به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «اثولوجیا» با حضور شهرام پازوکی، استاد گروه ادیان و عرفان موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، و سیدمحمود یوسفثانی، دانشیار گروه مطالعات ابنسینا، یکشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
محمدجواد اسماعیلی، عضو هیئت علمی مؤسسه، در ابتدای نشست بیان کرد: یکی از موضوعاتی که بررسی کردهایم نحوه انتقال فلسفه یونانی به جهان اسلام بوده است. کتاب «اثولوجیا» به همت سیدجلالالدین آشتیانی یک بار توسط انتشارات مؤسسه منتشر شد و به تازگی نیز به اهتمام سیدمحمود یوسفثانی، این کتاب ارزنده تصحیح و ویرایش شد. این کتاب هماکنون به چاپ جدید رفته است.
او گفت: درباره خود کتاب و رابطهاش با انئادها پژوهشهای متنوعی به زبان آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، عربی و فارسی نوشته شده است. به خصوص از قرن ۱۹ به بعد توجه به این کتاب زیاد شد و بسیاری خواستند نویسنده متن را شناسایی کنند. گزینههای گوناگونی ثبت شده است. بیشتر از اینکه به مضمون توجه کنند به سرنخهایی رجوع کردهاند که ببینند آیا افلوطین اینها را نوشته یا درسگفتارهایی بوده که بعدتر منتشر شده است. یا گزینههای دیگر.
اسماعیلی بیان کرد: اثولوجیا در محفل نوافلاطونیان به عنوان یک متن برای جلسات متنخوانی انتخاب میشد؛ همچون کتاب «علم الهی» که به فارابی نسبت داده شده است. ارتباط اصلی اثولوجیا با انئادها است. خاورشناسان این موضوع را مورد توجه قرار دادند که چرا در جهان اسلام این نوشته به ارسطو منسوب شده و بعضی میگویند که مسلمانان درک درستی از تاریخ نداشتند و این را به ارسطو نسبت دادند.
وی ادامه داد: ابن سینا نیز با شک و تردید به این اثر نگاه میکند از این جهت که برای ارسطو باشد. التفاتهایی که مربوط به ارسطو باشد وجود دارد ولی موضوع این است که فلوطین نیز به شدت تحت تاثیر ارسطو بوده است و در آثار خودش ارتباط خاصی را ارسطو برقرار میکند. فلوطین بارها متافیزیک ارسطو را خوانده است و از نظر سبک نگارشی این اثرش بیشتر به متافیزیک ارسطو نزدیک است. میشود گفت از نظر رای اتخاذ شده و از نظر مفهومی این کتاب افلاطونی است و از نظر سبک و سیاق، ارسطویی است.
اسماعیلی به الجمع فارابی اشاره کرد و گفت: پیوند میان افلاطون و ارسطو و کوشش برای هماهنگی میان آراء این دو فیلسوف، در فارابی به الجمع شهرت پیدا کرد. در این ایده هماهنگی وجود داشته اما در مقالههای مفصلی اشاره شده که الجمع از نظر ساختار و سبک نگارشی با دیگر آثار فارابی همخوانی ندارد. چه بسا از نظر تالیف بشود آن را منتسب به شاگردان فارابی دانست. اما در کل ایده هماهنگی در آثار گوناگونی در سنت اسکندرانی مشاهده میکنیم. پیتر آدامسون یکی از سخنرانان این نشست به همین تاثیر اثولوجیا بر رساله الجمع میپردازد.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: پژوهشگرانی نیز روی اینکه این اثر آیا به صورت مستقیم از یونانی ترجمه شده یا از عربی کار کردهاند. از نظر مفهومی، مهمترین ویژگی این اثر مباحث نفسشناسی است که مورد توجه قرار گرفته است. در قرن ۱۶ رساله به زبان لاتین ترجمه میشود و به کوشش فرانچسکو روزی که به نسخهای از اثولوجیا در دمشق دست پیدا میکند، کتاب به ایتالیا میرود. فرانچسکو از یک پزشک یهودی میخواهد که اثر را از عربی به لاتین ترجمه کند. خود این پزشک، تلخیصی به زبان عبری منتشر کرده است.
اسماعیلی ادامه داد: فارابی در دوره اسلامی در الجمع نقلقولهایی میکند و ابنسینا، اخوانالصفا، قاضی سعید قمی و علیقلی خان بن قرچقای خان برای این کتاب شرح نوشتهاند. مقالههایی که درباره کتاب نوشته شده بیشتر در جستجوی نویسنده است تا اینکه به ارزش فلسفی آن بپردازند و مضمون را محل تحلیل قرار دهند.
شهرام پازوکی به عنوان دیگر سخنران این نشست بیان کرد: کارهایی که سیدجلالالدین آشتیانی کرده است برای این بوده که میراث حکمی و عرفانی ما احیا شود. تصحیح کتاب مشکلاتی دارد خصوصاً در علائم سجاوندی و پاراگرافبندی. اشارهای که من خواهم کرد ناظر به بحثهای تاریخی دربارۀ اندیشه انتقال فلسفه از یونان به عالم اسلام است. پرسش من هم اینجاست که مسلمانان از یونان چه میخواستند؟ و تا چه حد میتوانستند تشتت آراء آمده از یونان را روشن کنند.
وی ادامه داد: تقریباً محرز شده است که تعبیر اثولوجیا از تئولوگیای یونانی است. من به اشاراتی مختصر درباره سیر این مفهوم در یونان میپردازم و تاثیری که این مفهوم در عالم اسلام و مسیحیت داشته است. کلمه تئولوگی از واژه تئولوگیا ماخوذ است؛ تئو به معنای خدا و لوگیا به معنای گفتار و نظر که میشود گفتار و نظر درباره خدا. در کتاب افلاطون، به صورت واضح بر این لفظ تاکید شده است. به خصوص در شرح شاعرانی که شرحی تکوینی از عالم میدهند و وصف خدایان میکنند. در نظر افلاطون، تئولوگیا شرح و بسط حقایق اسطورهای است. افلاطون کسانی مانند هومر را از زمره اصحاب تئولوگی میداند؛ اصحاب الهیات.
پازوکی اضافه کرد: ارسطو از همین واژه در کتاب مابعدالطبیعه به شکل دیگرش استفاده میکند تحت عنوان تئولوگی یا الهیدانان، که اصول و مبانی موجودات را مولود خدایان دانستهاند. در قیاس با تئولوگیها، فوزولوگیها هستند که طبیعتگراها قلمداد میشوند. ارسطو در همین جا میگوید که اقوال و آراء اصحاب الهیات برای خود آنان مخموم بوده و این گزارهها برایشان ارزش جستجو نداشته است. ارسطو از کلمه تئولوگیا معنای خاصی را مراد میکند.
وی گفت: ارسطو در مابعدالطبیعه پس از تقسیم فلسفه به عملی و نظری و ابداعی، در اقسام فلسفه نظری میگوید بر سه قسم طبیعی، ریاضی و الهی است و برای الهی، لفظ تئولوگیکه را به کار میبرد. دو معنای ارسطو از تئولوگیا آن چیزی است که بعداً سیرش را در تاریخ فلسفه اسلامی و مسیحی مشاهده میکنیم. در دوره بسط تعالیم مسیحی که سخن از خدایان رومی کنار گذاشته میشود واژه تئولوژی به تعالیم ایمانی اطلاق میشود. تئولوگ در عالم اسلامی هیچ معنای خاصی ندارد و معنای عام پیدا کرده است. کلام، تصوف، فقه، فلسفه و … بر دایره اسلام بوده است اما اسم مشترکی با تئولوگیا نداریم. این واژه در حکمت اسلامی به صورت اثولوجیا وارد شده است.
پازوکی افزود: برخی میگفتند ابولوژیا یا اپولوگیا که همان دفاعیه یونانی بود. برخی اتولوژیا یا آیتولوگیا گفتهاند که به معنای علمالعلل بوده است. ابن نائمه مترجم اولیه اثولوجیا میگوید، اثولوجیا قول علیالربوبه است یعنی ترجمه لفظ به لفظ تئولوگیا. بنابراین تئولوگیا را هم به ارسطو منسوب میدانستند و برخی نیز آن را به عنوان یک اصطلاح، به معنای الهیات میشناختند. مثلاً خوارزمی میگوید علم به امور الهی است که در یونانی به آن سائولوژی یا همان اثولوجیا گفته میشود. ملاصدرا نیز شرح میدهد که این انکشاف معرفتالربوبیه خوانده شده که در زبان یونانی به آن اثولوجیا گفتهاند و به زبان دیگر یعنی اولیا و صدیقین. شاید مناسبتر از همه همان الهیات باشد.
استاد گروه ادیان و عرفان موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بیان کرد: اثولوجیا به طور خاص نام کتاب مشهوری است که در آثار مسلمانان مورد توجه قرار گرفته و عمدتاً به ارسطو نسبت داده شده است. عنوان این کتاب مبدل به دانش شده است. بنا بر نظر مورخان این کتاب برگزیدهای از نظریات ارسطو و به احتمال بیشتر خلاصهای از ۹گانههای چهارم تا ششم افلوطین است. اثولوجیا معروفترین اثری است که به ارسطو نسبت داده شده است. ابنسینا نیز انتساب این اثر به ارسطو را نفی نمیکند. سهروردی آن را گفتههای افلاطون میپنداشت نه ارسطو. ملاصدرا هم به اثولوجیا اشاره میکند و به عمق مبانی آن میرسد. به نوعی میتوان گفت ملاصدرا اولین کسی است که به عمق معانی این کتاب رسیده است.
پازوکی با اشاره به مفهوم و مضامین کتاب بیان کرد: اثولوجیا همان نظام فلسفی از مبدا آدم را بیان میکند. سلسله مراتب وجود موجود است از فیاض مطلق، که کثرت از وحدت صادر میشود و در سیر سلوکی نفس به مبدا باز میگردد. همین نظریه در آثار ابن سینا و فارابی به قدری نظاممند شد که مسیحیان با مواجه با آن گمان میکردند گمشده خود را یافتهاند. ژیلسون در تاریخ فلسفه میگوید تا پیش از ترجمه آثار ابنسینا آنچه از نظام علم میدانستند از افلاطون بود. جهانشناسی مابعدالطبیعه متناسب با اعتقادات دینی چیزی بود که بسیاری از فلاسفه پس از آثار ابنسینا به آن رسیدند. انگار ابن سینا و فارابی برای کامل کردن نظریاتشان به اثولوجیا نیاز داشتهاند. بر اساس شواهد تاریخی، اثولوجیا حاصل جمع افکار افلاطون و ارسطو است. میتوان گفت اثولوجیا عصاره آن چیزی است که فیلسوفان مسلمانان از کل فلسفه یونانی و نه یک مکتب آن، میفهمیدند و میخواستند.
در ادامه نشست پیتر آدامسون فیلسوف و مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه مونیخ آلمان سخنرانی کرد و درباره رساله الجمع فارابی و ارتباطش با اثولوجیا مطالبی را عنوان کرد. همچنین سجاد ریزوی از دانشگاه اگزستر انگلستان نیز دیگر سخنران این نشست بود که در صحبتهایش کوشش کرد تحلیلی از آنچه در اثولوجیا مطرح میشود و آنچه در سنت روایی ما به خصوص در شرح احادیث قاضی سعید قمی هست ارائه دهد.
مضامین اثولوجیا گنج تازه یافته مسلمانان بود
سیدمحمود یوسفثانی که ویرایش علمی کتاب «اثولوجیا» را به عهده داشته به عنوان آخرین سخنران نشست گفت: درباره اهمیت این کتاب صحبت شد. اثولوجیا متنی است که در یک مقطع خاص تاریخی وارد فرهنگ اسلامی شده و از دو جهت برای مسلمانان اهمیت پیدا کرده است. اول اینکه مکاتب وارد شده از یونان سلسله مسائلی را ایجاد کرده بودند که اثولوجیا کمک کرده بتوانند آن مطالب را توجیه عقلانی کنند و با ابزارهای فکری و اندیشهای به طور معقولی به زبان علمی عرضه کنند. مثل یک گنج تازه یافته برای مسلمانان بوده و آنها به خوبی توانستهاند از مضامینش استفاده کنند.
وی ادامه داد: از طرف دیگر این مسئله که اندیشههای گوناگون یونان تحت یک نظام واحد طرح شوند، با ورود اثولوجیا روشن شد. آراء افلاطون و ارسطو در کنار هم نشسته بودند و توافقی بینشان بود. با همان سنت اسکندریه، رسم ایجاد هماهنگی برقرار شد و در قالب اثولوجیا منتقل شد.
یوسفثانی گفت: بیشتر تحقیقات اروپاییها مربوط به این است که این کتاب چطور فراهم آمده و منابعاش کدام بوده و چه کسانی روی آن کار کردهاند. اما درباره اینکه این اثر در عالم اسلام و در آثار نویسندگان چگونه تاثیرگذاری کرده کمتر پرداخته شده است. شاید اروپاییها میخواهند نشان بدهند که این کتاب چه ریشهای در منابع آنها داشته است. تحقیقات لغوی بسیاری نیز میتوان حول این موضوع انجام داد.
وی گفت: بیشترین تاثیر اثولوجیا را باید از زمان فارابی در نظر بگیریم. تا امروز فکر میکردیم بیشترین تاثیر در رساله الجمع بوده و حالا که تردیدهایی در الجمع ایجاد شده از این بابت که اثر فارابی هست یا نه، باید اندیشید که این کتاب چگونه بر فارابی اثر گذاشته است. در آثار دیگر فارابی هیچ نامی از اثولوجیا نمیآید. ما باید دقیقتر نشان بدهیم که این اثر چگونه بر فارابی و اندیشه او اثر گذاشته است. ارتباط نفس و عقل در آثار فارابی هست اما نه به آن ترتیب که در اثولوجیا مطرح میشود.
یوسفثانی به ابنسینا پرداخت و گفت: این سینا عمدتاً متاثر از ترجمههای کتاب ارسطو و شرحهای اسکندرانی بر ارسطو است. ابن سینا در نامهای به بهمنیار تاملی بر اثولوجیا کرده است و گفته کتاب اثولوجیا را با مشکلی که درباره این کتاب وجود دارد دیدهام و متوجه شدهام که برخی اروپاییها این عبارت را به نحو دیگر فهمیدهاند. بعضی میگویند این گفته ابنسینا تاکیدی است که این کتاب از ارسطو است و عدهای میگویند تردید ابنسینا را نشان میدهد. با این حال ابن سینا سعی کرده خلاصه مضامین این کتاب را بر اساس علمالنفس ارسطو توضیح دهد. اثولوجیا با اینکه معرفت ربوبیت است اما قسمت زیادی از آن علمالنفس و ارتباط نفس با عقل و طبیعت تشکی. میدهد اینکه در کنار ربوبیات، علمالنفس چطور خداشناسی را تکمیل میکند توضیح مستقلی را میطلبد.
دانشیار گروه مطالعات ابنسینا گفت: چندین میمر از میامر کتاب مربوط به نفسشناسی است. ابن سینا بر اساس علمالنفس ارسطویی این کتاب را بررسی میکند و تاکید میکند که باید مبنای علمالنفس را ارسطویی در نظر بگیریم. ابن سینا حاضر نیست مباحث اثولوجیا درباره نفس را بپذیرید. او هرآنچه خارج از اصول ارسطویی هست را رد میکند و اختلافهای آشکاری با اثولوجیا دارد. اما در قسمت ربوبیات بیشتر همدلی نشان میدهد. درباره وجود الهی، خلقت الهی، ارتباط خدا با ما سوا و ربط عقل و نفس، ابنسینا همدلی بیشتری با اثولوجیا دارد. حتی آنجایی که الهیات اخص را از اعم جدا کرده به نظر میرسد تحت تاثیر اثولوجیا بوده است. از این منظر شباهتهایی میان اثولوجیا و شفا وجود دارد.
نظر شما