سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «نظریههای احیاء و بازسازی تمدن اسلامی» کوشیده است به شناسایی گونههای نظریههای احیاء و بازسازی تمدن اسلامی که در طی دو قرن معاصر توسط متفکران مسلمان ارائه شده است، بپردازد. نگارنده با استفاده از روش تحلیل تطبیقی تاریخی، شرایطی را فراهم کرده است که در آن نظریههای احیا و بازسازی، احصا و هریک به مثابه یک کل ترکیببندی شده با دیگران مقایسه شوند. در شرح بیشتر این کتاب با سیدامیرحسن دهقانی، پژوهشگر و مولف کتاب «نظریههای احیاء و بازسازی تمدن اسلامی» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانیم:
تعاریف گوناگونی از تمدن شده است. به عنوان نخستین پرسش بیان کنید که در کتاب «نظریههای احیاء و بازسازی تمدن اسلامی» تمدن به چه معناست؟
در میان معانی لغوی که در میان ملل مختلف برای تمدن شده است شهر نقشی اساسی دارد. چنانچه در زبان فارسی در ذیل لغت تمدن، معانی ای چون «در شهر بود باش کردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه»، «اقامت کردن در شهر»، «شهرنشینی»، «شهرنشین شدن» و «خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن» آمده است. در زبان عربی هم معنایی چون «شهرنشینی» و «ساختماننشینی» ذیل واژه تمدن دیده می شود و در زبان انگلیسی و فرانسه واژه تمدن که برخاسته از واژه civil است که این واژه نیز در متون کهن به معنای دهکده و شهر به کار رفته است.
در میان اکثر تعاریفی که برای تمدن ارائه شده است وارد شدن به مرحله شهرنشینی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در میان بسیاری از آنها به دستاوردهای انسانی جامعه متمدن اشاره شده است. با توجه به این نکات تمدن در این اثر چنین تعریف شده است: تمدن، وضعیت یک جامعه شهرنشین است که در بستر شرایط محیطی و اجتماعی و بر مبنای جهانبینی خود به دستاوردهای ویژه و قابل توجهی رسیده است. این دستاوردها شامل ساختارها، ابزارها و هنرهای گوناگون می شود.
تمدن در این تعریف چه نسبتی با قوم و ملت و سایر واحدهای اجتماعی دارد؟
تمدن گستردهترین و پیچیدهترین واحد اجتماع انسانی و فراتر از قوم و ملت است. یک تمدن میتواند در برگیرنده چند ملت و قومیت در درون خود باشد و همه تفاوتها و ویژگیهای خاص ملی و قومی را حول محورهای مشترک کلیتری گردهم آورد و شکلدهنده اجتماع عظیمتری باشد که در مقایسه با قومیت و ملیت ناملموستر است. هرچند تمدنهایی هم وجود داشتهاند که تنها از یک ملت یا قوم بزرگ برخاستهاند.
از چه زمانی درک تمدنی در جوامع انسانی شکل گرفت و مسلمانها در این مسیر چه نقش و جایگاهی داشتند؟
گستردگی و پیچیدگی تمدن باعث شده است تا درک تمدن در نسبت با دیگر واحدهای اجتماع انسانی با تاخیر همراه باشد. رویارویی مستمر اقوام و ملل گوناگون در عرصه تاریخ موجب شده است که متفکران جوامع گوناگون، توجه ویژهای به عناصر قومی و ملی خود و دیگری نشان دهند و به بررسی تاریخی آن بپردازند. اما رویارویی تمدنی در مقایسه با رویارویی اقوام و ملل، امری نادر و دوره زمانی آن فراتر از عمر متفکران بوده است. این وضعیت باعث شده است تا درک تمدن به رغم شکلگیری تمدنهای گوناگون در پهنه تاریخ پس از هزاران سال از زندگی جوامع اجتماعی صورت پذیرد.
به نظر میرسد نخستین توجه به مفهوم تمدن در قرن چهاردهم میلادی، در شامگاه تمدن اسلامی و در دوره افول شهرهای اسلامی، توسط ابن خلدون صورت گرفته است. ابن خلدون در مقدمه دست به کار تحلیل چگونگی تحول جوامع از مرحله «بادیهنشینی» به مرحله «شهرنشینی» و بیان ویژگیهای جوامع بادیهنشین و شهرنشین شد. وی در مسیر این تحلیل به مرحله تمدن یک جامعه شهرنشین رسید و به تعریف آن پرداخت و در ادامه چرایی افول یک تمدن را بررسی کرد.
در دورهای که شهرهای بزرگ اسلامی روی به افول مینهاد اروپا شاهد گسترش شهرنشینی بود. شکلگیری جنبش نوزایی از قرن سیزدهم میلادی در اروپا به تدریج نگاه تازهای به انسان و جوامع انسانی در میان متفکران اروپایی پدید آورد. در این دوره به موازات گسترش شهرنشینی، توجه ویژهای به شهر به عنوان یکی از سازههای مهم انسانی شد. این توجه در طی قرن پانزدهم و شانزدهم به ترسیم آرمانشهرها انجامید. آرمانشهر نوشته سر تامس مور یکی از مهمترین این آثار بود. یکی از نخستین جرقههای درک تمدن در اتوپیای مور شکل گرفت و مور در این اثر از عبارت civilised nations برای جامعه متمدن استفاده کرد و آن را جامعهای دانست که از «نهادهای خردمندانه» برخوردار است. در طی قرن هفدهم و هجدهم جرقههای دیگری از درک تمدن در میان آثار بر جای مانده از این قرون مشاهده میشود.
نگارش تاریخ تمدن در قرن نوزدهم تحول جدیدی در درک تمدنها بود. چه آثاری دربردارنده نگاه تمدنی در این قرن بوده است؟
در قرن نوزدهم تحول جدیدی در درک تمدنها رخ داد. این تحول نگارش تاریخ تمدن بود. در ۱۸۲۸ م فرانسوا گیزو کتاب تاریخ عمومی تمدن را در اروپا منتشر کرد. پس از این اثر آثار گوناگونی در زمینه تاریخنگاری تمدنها و شناسایی تمدنهای گوناگون از سوی متفکران غربی و سپس دیگر متفکران جهان منتشر شد. در اواخر قرن نوزدهم و در طی قرن بیستم گام سوم در درک تمدنها برداشته شد و آن نظریهپردازی در زمینه تمدن بود و متفکرانی چون فوکوزاوا یوکیچی، اسوالد اشپنگلر، آرنولد جی. توین بی، نوربرت الیاس، فرانسیس فوکویاما، ساموئل هانتینگتون و… نظریات مهمی درباره تمدن ارائه کردند.
اما نخستین درک جدید از تمدن در میان متفکران مسلمان به دوره حضور متفکر مصری رفاعة رافع الطهطاوی در فرانسه طی سال های ۱۸۲۶ م تا ۱۸۳۱ م، دورهای که اثر مهم و مشهور فرانسوا گیزو با عنوان تاریخ عمومی تمدن در اروپا در پاریس منتشر شد، بازمیگردد. طهطاوی پس از بازگشت به مصر ماحصل یافتههای خود از جامعه فرانسه را در کتابی با عنوان تخلیصالإبریز فی تلخیص باریز منتشر کرد که این کتاب یکی از نخستین آثار مهمی است که درک تمدنی یک متفکر مسلمان را در دوره معاصر به تصویر میکشد. پس از طهطاوی باید از دو متفکر ایرانی به نام های میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا فتحعلی آخوندزاده نام برد. نگاه تمدنی ملکم خان را میتوان در مهمترین اثر او «رساله تنظیمات» و آثاری که در ادامه آن و در شرح و اصلاح آن نوشت جستجو کرد. آخوندزاده نگاه تمدنی خود را در «مکتوبات کمالالدوله» به تصویر کشید. خیرالدین التونسی، سیاستمدار و متفکر تونسی، دیگر چهرهای است که در دوره فعالیت ملکم خان و آخوندزاده دست به کار نگارش «أقوم المسالک فی معرفة أحوال الممالک» شد و در به شرح چگونگی شکل گیری تمدن اروپایی و معرفی دانشمندانی که در شکلگیری این تمدن نقش داشتند، پرداخت. سرسید احمد خان و سید امیر علی هندی کانون دیگر توجه به تمدن را در کنار دو کانون عربی و ایرانی در شبه قاره شکل دادند و بدین ترتیب موجی را که با طهطاوی در جغرافیای جهان اسلام شکل گرفته بود کامل کردند.
محور اصلی اثر شما «تمدن اسلامی» است. در این کتاب از درک متفکران از تمدن اسلامی سخن گفتید. منظور شما از این درک چیست و چه زمانی شکل گرفته است؟
باید توجه داشته باشیم که شکلگیری تمدن یک چیز است و درک و فهم آن چیز دیگری. در پهنای تاریخ و از هزاران سال پیش تمدنهای گوناگونی شکل گرفتهاند اما جوامعی که در شکلگیری آن نقش داشتند فهم و درک درستی از آنچه شکل دادهاند نداشتند. همانطوری که ذکر شد درک چیزی به نام تمدن نخستین بار توسط ابن خلدون صورت گرفت و در طری قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی به تدریج توسط متفکران اروپایی به مفهوم تمدن توجه شد. این توجه تا مدت ها بدین صورت بود که اروپا و شهرهای جدید آن نماد تمدن و سایر مناطق جهان نماد بربریت و توحش قلمداد میشدند. این تصور همچنان در پشت پرده ذهن برخی سیاستمداران غربی وجود دارد؛ چنانچه چندی پیش یکی از سیاستمداران برجسته اروپایی از تعبیر «باغ و جنگل» برای مقایسه غرب با دیگر نقاط جهان استفاده کرده بود.
به تدریج در قرن هفدهم برخی متفکران اروپایی با بررسی آثار به جای مانده از تمدن های دیگر جهان پی به وجود تمدنهای عظیمی در گذشته تاریخ بشریت بردند که یکی از بزرگترین آنها تمدن اسلامی بود. به نظر میرسد فرانسوا گیزو در اثر مهم خود، تاریخ عمومی تمدن در اروپا، که ۱۸۲۸ م منتشر کرد جزء نخستین کسانی باشد که عبارت تمدن مسلمانان را به کار برده است. گیزو همچنین در کتاب دیگری که با عنوان «تاریخ تمدن در فرانسه پس از سقوط امپراتوری روم» در ۱۸۳۵ م منتشر کرد از این عبارت استفاده کرد. پس از گیزو و در طی قرن نوزدهم این متفکران و مراکز فکری فرانسوی بودند که بیش از سایرین به تمدن اسلامی پرداختند و نخستین تاریخنگاریها در زمینه تمدن اسلامی را نیز منتشر کردند. در دهههای پایانی قرن نوزدهم جنبشی در میان اعراب مسیحی مقیم شام که تحت تاثیر آثار منتشر شده در فرانسه قرار داشت، شکل گرفت که دست به کار تدوین آثاری در زمینه تمدن و تمدن اسلامی شد که ماحصل آن دو کتاب حضاره الإسلام فیدار السلام نوشته جمیل نخله المدور و تاریخ تمدن اسلام نوشته جرجی زیدان بود. در طی قرن بیستم درحالی که تمدن نگاری اسلامی در فرانسه همچنان ادامه یافت، آثار قابل توجهی در ایالات متحده آمریکا به ویژه در دانشگاه شیکاگو در زمینه تمدن اسلامی منتشر شد. همچنین دانشگاه کمبریج انگلیس نیز دست به کار تدوین مجموعه آثاری ذیل تمدن اسلامی شد.
در طی قرن نوزدهم به موازات توجه متفکران غربی به تمدن اسلامی شاهد توجه متفکران اسلامی به تمدن اسلامی نیز هستیم. درک اجمالی از تمدن اسلامی در آثار روشنفکران متقدمی چون رفاعه رافع الطهطاوی، خیرالدین تونسی و سید جمالالدین اسدآبادی به خوبی دیده میشود. در دهههای پایانی قرن نوزدهم شاهد شکلگیری جنبشی در میان متفکران شیعه شبه قاره برای شناسایی تمدن اسلامی هستیم که به نظر میرسد جنبشی پیشرو در میان مسلمانان برای درک و شناسایی تمدن اسلامی بوده است. سلسله جنبان این جنبش سید امیر علی هندی بود که در دو کتاب مهم خود، «زندگی و تعالیم محمد» و «روح اسلام»، به طرح مباحث قابل توجهی درباره تمدن اسلامی و مواجهه اروپاییان با این تمدن پرداخت. پس از سید امیر علی، «سیدعلی بگرامی» کتاب تمدن اعراب گوستاو لوبون را به اردو ترجمه کرد که ظاهراً این ترجمه نخستین ترجمه یک تاریخنگاری تمدن اسلامی غربی توسط مسلمانان است. این جریان در آغاز قرن بیستم با نگارش کتاب «مقالاتی درباره تاریخ تمدن اسلامی» در ۱۹۰۵ م به زبان انگلیسی توسط صلاحالدین خدابخش به بلوغ رسید.
پس در واقع بحث احیاء و بازسازی تمدن اسلامی پس از این درک تمدن شکل گرفت؟
بله. از اواخر قرن هجدهم متفکران مسلمان به تدریج متوجه شدند که میراثدار چه تمدن عظیمی هستند و بر ویرانههای چه ساختمان بزرگی نشستهاند. از آن زمان بود که به دنبال شناخت کامل آن رفتند. این شناسایی در آغاز از صافی تولیدات فکری متفکران غربی میگذشت و متاثر از آنها بود اما به تدریج برخی متفکران مسلمان خارج از فضای ذهنی غرب به شناسایی تمدن اسلامی پرداختند. کشف تمدن عظیم اسلامی آه و حسرت بسیاری از متفکران مسلمان را از گذشته پرافتخار مسلمانان و وضعیت اسفبار کنونی آنها در پی داشت و همچنان دارد.
تلاش برای احیاء و بازسازی تمدن اسلامی یکی از نتایج شناخت تمدن اسلامی و جنبشی است که در جهان اسلام به عنوان بیداری اسلامی شناخته شده است. در این کتاب به واکاوی نظریههای گوناگونی پرداخته شده که با هدف احیا و بازسازی تمدن اسلامی ارائه شدهاند.
نظر شما