سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مونا فاطمینژاد: ابومحبوب، منتقد ادبی، کتابی موسوم به «در های و هوی باد» دارد که میتواند برای دوستداران حمید مصدق خواندنی و جذاب به شمار رود.
احمد ابومحبوب (۱۳۳۵-۱۳۹۷ شمسی)، مترجم و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی، در خصوص زندگی و شعر حمید مصدق، شاعری که زاده شهرضای اصفهان بود، کتابی موسوم به «در های و هوی باد» دارد. اگر در دنیای «شناس» ها «حمیدمصدقشناس» ها نیز داشتیم، ابومحبوب یکی از بهترین آنها بود. در واقع، این منتقد ادبی یکی از مبسوطترین و جامعترین آثار را در زیست و شاعرانگیهای مصدق نگاشته است.
برای دوستدارانش
«در های و هوی باد» ۳۹۷ صفحه دارد. این کتاب که میتواند برای دوستداران مصدق اثری خواندنی و جذاب محسوب شود، به کوشش نشر ثالث و برای نخستین بار در سال ۱۳۸۰ شمسی به بازار آمده است. کتاب ۱۴ فصل دارد. نگارندهاش در قسمت پایانی گزیدهای از اشعار مصدق را هم در اختیار خواننده قرار میدهد. قبل از این سرودهها، بخشی دارد که نویسنده از زندگانی و مرگ مصدق میگوید. پس از زیست او نیز دنیای شاعرانه این ادیب اهل اصفهان از جنبههای گوناگون، چون تخیل، موتیفها، موسیقی کلام و… بررسی میشود.
ابومحبوب در مقدمه کتاب و در اشارتی به روش و تقسیمبندی تألیفش مورد بحثش اینگونه میآورد: «وقتی بخواهی از یک شاعر حرف بزنی، یک چیز است و هنگامی که بخواهی دربارۀ یک شعر یا کتاب سخن بگویی، یک چیز دیگر». به بیانی روشنتر، پرداختن به زندگی شاعر نقد تاریخی است و نظر به شعر او مبحثس جداگانه است که در قلمرو ادبیات قرار میگیرد. در این نوشتار فقط به قسمت نخست، یعنی زندگانی مصدق به روایت ابومحبوب، نظر میکنم.
پرشور و فعال و عاطفی
مصدق در بهمن ۱۳۱۸ شمسی و در خانوادهای دارا و مرفه به دنیا آمد. زادگاهش شهرضا بود، اما به همراه پدر و مادر و برادرش که کر و لال بود، و پیش از شروع دوران مدرسه به اصفهان کوچید. در اصفهان بالید و دبستان و دبیرستانش را نیز در آن گذراند. در این شهر نیز، مانند ایام خردسالی در شهرضا، زندگی راحتی داشت و از نظر مالی به دور از دغدغه بود. خانه مصدق در اصفهان، خانهای بزرگ و سنتی بود و خانوادهاش به مهماننوازی شهرت داشتند.
ابومحبوب در تحلیل تأثیر حالوهوای این زندگی بر وی چنین میآورد: «حمید مصدق در چنین خانوادهای، جوانی پرشور و فعال و عاطفی بار میآید.» وی دوران دبیرستانش را در مدرسه «ادب» اصفهان پشتسر میگذارد. در این مدرسه که یکی از بهروزترین و پیشرفتهترین مدارس وقت اصفهان محسوب میشد، مصدق اداره کتابخانه را بر عهده داشت.
دوستبازی و انجمنبازی
پس از پایان درس و مدرسه و با پذیرفتهشدن در رشته حقوق دانشگاه تهران به سال ۱۳۳۸ شمسی به پایتخت رفت. دوران تحصیل در تهران خانهای دانشجویی داشت که همواره در آن آمدوشد بود. برخلاف تصوری که شاعران را افرادی منزوی میدانند، مصدق بسیار برونگرا و اجتماعی بود. دوستان فراوانی به دور خود و از راهها و به بهانههای مختلف جمع میکرد تا جایی که نزدیکانش به او لقب «دوستباز» میدادند.
همیشه دوست میداشت دور و برش شلوغ و خودش هم در مرکز جمع قرار داشته باشد. از جمله افرادی که به آنها ارادت ویژهای داشت سیمین بهبهانی و مهدی اخوان ثالث بود. او را «انجمنباز» هم لقب دادهند و این به دلیل علاقهای است که به تشکیل و شرکت در انجمنهای ادبی داشت. گفتنی است که این دوستیها را همزمان در دو شهر تهران و اصفهان ادامه میداد. «صائب» و «امید» از جمله انجمنهایی بودند که مصدق به ترتیب در اصفهان و تهران ایجاد کرد.
وکیل مردمدار
این شاعرِ حقوقخوان پس از پایان مقطع لیسانس در دورههای تحصیلات تکمیلی هم به درس و مشقش ادامه داد و توانست مجوز وکالت نیز دریافت کند. در وکالت رقبای بسیاری داشت و در میان همدورهایهای او ماهرتر و کاربلدتر از او بسیار بود. اما رفتار و مردمداری وی باعث شد تا افراد زیادی او را به وکیلی خویش انتخاب کنند. چهبسا افرادی که برایشان وکالت میکرد، اما اندک پولی نمیگرفت. در واقع، اگر میدانست کسی واقعاً نیاز دارد، بدون چشمداشت برایش کار میکرد؛ آن هم کار دشوار و زمانبری چون وکالت.
پس از وکالت توانست مشاغل متعدد دیگری به دست آورد. تدریس در مدرسه عالی تهران از جمله آنها بود. مهمترین مقام او نیز استادی دانشگاه علامه طباطبایی به حساب میآمد که تا پایان عمرش این سمت را داشت و در دانشکده حقوق آنجا درس میداد. در همین دوران که هم درس میخواند و هم کارش را دنبال میکرد، با لاله خشکنانی، فرزند رضا و برادرزاده شهریار، شاعر معاصر، آشنا شد و ازدواج کرد. مصدق از ازدواج با لاله که نقاش بود، صاحب دو فرزند به نامهای غزل و ترانه شد.
اطرافیان مصدق همه او را بهخاطر عاشقپیشگیاش میشناختند. عشق در زندگی این شاعر معاصر اصفهان کماهمیت نبود و همین احساس در شعرهای او نیز بازتاب یافته است. از طرف دیگر، به مسائل سیاسی توجه داشت. و همین خصیصه او نیز در اشعارش یافتنی است.
نظر شما