به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حمیدرضا اکبری در این شعر آورده است:
زبانشان دراز
و ما نحن قادمون!
نگفتیم جنگ!
اما کودکان خانطوما
زنان غزه
آواره گرسنگیاند هنوز
و من وعده صادقی
تا قدوس لبخند بزند
دوباره فلسطین
به نام من
ایران شده است
و مسیح نیز همین
شاید ما شدهایم
نوید آزادی!
شما تنها نایستادهاید
به تماشای روزی
به نام زندگی
که پنجه میاندازد روی صهیون!
و چشم میبندیم
بر تمام دیوانگیهاش.
تقدیرتان این نبود
که بغضهایتان نیز
حالا
چشمهایتان خیبر ببینند
تماشا کنید!
تبی بر جانشان نشسته
و ما
غرق در غرور پیروزی جنگ
دوباره
ما آمدهایم
تا فلسطین
فلسطین بماند
نظرات