد: دو بخش ابتدايي كتاب با توجه به زباني كه داشته آن بازه زماني را شامل ميشده؛ اما با توجه به نوع مطالب بخش پاياني زبان و زمان ديگري را ميطلبيده است. ما هميشه به يك شيوه سخن نميگوييم. البته در بخش سوم وجههايي از همان مطالب قبلي اما از زاويه ديگري مطرح هستند.
در پاسخ به اين سوال كه آيا چنين گذرها و برشهای ناگهانی زماني به اثر لطمه ميزند يا خير، زرين تاكيد كرد: تا حالا از اين ديدگاه به قضيه نگاه نكردهام كه آيا اين امر به كار لطمه ميزند يا خير؛ اما نقدهاي بسياري بر اين مجموعه شعر به ويژه در اين زمينه نوشته شده و من با توجه به اين نقدها سعي ميكنم به نظر خوانندگان درباره اين تغيير زمان دست يابم.
اين شاعر به اتفاقاتی اشاره كرد كه از سال گذشته براي اين كتاب رخ داده، و يادآور شد: اين مجموعه شعر به عنوان كتاب سال كنگره ملي شعر ايوار كه داوران آن مرد بودند شناخته شد. اين امر از اين منظر كه اين كتاب توجه داوران زن را پيشتر، و در اين كنگره توجه داوران مرد را به خود جلب كرد، برايم جالب بود. امسال نيز برخي از اشعار اين كتاب كه در سايتها منتشر شده بود توانست در جايزه شعر نيما به عنوان برگزيده انتخاب شود. تمامي اين اتفاقات مسووليت من را به عنوان شاعر و راوي سنگينتر ميكند؛ چراكه بايد به تمامي صداهايي كه در اطراف ميشنوم با شعرهايم پاسخ دهم.
وي به مجموعه شعرهاي پيشينش با عنوانهاي «زمين به اوراد عاشقانه محتاج است» توسط انتشارات پيام امروز و «من از كنار برج بابل آمدهام» توسط انتشارات نيلوفر كه پيشتر منتشر شدهاند اشاره كرد و اظهار داشت: هنرمند، نويسنده و يا شاعر در طول زمان هميشه يك حرف را ميزند؛ اما بر حسب مقتضيات زمان مدام آنرا تكرار ميكند. من نیز در مجموعه شعرهایم مدام همان چيزي را كه پيشتر گفتهام تكرار ميكنم؛ اما زبان كارهايم به تدريج پختهتر شده است.
زرين درباره مسائلي كه در شعرش مطرح ميكند گفت: اشعارم مانند روايت تكه تكه زندگي است. مسائل اجتماعي، زنان، عشق و مرگ موضوعاتي هستند كه در سرودههايم ديده ميشود؛ چراكه شعر زندگي است و شامل همه مسائلي ميشود كه در زندگي وجود دارد. اين امر را از شاملو و بسياري از شاعران بزرگ كه تاريخ پشت سر گذاشته آموختم. آموختم كه همه مسائل به هم آميخته است و نميتوان آنها را تفكيك كرد. مسائل فردي و اجتماعي مسائلي هستند كه در كنار هم در شعرهايم جاي گرفتهاند.
وي افزود: گاهي با افرادي برخورد كردهام كه شعر مرا خواندهاند و ميگويند اين همان حرفي است كه من دوست داشتم بگويم و تو به خوبي آنرا بيان كردي. اين اتفاقات احساس خوبي را در من به وجود ميآورد. اينكه دردي يا حسي را گفتهام كه تنها متعلق به من نبوده و به ديگري هم كمك كردهام كه از حالت انزوا و تنهايي بيرون آيد. حس همدردي با همنوع حسي است كه از آن با ارزشتر احساسي وجود ندارد.
زرين در پايان يادآور شد: «بلقيس در وضعيت تله زنگ» عنوان آخرين مجموعه شعرم است كه به زودي منتشر خواهد شد. «تله زنگ» نام يكي از ايستگاههاي خط راه آهن اهواز- تهران است كه در زمان جنگ به شدت آسيب ديد و بعد از جنگ دوباره بازسازي شد. زماني كه قطار ابتداي اين پل ميرسد، ميايستد و نوعي حالت تعليق بين مرگ و زندگي به انسان دست ميدهد، اين همان وضعيت تعليق در زندگي ما است كه دستمايه اشعار اين مجموعه شده است.
نظر شما