سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زندهنام سیداحمد وکیلیان با فرهنگ مردم شناخته شده است. او به مدت ۱۹ سال نشریه «فرهنگ مردم» را با سرمایه شخصی منتشر کرد. وکیلیان که از شاگردان استاد انجوی شیرازی و تکمیلکننده پژوهشهای وی به عنوان پایهگذار فرهنگ عامه بود، در شناساندن فرهنگ ایرانی نقش بسزایی داشت. سیداحمد وکیلیان که یک عمر از فرهنگ مردم نوشت، در شامگاه ۲۸ آذرماه ۱۴۰۱ زندگی را بدرود گفت. خبرنگار ایبنا به مناسبت شب یلدا و پاسداشت تلاش او در پاسداری از فرهنگ مردم در سالگرد درگذشتش با زهره زنگنه، یار و همراه و همسر و همکار و همپای زندهنام استاد سیداحمد وکیلیان به گفتوگو نشست که در ادامه میخوانیم:
شرحی در مورد زندگی و آثار زندهیاد سیداحمد وکیلیان بیان کنید.
سیداحمد وکیلیان زمستان ۱۳۲۶ در خانوادهای فرهنگی در شیراز چشم به جهان گشود. پس از نوجوانی به تهران آمد. او علاوه بر جمعآوری و طبقهبندی فرهنگ عامه ایران در این زمینه بیش از ۴۰ اثر هم تالیف و نگاشته است. کتابهای «قصههای مشدی گلین خانم»، «توپوزقلی میرزا و قصههای مردم به روایت دیروز و امروز» را هم با همکاری ایرانشناسان بینالمللی از جمله آقای اولریش مارزولف و شین تاکههارا به رشته تحریر درآورد. در ۱۳۸۰ نخستین نشریه تخصصی فرهنگ مردم در ایران را پایهگذاری کرد و در ۱۳۹۴ بانی تجدید چاپ کتب گنجینه فرهنگ مردم استاد انجوی شد و پژوهشهای تکمیلی از جمله تطبیق کدهای جهانی را به آن اضافه کرد. سیداحمد وکیلیان شامگاه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ زندگی را بدرود گفت.
در آستانه شب یلدا هستیم، یلدا در آثار زندهیاد سیداحمد وکیلیان چگونه بیان شده است؟
سیداحمد وکیلیان درباره جشن یلدا میگوید: یلدا واژهای سریانی است به معنی میلاد و تولد، چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق میکردهاند و شاید به همین خاطر این اسم را بر دخترها میگذارند. از طرفی در ادبیات ما، سیاهی گیسوی یار را به شب یلدا تمثیل میکنند، ثعالبی در کتاب ثمرالقلوب میگوید: «شب یلدا، شب میلاد عیسی است و در درازی بدو مثل میزنند». در فرهنگ سریانی به زبان انگلیسی تألیف «پاین اسمیت» هم یلدا با نوئل تطبیق داده شده است.
در آیین مهر هم شب یلدا را زادشب مهر میدانستند، چون شب یلدا بلندترین شب سال است که پس از آن روزها بلند میشوند و روشنی بر تاریکی چیره میگردد. از این رو ایرانیان باستان این شب را جشن میگرفتند و هنوز هم جشن میگیرند و در این شب بیش از هر چیز انار و هندوانه میخورند. زیرا گل انار و گل هندوانه سرخ رنگ و به رنگ بامداد پیش از برآمدن خورشید است.
آیا شب یلدا در تمام شهرها و مناطق مختلف ایران که دارای این همه تنوع لهجه و قومیت است، یک شکل اجرا میشود؟
وکیلیان چنین پاسخ میدهد نه چنین نیست. شب یلدا مثل همه آیینها در شهرها و قومیتها و مناطق مختلف کشورمان با فرهنگ و سنن همان مناطق آغشته و ترکیب شده است. مثلاً در مناطق کردنشین مردم سنندج از سه ماه به زمستان مانده انگور بادوامی را از سقف اتاقی خنک میآویزند، تا شب چله (یلدا) به همراه سیب و گلابی تناول کنند. بیشتر خانوادههای سنندجی هم چند عدد خربزه برای مصرف زمستان در ترشی میاندازند و در شب یلدا به جای هندوانه یک عدد از آن خربزه ترشی را میخورند و انجام این کار را بیحکمت نمیدانند. خانوادههایی هم که دختر تازه عروس دارند، در شب یلدا خنچهای پر از میوه، شیرینی و آجیل به همراه یک عدد خربزه ترشی برای دخترشان میفرستند. نفرستادن خربزهترشی نوعی بیاعتنایی به داماد تلقی میشود. البته اگر دختری نامزد داشته باشد، نظیر این هدیه را از خانواده داماد دریافت میکند. ثعالبی در کتاب ثمرالقلوب میگوید: «شب یلدا، شب میلاد عیسی است و در درازی بدومثل میزنند». در فرهنگ سریانی به زبان انگلیسی تألیف «پاین اسمیت» هم یلدا با نوئل تطبیق داده شده است.
در دیگر شهرهای کشور چطور؟ آیا آنها هم همین سنن را دارند؟
وکیلیان در پاسخ این پرسش گفته است: «از این هم جالبتر! در شهرهایی مثل نقده، پیرانشهر، اشنویه و مهاباد در شبنشینی یلدا، بیتخوانها به خواندن بیت و باوهای کردی میپردازند و خوانندگان هم ترانههای کردی میخوانند و جوانان هم به جوراب بازی و فنجان بازی سرگرم میشوند. (بیت و باوها افسانههای منظومی است که از پیشینیان به یادگار مانده است. این افسانههای حماسی، عشقی و تراژدی هستند.) از طرفی مردم کرد عقیده دارند شب یلدا بدون برف و باران رونقی ندارد و بارش برف و باران را در این شب نشانه سالی پربرکت میدانند. زنان کرمانشاهی پوست آجیل شب یلدا را در آب روان میریزند تا سالی پرباران داشته باشند. ریختن مقداری از آجیل شب یلدا را در آجیل عروسی مایه شگون میدانند.
وکیلیان درباره گذراندن شب یلدا در خانوادههای آذری گفته است: «دختران شوهرکرده «قارنا» از توابع نقده به خانه پدر میروند و سه شبانهروز مهمان پدر میشوند و بعد به خانه شوهر بازمیگردند و تا یک سال حق رفتن به خانه پدر را ندارند. مردم معتقدند با این کار دختر به خانه شوهر عادت میکند و هوس قهر کردن از سرش میپرد. این رسم فقط مربوط به سال اول ازدواج است و پس از آن دختر میتواند آزادانه به خانه پدر رفت وآمد کند. مردم تکاب هم در شب یلدا گندم برشته میخورند و مقداری از آن را برای پرندگان به بام خانه میریزند تا سال پربرکتی در انتظارشان باشد. در تکاب جوانانی که نامزد دارند شب چله بالای بام خانه نامزدشان میروند و شترکهایی را درست کردهاند و با پارچههای قیمتی تزیین کردهاند به نخی میبندند و از هواکش بام خانه پایین میاندازند.
اهل خانه هم که با این رسم آشنا هستند، در خورجینی که روی شتر هست چیزهایی خوردنی میریزند و میگویند: بکش بالا، خدا مطلبت را برآورده کند. اهالی آذرشهر شب یلدا هندوانه ممقان که ممتاز و خواص آن را بیشتر میدانند، میخورند و عقیده دارند با خوردن هندوانه سوز و سرمای زمستان بر آنها اثر نمیکند. زنان آذرشهر هم پیش از فرارسیدن زمستان و شب یلدا خانه تکانی میکنند و تا آخر چله کوچک، دهم بهمن دیگر خانه تکانی نخواهندکرد. زیرا عقیده دارند خانه تکانی در این ایام سبب میشود چله آنها را نفرین نکند و به نکبت و بدبختی دچار نشوند! در شب آخر چله کوچک هم (دهم بهمن) زنان آذرشهر در بالای بام خانههایشان آتش میافروزند و شعری میخوانند که معنی آن چنین است: چله فرار کرد، های، چله فرارکرد و بچههایش را برداشت و فرار کرد.
مردم اردبیل هم در شب یلدا یا شب چله بزرگ جشن میگیرند و پس از خوردن شام و هندوانه و خربزه یکی از اعضای خانواده ماستی را که از چند روز پیش از یلدا درست کردهاند، میآورد و با کارد میبرد و میگوید: «درد و بلامان را امشب بریدیم و امیدواریم که عمرمان زیاد شود. خوردن ماست را هم در شب یلدا سبب مقاومت بدن در سرمای زمستان میدانند. اردبیلیها معتقدند در نصف شب یلدا «چله» وارد شهر میشود و در آن ساعت همه اعضای خانواده به صحرا میروند و یک صدا میگویند: ای چله بزرگ، تو را به خدا سوگند سخت نگیر و بعد آتش روشن میکنند و به خانهشان برمیگردند.
شرحی از ارتباط زندهنام استاد سیداحمد وکیلیان با استاد انجوی شیرازی بیان کنید؟
آقای انجوی پسرعمه پدر آقای وکیلیان و شیرازی بود. سیداحمد وکیلیان قبل از ادامه تحصیل و بعد از گذراندن دوران سربازی، خدمت استاد انجوی رسید که در نهایت استاد وی را به دفتر کارشان هدایت کرد. در آن زمان سه سال از راهاندازی دفتر کار استاد انجوی میگذشت. دفتر فرهنگ و مردم استاد انجوی سه همکار داشت که آقای وکیلیان به عنوان چهارمین عضو در این مجموعه پذیرفته شد.
در ابتدا قصههایی که از سوی راویان به مرکز فرهنگ مردم میرسید، توسط آقای وکیلیان کدگذاری و دستهبندی میشد که اولین جرقهها از همانجا زده شد. باید ساعتها پوشههای انباشته از این مطالب را میخواند و کدگذاری میکرد، ابتدا کار برایشان مشکل بود ولی به تدریج به این کار علاقهمند شد. در همه کارهایی که وکیلیان به همراه استاد انجوی به انجام رساندند، نام سیداحمد وکیلیان نیز درج شده است و در نتیجه سیداحمد وکیلیان یکی از کارشناسان قصه ایران و عضو قصهشناسی جهان شد.
دغدغه جمعآوری مثلها و افسانهها چگونه در زندگی سیداحمد وکیلیان شروع شد؟
سیداحمد وکیلیان در زمینه جمعآوری قصه فعالیت زیادی داشت. هر کجا که میرفتیم از مردم میخواست که قصههای محلی خودشان را جمعآوری کنند. او همچنین با آقای شین تاکا هارا و آقای پرفسور اولریش مارزلف در زمینه قصهها همکاری نزدیکی داشت. به آقای شین که یک دانشجو بود، آموزش داد و او را به شهرهای مختلف به همراه خودش برد تا قصهها را جمعآوری کنند و سرانجام کتاب «افسانههای ایرانی به روایت دیروز و امروز» به دو زبان ایرانی و ژاپنی به چاپ رسید. قصههای «مشدی گلین خانم» شاهکاری دیگر از سیداحمد وکیلیان بود که یکی از شاهکارهای قصه ایران است. این قصه ابتدا توسط آقای لارنس پل الول ساتن جمعآوری شد و سپس زیر نظر وکیلیان به چاپ رسید، البته پرفسور اولریش مارزلف در این کتاب نیز با آنها همکاری کرد.
بعد از آن کتاب «توپوز قلی میرزا» بود که یکی از شاهکارهای نحوه پیاده کردن قصه است که افتخار این را داشتم به عنوان همکار در کنارش باشم. سیداحمد وکیلیان این کار را با همکاری من و آقای مارزولف به انجام رساند. در این کتاب قصههایی که از زبان مردم گفته میشد، عیناً با همان گفتار و شرایط توصیفی مکان و زمان آن بیان شده است. سیداحمد وکیلیان روی قصهها و زبانهای محلی خیلی حساس بود. ما در این قصهها به زبان وصفی برخورد کردیم و تعدادی از قصهها به زبان وصفی بود. اما نتوانستیم شخصی را برای ترجمه آنها پیدا کنیم.
وکیلیان معتقد بود که اقوام باید با زبان و گویش خود آشنا باشند و به زبان اصلی خودشان صحبت کنند. باید با لباس محلی خودشان زندگی کنند. وی مخالف مهاجرت، بخصوص مهاجرت به تهران بود. او معتقد بود مهاجرت سبب از بین رفتن هویت افراد میشود. او خیلی زودتر خطر تهاجم فرهنگی را گوشزد کرده بود و میگفت با مهاجرت از شهرهای کوچک به تهران و سپس مهاجرت به خارج از کشور کل فرهنگ ایران از بین خواهد رفت. او معتقد بود وقتی فردی در شهر خودش زندگی میکند، سعی میکند بر اساس اخلاق و رفتار قوم و قبیله خودش زندگی را بگذراند اما وقتی وارد شهر بزرگتری میشود، قبیله و آن آداب و رسوم را فراموش میکند و دست به هر کاری میزند. خودش شیرازی بود و همچنان اصالت لهجه شیرازی را حفظ کرده بود و با گویش شیرازی صحبت میکرد و میگفت ما باید از لهجه و کلام خودمان حفاظت کنیم.
شروع و ادامه کار فرهنگی معمولاً با سختی همراه است، این سختیها در زندگی کاری زندهیاد سیداحمد وکیلیان چگونه بود و معمولاً وی چگونه با این دشواریها روبهرو میشد؟
بله، کار فرهنگی سخت و سنگین است. وی کوشا بود و کار سخت را برای خودش آسان قرار میداد. با توجه به اینکه ارشاد برای هزینههای کاغذ یا خرید نشریه هیچگونه کمکی نمیکرد. با اینکه نهاد کتابخانهها به عنوان یک نهاد فرهنگی موظف بود از نشریات تخصصی که هیچ تبلیغی ندارند، حمایت کند اما کمکی نمیکرد و وکیلیان سعی میکرد یک تنه کار یک موسسه فرهنگی را که دستکم باید چندین کارمند میداشت، به انجام برساند. البته من افتخار داشتم که از ابتدای کار در کنارشان باشم. دوش به دوش همدیگر این نشریه را راهاندازی کردیم و تا شماره آخر در کنار او بودم و از حمایتهای علمی او استفاده میکردم و نشریه را به زیور چاپ میآراستیم.
سیداحمد وکیلیان با به جا گذاشتن آثاری ارزنده مثل «تمثیل و مثل» که به چاپ بالایی هم رسیده است، چه آرمانی برای وطنش داشت؟
سیداحمد وکیلیان در مورد آرمانهای فرهنگی خیلی فعال بود. نه تنها در داخل ایران بلکه در خارج از ایران، هر کجا که میرفت و هر نشانه فرهنگی در هر کشوری میدید، فوری این نشانهها را با نشانههای فرهنگی ایران تطبیق میداد و به همه میگفت که ما این اشتراکات فرهنگی را داریم. همیشه سعی میکرد با کشورهای خارجی بیشتر در ارتباط باشد. مجله خودش را با هزینههای شخصی به کشورهای خارجی که رشته ایرانشناسی و زبان فارسی را تدریس میکردند، ارسال میکرد تا آنها با فرهنگ مردم ایران آشنا شوند. در تمام کنگرهها شرکت میکرد و متناسب با هر کنگره کتابهای دوستان و اساتید را با خود میبرد و در آنجا معرفی میکرد.
خاطرم هست وقتی که کتاب «متلها و افسانههای ایرانی» وی برنده جایزه انجمن فولکلور ایتالیا شد، میخواست برای گرفتن جایزه و سخنرانی به این کنگره برود، قبل از حرکت مجموعه کتابهای فرهنگ مردم دکتر بلوکباشی و دیگر اساتید را گرفت، با خود برد و در آنجا معرفی کرد. به یاد دارم که آقای دکتر بلوکباشی به آقای وکیلیان میگفت، من آدمی به خوشقلبی تو ندیدم. به جای اینکه به فکر خودت باشی به فکر دوستان و فرهنگ ایران هستی.
به نظر شما کدام ویژگی از سیداحمد وکیلیان هست که دوستدارانش درباره آن کمتر میدانند؟
سیداحمد وکیلیان فردی اخلاقمند، مردمدوست و متواضع بود. حتی ممکن بود فردی از نظر سنی از او کوچکتر یا از درجه علمی پایینتری برخوردار باشد، اما او دست و صورتش را میبوسید و برای کار او ارزش قائل میشد. دانشجویان علاقهمند را به جلسات دعوت میکرد، مرتب آنها را تشویق میکرد. کار و پروژه به آنها واگذار میکرد. مشوق ۲۰ تا ۳۰ نفر از همکاران و دانشجویان خود بود که آنها اکنون از بهترین اساتید ایران هستند و حوزههای خوب دانشگاهی را در اختیار دارند. روش تحقیق و پژوهش را به افراد علاقهمند میآموخت. هیچگاه خودخواه نبود. اخلاقمدار و وابسته به عهد و قول بود. اگر قرار بود کاری را به انجام برساند، شب و روز بیدار میماند و آن کار را انجام میداد. به همه چیز و همه کس وفادار بود. بخصوص به فرهنگ ایران بسیار دلبسته و علاقهمند بود و به شهر خود «شیراز» مینازید.
چه کاری بود که سیداحمدوکیلیان دوست داشت انجام دهد و فرصت آن پیش نیامد؟
بزرگترین دغدغه سیداحمد وکیلیان تشکیل دائرهالمعارفی برای قصههای ایران بود. میخواست به همراه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هیئتی دور هم جمع شوند و موسسه دائرهالمعارف قصههای ایرانی را تشکیل بدهند و هدف از تاسیس این موسسه تطبیق قصههای ایرانی با قصههای جهانی بود که جامه عمل نپوشید. زندهیاد سیداحمد وکیلیان اولین شخصیت قصهشناس ایران است که قصههای ایرانی را با کدهای جهانی آریو تامسون و کدهای آقای اولریش مارزلف بدون کوچکترین خطا تطبیق داده است که یکی از شاهکارها به حساب میآید.
از دیگر کارهای آقای وکیلیان این است که قصههای استاد انجوی را از سه شماره به پنج شماره رساند و با اجازه ورثه استاد انجوی با نام «گنجینه فرهنگ مردم» در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسانید. بخش اول کتاب همان کتاب آقای انجوی است و در بخش دوم آقای وکیلیان قصه را تعریف کرد و با کدهای جهانی تطبیق داد. این کتابها در پنج جلد شامل گل به صنوبر چه کرد؟، تمثیل و مثل، گل بومادرون، دختر نارنج و ترنج و عروسک سنگ صبور به چاپ رسیده است. دو جلد تمثیل و مثل داریم که جلد یک را آقای انجوی به زیور چاپ آراسته بودند و جلد دوم را آقای وکیلیان به چاپ رساندهاند. که کتاب «تمثیل و مثل» یکی از کتابهای ماخذ است.
در کل کتاب وکیلیان و نشریهای که وی در ۶۰ شماره به چاپ رسانید به گفته تمام اساتید رفرنس و مرجع است و خصوصاً آقای دکتر ثابت در مقالهای عنوان کرد که هیچ پژوهشگر فرهنگ عامهای نمیتواند مقالهای را به چاپ برساند، مگر اینکه تعدادی از کتابهای آقای وکیلیان و مجله فرهنگ مردم در کنار میزش باشد. تمام اساتیدی که در این حوزه قلم میزنند باید از کتابها و مجلات وی استفاده کنند. سیداحمد وکیلیان عضو شورای علمی دانشنامه فرهنگ مردم دائرهالمعارف بزرگ اسلامی بود و در این دانشنامه از مقالات مجله فرهنگ مردم به عنوان مدخل بسیار استفاده شده است.
«چیستانهای خواندنی»، «متلها و افسانههای ایرانی»، «افسانههای ایرانی، به روایت دیروز و امروز»، «تمثیل و مثل» و «رمضان در فرهنگ مردم» از جمله آثار به جای مانده از زندهیاد سیداحمد وکیلیان است.
نظر شما