سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): داستان یکی از گونههای کاربردی ادبی است که از دوره مشروطه به بعد با تأسی از ادبیات غرب مسیر جدیدی را در پیش گرفت؛ مسیری که افق نویی را پیش روی داستاننویسان متاخر گذاشت. در استان بوشهر نیز با ظهور نویسندگانی چون محمدرضا صفدری و احمد آرام دنیای داستان متحول شد. از رمانتیسیسمی به رئالیسم و ناتورالیسم و بعد رئالیسم جادویی تغییر کرد.
با ظهور و پیروزی انقلاب اسلامی و تعدیل نگاههای سنتی که در بافتار جامعه فرهنگی جریان داشت، در دهههای بعد زنان بیشتری جرأت طبعآزمایی در عرصه داستان را یافتند و با انتشار داستانهای کوتاه و مجموعه داستانهای متوسط تلاش کردند تا جایگاه خود را به عنوان نویسنده در ادبیات داستانی امروز تثبیت کنند. بسیاری از این نویسندگان، فعالیتشان با همان انتشار اولین کتاب متوقف شد ولی برخی دگیر در تلاش هستند تا کارهای جدیدتری را به بازار عرضه کنند و با آثار متفاوتتری پختگی کار خود را به نمایش بگذارند.
به عقیده بشیر علوی، نویسنده و منتقد بوشهری، «با اینکه در دهه ۹۰ با رشد زنان داستاننویس بوشهری مواجه هستیم اما در میان آثار منتشر شده کمتر با کار شگرف و ساختارگرا و فرمیک روبهرو میشویم. البته در این دهه، کارها فنیتر شده است…» به گفته وی، در مجموع ۶۳ نویسنده زن داریم که از این شمار، تاکنون ۸۷ اثر داستانی راهی بازار کتاب شده است.
با علوی که حدود ۳ سال است مشغول مطالعه آثار زنان داستاننویس بوشهر بهمنظور انتشار یک اثر مفصل در این باره است، با نگاه و رویکردی آسیبشناسانه به گفتوگو نشستیم. از این نویسنده و پژوهشگر ادبی تا کنون آثار متعددی در حوزه نقد منتشر شده که آخرین اثری که در این زمینه منتشر کرده، شناختنامه شعر زنان بوشهر است که اطلاعات جامعی را در خصوص زنان شاعر بوشهر و سرودههایشان ارائه کرده است.
- لطفاً نخست دورنمایی از آنچه تاکنون از جهان داستان زنان داستاننویس بوشهر بهدست آوردید، بهطور مختصر شرح دهید؟
در میان آثار منتشر شده از زنان استان بوشهر، آثاری که بدون مطالعه عناصر داستاننویسی و بدون استفاده از تکنیک داستاننویسی منتشر شده به مراتب بیشتر از داستانهای مردان استان بوشهر است؛ یعنی اینکه مردان داستاننویس استان بوشهر برای نشر داستانهای خود دقت و حوصله بیشتری به خرج دادهاند و با تأمل در تکینکهای داستاننویسی و با غور در خوانش و بررسی آثار پیشین و مطالعه داستانهای حرفهای ایرانی و خارجی، توانستهاند به تکنیکپذیری بهتری در این مورد دست یابند، درحالیکه داستاننویسان زن استان بوشهر یا به این مورد توجهی نداشتند یا تعداد بسیار اندکی از آنها به این امر مهم دقت داشتهاند.
تعداد زیادی از داستانِ زنان بوشهری با عجله و شتاب دو چندانی منتشر شده است و زمانی که با نویسنده آن صحبت میکردیم، درمییافتیم که تعدادی از آنان که تعدادشان نیز کم نبود، کمتر داستان خواندهاند یا اصلاً داستان نخواندهاند و با تکنیکهای داستاننویسی بسیار محدود آشنا هستند و تعدادی از آنان اصلاً با تکنیکهای داستاننویسی آشنا نبوده و اندکی از زنان داستاننویس استان بوشهر، به آشنایی با این تکینکها و آثار پژوهشی دیگران در مورد داستان و عناصر و راههای نوشتن آن، چندان اهمیت نمیدادند.
این مورد یعنی شتاب در انتشار داستان و آشنا نبودن با عناصر و ریزهکاریها و تکنیکهای داستاننویسی از جمله مهمترین عواملی است که آسیب جدی به داستاننویسی زنان استان بوشهر زده است. البته این روند هرچه به جلوتر آمدهایم کمتر میشود و زنان امروزی یاد گرفتهاند که با حضور در کلاسهای داستاننویسی و آشنایی با رویکرد داستاننویسی، اقدام به چاپ داستان خود کنند.
-داستان این زنان بیشتر چه فضایی را ترسیم کرده است؟
بیشتر یا شاید همه داستانهای زنان بوشهر، عاشقانه است با طرحی از دختری که عاشق پسری است که رسیدن به وی سخت است و خانواده خواه یا ناخواه او را به ازدواج با دیگری مجبور میکند. شاید این نوع نگاه زنانه به داستان، درد قرنهای زنان داستان از زندگی و ازدواجهای سنتی است. ازدواجی که اجبار محض و دلواپسیهای زندگی چندهمسری بود.
به نظر میرسد زنان مدرن و امروزی با وجود تعریف قوانین جدید در دنیا و ایران در ارائه دادنِ آزادی و حق انتخاب به زن در زمینههای مختلف و از جمله زمینه ازدواج، ولی باز آرکیتایپ موجود در ذهن این انسانها، دردهایی است که گذشتگانشان تحمل کردهاند. البته هستند داستانهایی مانند «تابش بیخواهش» از فریده فهیمی که متفاوت نوشته شده و به مباحث عاشقی نپرداخته است.
-گرایشهای عاشقانه آنها در شکلگیری آثارشان، چه ضرباتی را به پیکره داستان وارد کرده است؟
ببینید پایبندی به عشق و اصول آن، و وفاداری به عشق نخستین هرچند که وصالی در آن ایجاد نشده باشد، از ویژگیهای اصلی داستانهای زنان بوشهر است اما اغلب آنها چنان درگیر ترسیم رویکرد و فضای عاشقی کار شدهاند که از ساختار داستان و پیرنگ آن غافل شدهاند. این در حالی است که پیرنگ یا اسکلت اصلیترین بخش یک داستان یا یک کنش دراماتیک محسوب میشود، از اینرو وقتی در یک داستان یا رمان پیرنگ وجود نداشته باشد یا دچار ضعف باشد، از اساس آن اثر ادبی دچار نقصان و ایراد است، در نتیجه چنین اثری نمیتواند مخاطبان را برای خود نگه دارد؛ چراکه فقر پیرنگ سبب میشود تا از کیفیت نوشتار آنها کاسته شود و همچنین آثارشان تبدیل به نوشتارهای خالی از تکنیک شود که قطعاً جذابیت برای مخاطب نیز نخواهد داشت. در واقع اثر خالی از اندیشه میشود.
به جرأت میگویم که فقر پیرنگ یکی از مهمترین ایرادات اساسی در آثار زنان داستاننویس بوشهری است. مهمترین دلیل این ضعف هم به آموزش ندیدن درست این نویسندگان برمیگردد. برخی از این نویسندگان در آثارشان نشان دادهاند که توجهی به ساختار علت و معلولی و ساختار خطی و ساختار مدور و ساختار اپیزودیک و ساختار ایستا و تفاوتهای آن و نحوه به کارگیری و رابطه آنها با محتوا و دیگر عناصر داستان نداشتهاند.
-یکی از ضعفهای دیگری که در کار بیشتر نویسندگان زنان بوشهری مشهود است، این است که آنها اغلب به جای داستان نوشتن، خاطرهگویی کردهاند، نظر شما در این باره چیست؟
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید؛ چون تعداد قابل توجهی از زنان داستاننویس بوشهر، معمولاً در انتخاب راوی برنامه مشخصی ندارند. بسیاری از آنها که در چاپ کتابهای نخستین خود هستند، راوی اول شخص مفرد را انتخاب کرده که پای خودشان نیز در میان باشد. با این راوی بیشتر از خودشان میگویند. بسیاری از روایتها، خاطره است که انشاگونه تبدیل به داستان شده است.
با این اوصاف، زاویه دید در داستانهای زنان استان بوشهر در مرحله اول، «من روایتی» و در مرحه بعد، دانای کل است. زاویه دید روایتنامهای و روایت یادداشتگونه و روایت تکگویی در داستانهای زنان بوشهر در رتبه بسیار نازلی قرار دارند. اینگونه روایتها یا موجود نیستند یا در حد یک یا دو داستان در این زمینه موجود است. این رویکرد بهخاطر نبود مطالعه و سواد داستاننویسی در میان بعضی از زنان داستاننویس استان است که با کمترین مطالعه در زمینه داستاننویسی و تکنیکهای مربوط به آن به داستاننویسی دست میزنند.
بیشتر آثار این داستاننویسان بهویژه در داستانهای قدیمتر با راوی اول شخص مفرد جاری شده است که میتواند یکی از دلایل تلاش زنان برای حضور راوی اول شخص مفرد در داستان این باشد که آنها دوست دارند در داستان حضور داشته باشند و همه چیز را در دست خود بگیرند.
این در حالی است که در گویش «اول شخص مفرد» که راوی شخصاً در قصه حضور فیزیکی دارد و همه وقایع و حوادث از زبان وی نقل میشود، دیگر نباید واسطهای به نام «نویسنده» بین خواننده و قصه وجود داشته باشد، به عبارت دیگر، نویسنده حق کوچکترین تجزیه و تحلیل عقاید و حلول در ذهن شخصیتها را ندارد، مگر از زبان «منِ» راوی داستان. پس این نویسنده است که با انتخاب این دیدگاه، نشان خواهد داد که توانایی بیان مقاصد و القاء احساسش را از طریق «منِ راوی» دارد و چون راوی حق دخالت در مافیالضمیر و حالات درونی شخصیتهای دیگر قصه و همچنین تشریح حوادث و ماجراهای اتفاق نیفتاده را ندارد، درک داستان برای خواننده سهل و آسان میشود. دیگر اینکه چون راوی سهم عمدهای در داستان دارد با توهم و هیجان، خواننده را تا انتهای قصه به دنبال خود میکشاند و به آن سرعت و تحرک میبخشد.
-بهنظر میرسد زنان نویسنده بوشهری در حوزه زبان داستان، همچنان با ضعفهایی مواجه هستند!
همینطور است. در داستانهای زنان با زبان جسورانه و بیباکانه مواجه نیستیم. زبان بسیار عادی و گاهی نیز تمناکنان بیان شده است. واژههایی که بوی جسارت و تندی و زمختگویی است در داستان آنها وجود ندارد، زبانی که به راحتی میتوان در متون مردانه پیدا کرد. این نیز به خاطر نداشتن اعتماد به نفس و تجربه سالهایی است که زنان در نظام قبیلهگی داشتهاند. البته زبان نرم و آرام و استفاده واژههایی که شرطی و فرمانی نیستند، مرزی است که زنان آرام آرام خواهان گذشتن از آن هستند برای رسیدن به زبانی که با واکههایی بیان شود که اعتماد به نفس و صلابتی بدون ترس در آن موج بخورد.
-یعنی به عقیده شما آنها در مسیر دست یافتن به زبان و سبک زنانه در داستان قرار گرفتهاند؟
زبانی که بتواند به عنوان سبک زبان زنانۀ زنان استان بوشهر در داستاننویسی مطرح شود، در داستان زنان این خطه هنوز اتفاق نیفتاده و زنان داستاننویس نتوانستهاند به این سبک برسند! در حالی که شاعران زن استان بوشهر به خوبی به سبک زنانۀ متن دست پیدا و خود را از سبک مردانۀ متن رها کردهاند ولی متاسفانه تا الان نشانههای سبک زنانه در داستاننویسی زنان این منطقه دیده نشده است.
در مجموع باید اشاره کنم که زبان رمان و داستانهای زنان بوشهر در فصلهای گوناگون، تنوع گوناگونی دارد. اغلب فصلها، زبان توصیفی و بیاحساس، بدون استفاده از صفت و تشبیه، به شیوهای واقع گرایانه روایت شده است. تجربهگرایی در داستان زنان بوشهر، گاه خام و تقلیدی شده است که خواننده با روایتی و طرحی کاملاً تکراری مواجه میشود.
-بسیاری از این نویسندگان به دلیل پارهای از حمایتهای اشتباه، به جای رشدکردن، مسیر معکوس را در پیش گرفتهاند، این در حالی است که با آموزش میتوانند آثاری ساختارگرا و بهمعنای واقعی داستان پدید بیاورند؟
بله؛ نگرش خودخردمندی از موضوعاتی است که در بین برخی از نویسندگان زن استان بوشهر دیده میشود و متاسفانه شرایط به گونهای پیش رفته که بعضی از نویسندگان با سابقه کم، خود را از آموزش دیدن بینیاز میداند و این یک آفت بزرگ محسوب میشود، چون این نوع نگاه و احساس بینیازی موجب شده که آنها درک درستی از درام نداشته باشند. به جرأت میتوان گفت بخش اعظم نویسندگان زن استان حتی به درستی نمیتوانند درام یا موقعیت دراماتیک را حتی تعریف کنند، البته این به دلیل فقدان آموزشهای پایهای برای نویسندگان است. از سوی دیگر، متأسفانه نویسندگان زن بوشهر اغلب کمتر اهل مطالعه هستند و در نتیجه ساختارهای بدون پیرنگ با ساختارهای بدون درام تلفیق شده بیکیفیت را ارائه میکنند.
-باتوجه به مطالعاتی که در داستانهای زنان بوشهر داشتید، از عنصر «کشمکش» که بنیاد حوادث داستان را پیریزی میکند و به قوام و انسجام آن میافزاید، چگونه بهره گرفته بودند؟
متاسفانه در کشمکشها هم بسیار سطحی عمل کردهاند. در این زمینه حرکت منسجم و روبهجلویی را در داستانهای آنها ندیدم. کشمکشها جهشیاند و تصاعدی نیستند و لزوماً با تنفر همراه هستند و گاهی میان دو نیرویی اتفاق میافتد که هماندازه نیستند. اینها از دیدگاه منتقدان داستان، در زمره نقاط ضعف داستان در بحث کشمکش به شمار میآیند.
در پایان باید اشاره کنم که در داستان زنان استان بوشهر، مواردی وجود دارد که اگر نبود، بهتر بود و مواردی وجود ندارد که اگر وجود داشت، داستانها مطلوبیت بالاتری داشتند. ولی در حوزه داستان بوشهر زنانی هستند که به نحو شایسته و کاملاً هوشمندانه داستان را حرکت دادهاند.
نظرات