عابدین پاپی (آرام) در گفتوگو با خبرگزاری کتاب (ایبنا)، درباره گفتمان نقد عنوان کرد: نقد ریشه کلماتی چون منتقد، نقاد، ناقد و انتقاد است. نقد به بررسی و وارسی هر چیزی مانند یک اثر ادبی یا یک نشریه و یا موسیقی اطلاق میشود که این اثر در جوانب مختلف به دایرهی سنجش میرود. در مفهومِ لغوی به معنی جداکردن سره از ناسره و صحیح از ناصحیح و یا خالص از ناخالص است. به عبارتی دیگر منتقد در یک اثر، خوب را از بد تشخیص میدهد و به معنای محک زدن و البته جداکردن اثر به دو بخش سالم و ناسالم نیز میتواند باشد. نقد یعنی خوب را از بد جدا کردن، یعنی فلسفیدن و سنجیدن و سطریدنِ در مفاهیم اثر در جهتِ نیل به یک بایستگی فرآرونده است که به کار اثر بیاید. نقد در دوران کهن و از آغاز فعالیتهای علمی و ادبی و حتی عملی و گفتاری بشر وجود داشته و یکی از کارآمدترین دستاوردها و باارزشترین فکرآوردهای بشر بوده است.
این منتقد ادبی، نقد را به معنی اعتراض نیز عنوان کرد ازاین رو که مخالفت و انتقادِ از زبان و یا ایدئولوژی یک متن و یا مخالفت با یک ایده یا عمل که معمولاً سیاسی و یا اجتماعی است خود نوعی نقد به شمار میآید و توضیح داد: نقد به معنی سخنِ سنجشی است و اصولاً به سخنی که مورد سنجش و اندازهگیری قرار میگیرد و نوعی دوگانهگویی در این سخن اعم از مثبت و منفی ایجاد میشود، نقد نامیده میشود. به کسی که تفکر انتقادی یا تفکری نقادانه دارد منتقد یا ناقد میگویند. ناقد کسی است که یک اثر و یا یک ایده و عمل را به دایره نقد و سنجش میبرد. مُنتقد کسی است که با دلایل معقول و منطقی و با منطقِ استدلال یک مسئله یا مبحثی را بررسی میکند و در پایان به یک نتیجه قابلِ اعتماد و اعتبار و حتی اطمینان درباره آن مسئله دست مییابد.
این نویسنده و شاعر درباره انواع نقد و کارکرد آنها ادامه داد: نقد به انواع متعددی تقسیم میشود، مانند نقد ادبی، نقد تاریخی، نقد اجتماعی، نقد سیاسی، نقد فرهنگی، نقد منفی یا مثبت، نقد سازنده، نقد مخرب و نقد تئاتر یا سینما و کتاب و سایر نقدهایی که در دنیای امروز رایج شدهاند و کارکرد نقد بستگی به نوع نقد و رویکردِ منتقد و البته مؤلفههایی دارد که در اثر وجود دارد. هر اثر دارای زبان، مفهوم و ایدئولوژی و تفکری خاص است و منتقد با تبارشناسی و اندیشهشناسی اثر میتواند نوع نقد خود را مشخص کند که احیاناً تاریخی یا سیاسی و اجتماعی است.
پاپی درباره تاریخ نقد گفت: تاریخ کُهن نقد بر اساس شواهد و قرائن به ارسطو فیلسوف تحلیلگرا و دورانِ اندیشگی آن مرتبط میشود و بر این اساس و بنیاد این پدیده دستکم به سده چهارم پیش از میلاد همگن و همگام است. تاریخ نقد و نقادی در دیرینههای زندگی بشر به صورت گفتاری و روزمرهگی بوده و مردم درگفتوگو و تعامل با یکدیگر مباحثِ اعتراضی و جنجالی و تفکری نقادانه نسبتِ به رویکرد و عملکرد همدیگر در سطح پایین و کلان جامعه داشتهاند اما به صورت نوشتاری تاریخ نقد قدمتی کمتر از نقد گفتاری دارد. یعنی اینکه نقد در ازمنه تاریخ بشر به دو بخش نقد گُفتاری و نقد نوشتاری تقسیم میشده که با توجه به رشد زبان، ایدئولوژی و فرهنگ جوامع نقد به مرورِ زمان به شکل نوشتاری و مکتوب در بین مردم متداول شده است.
این منتقد ادبی ادامه داد: ارسطو در بوطیقا درباره بسیاری از آثار هنری دوران، سخن به میان میآورد و مفاهیم میمیس و کاتارسیس را مطرح میکند که امروزه این مفاهیم در نقد و نظر از اهمیت و هویت قابلِ توجهی برخوردارند اما افلاطون در همان ازمنه درواقع به شعر رویکردی تهاجمی دارد و آن را هنری دستِ دوم، تقلیدی و نادرست میداند و بهاراتامونی و در همین دوران درناتیاشاسترا درمورد نمایشهای سانسکریت و ادبیات کهن هند اظهار نظر میکند. در کل نقد در ازمنه تاریخ بشر به سه بخش نقد سُنتی، نقد مدرن و نقدِ پست مدرن تقسیم میشود که در هرکدام از این بخشها ما با پارادایمهای فکری و البته مفکرینی آوانگارد تصادم داریم.
این منتقد و نظریهپرداز ادبی درباره تاریخچه نقد در ایران گفت: تاریخچه نقد و نظر ادبی در ایران قدمت زیادی ندارد و با توجه به بافتِ سُنتی و تمدنِ این کهن بوم تاریخچه نقد ادبی در این کشور به شکل و شیوه جدید به ۱۵۰ سال میرسد، به گونهای که تا پیش از این زمان چیزی به نام نقد ادبی نبوده و اغلب نقد شعر را دربرمیگرفته که این نوع نقد را نیز میتوان مبتنی براصول بلاغی کهن برشمرد. بنابراین با تورق دفتر تاریخ نقد درمییابیم که نقد شعر نیز در آن روزگار مشتمل بر پارهای مباحث لفظی و برشمردن صناعات و خصایل کلی آثار بوده که توأمِ با تحسین و تمجیدهای مبالغهآمیز در وصف شاعران و نویسندگان با بهرهگیری از مؤلفههای سطحی است و البته توجهی به خاستگاه اجتماعی و روانشناختی آثار در دستور کار نیست.
پاپی درباره روندِ روبهرشد نقد عنوان کرد: این روند تا دوران صفوی ادامه دارد که صفویان نیز به دلیل اتکا به شیوهی تذکرهنگاری تأثیر عمدهای در سیر فرآروندهی نقد ادبی بر جای نگذاشتهاند، بنابراین نقد و نظر ذاتاً و به طورِ جدی درعصر مشروطیت پرو بال میگیرد و ایرانیان درهمین دوران توانستند با تفکرِ فلسفی – ادبی اروپا آشنا شوند. درواقع این روند روبهرشد و شکوفایی، جامعه ادبی این کُهن بوم را با تحولاتی ژرف و شگرف مواجه میسازد به گونهای که نقد به دو بخش سُنتی و نو تقسیم میشود و محققان و پژوهشگرانی مانند محمد قزوینی، سیدحسن تقیزاده، علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار و احمد کسروی با تأثیرپذیری از اصول و اسلوب نقد کُهن و تلفیق آن با شیوهی نقد اروپا دست به تألیفاتی میزنند اما به شیوههای علمیتر و اروپاییتر در آثار محققانی چون عبدالحسین زرین کوب، غلامحسین یوسفی، لطفعلی صورتگر، بهاءالدین خرمشاهی، میرجلاالدین کزازی و سیروس شمیسا دیده میشود.
وی درباره سیر فکری و تکامل نقد در ایران اظهار کرد: این سیر فکری تداوم پیدا میکند تا اینکه در مقابل نقد سُنتی نقد نو به سکانداری تقی رفعت با نگاشتن مقالاتی نوجویانه و انقلابی سهم خود را به دایره پایش میگذارد که از آن پس نقد نو در آثار نیما یوشیج، فاطمه سیاح و سایر منتقدین نوگرای جهان امروز دیده میشود.
این نویسنده و منتقد ادبی درباره وضعیت نقد و نقادی در ایران نیز گفت: اگرچه کارهای خوبی از جانب منتقدین حرفهای و غیرگروهی و حزبی به انجام رسیده اما کافی نیست. وضعیت نقد و نقادی در ایران خیلی خوب نیست، از این رو که ابتدا رویکرد و روحیه و سلایق فکری و روانی مردم ایران هنوز آرکائیک است و باید اینها تبدیل به کاربستی آکادمیک شود و دیگر اینکه اغلبِ منتقدین به دستهبندی و حزبی بودن و حتی قشری کارکردن موضوع توجه دارند و هرکسی از تفکر خودش و یا بنیاد فکری خودش دفاع میکند و این حالتِ توتالیتر به تمامیت نقد کمک نمیکند. ضمن اینکه نقدنویس نیستند بلکه توجه به نقلنویسی دارند و اصولاً به خودِ متن و مفاهیم اثر توجه نمیکنند بلکه توجه به شخص و شخصنگری بیشتر در دستورکار است و متننگاری کمتر به چشم میخورد و این مهم به نقد ما آسیب میرساند.
پاپی درباره ساختار و بافتار نقد نیز بیان کرد: نقد یک پالایش فرمی و محتوایی از یک ایده و اندیشه است که این پالایش میتواند هوشمندانه و کارآمد باشد و یا سطحی و ناکارآمد؛ منتقد باید به متنِ اثر توجه داشته باشد و یک رابطه متن با متن را در اثر ایجاد کند نه یک رابطه شخص با شخص که این گونه فرآیند به پالندگی و بالندگی گُفتمان نقد کمک نمیکند.
وی در دستهبندی خود از منتقد نیز عنوان کرد: مُنتقد یا زیباشناس است و رویکردی زیباشناسانه و فرمیک به اثر دارد و میخواهد که تیپ و تیپیکال بودنِ اثر را به دایره بررسی ببرد یا اینکه مُنتقدی معلم است و توجه به علم و دانش دارد و میخواهد این دو را به اثر و صاحبِ اثر بیاموزد. به تعبیری به دنبال یاددادن مفاهیم بیشتر به صاحب اثر و ایجادِ نوعی فرآیند آموزش- پرورشی است. مُنتقد معلم دغدغهمند آموزش است تا به صاحب اثر بیشتر بیاموزد اما منتقد زیباشناس به دنبال یاددادن نیست بلکه میخواهد لباسِ اثر را بیشتر تزیین و برجسته کند که درجامعه امروز این نوع نقد بیشتر متداول شده است. یک مُنتقد خوب باید هم منتقدی معلم باشد و هم به زیبایی شناختی اثر توجه کند و در کل رویکردی جامعالاطراف به اثر داشته باشد و در اینجاست که صورت و سیرت اثر مورد التفات قرار میگیرد.
نظرات