به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب داستان زندگی آقا خبیر، متولی امامزاده ای است که در زندگیاش رنجهای زیادی را متحمل شده است. خبیر، نه فقط با زلزله رودبار بلکه بارها و بارها زندگیاش روی گسل آزمایشهای روزگار، تکان خورده است؛ اما همه این رنجها، خبیر را به معنای اسمش نزدیک کرده است. انگار او در میان همه این تلاطمها معنایی از زندگی و ارزشهای اصیل را کشف کرده است.
داستان این رمان از زبان زنی روایت میشود که در قبرستان قم، خبیر را شناخته و با رفت و آمدی که بر مزار بیبیاش داشته، پی به شخصیت ارزشمند خبیر و زندگی پرفراز و نشیبش برده است.
خبیر در دورانی از زندگی خود علاقهمند و شیفته «حاج آقا فخر تهرانی» میشود ولی از بد روزگار امکان ملاقات با ایشان را به دست نمیآورد و به واسطه علاقهاش به وی به قم میرود و در امامزادهای در نزدیکی محل دفن آقا فخر متولی امامزاده میشود. نام اصلی آقافخر «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناختهشدهتر است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «نگاهم میافتد به گنبد فیروزهای. کنار قبر بی بی که بنشینی رو به قبله، مسجد جمکران، درست مقابلت است و گنبدش چشمانت را نوازش میدهد. این قبرستان را دوست دارم، شاید چون مشرف به مسجد جمکران است. در تمام مدتی که برای خبیر حرف میزدم، چشم دوخته بود به گنبد.»
انتشارات کتاب جمکران این اثر را در ۱۵۶ صفحه با قیمت ۸۵ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما