مزدا مرادعباسی نویسنده کتابهای تخصصی در حوزه اقتباس ادبی در سینمای ایران، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مطرح کرد: پژوهشهای من حولمحور اقتباس ادبی در سینما است. در سال ۱۳۹۰ کتابی با عنوان «واژه در قاب» از نشر سوره مهر، منتشر کردم. در این اثر به لحاظ ساختارشناسی جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران را بررسی کردم و با واکاوی تحلیلی و تاریخی سینمای ایران را از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۸۷ مورد بررسی و مطالعه قرار دادهام. این کتاب نامزد دریافت «قلم زرین» بهترین تالیف از سومین مراسم کتاب سال سینمای ایران ۱۳۹۰ شد.
مزدا مرادعباسی که دکترای مطالعات فیلم خود را از دانشگاه نیوساوت ولز استرالیا گرفته و پنج عنوان کتاب در حوزه سینما منتشر کرده است، در ادامه افزود: کتاب دیگر من «خاطرهنگاری بر پرده جادو» است که بازشناسی اقتباس سینما از ادبیات داستانی است که در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات علمی و فرهنگی وارد بازار نشر شده است. این کتاب دو بخش دارد؛ بخش اول با نگاهی پژوهشی و به لحاظ نظری و تئوریک به فرآیند اقتباس ادبی می پردازد و ساختار رمان، ادبیات داستانی و فیلم را به عنوان یک بیان زیباشناسانه مورد بررسی قرار میدهد.
وی افزود: در بخش دوم به صورت کاربردی به جریان اقتباس ادبی در فیلم پرداخته و ۳۰ فیلم خارجی که بر اساس رمان ساخته شده را از منظر اقتباس ادبی مورد مطالعه و تحلیل قرار دادهام. این کتاب در ادامه به تغییراتی میپردازد که در سفر از رسانه ادبیات به سینما اتفاق میافتد و موضوعاتی چون نقاط قوت هر رسانه و میزان تاثیر و دخالت نگاه کارگردان در کیفیت فیلم اقتباسی را بررسی میکند.
مرادعباسی در ارزیابی اقتباس ادبی در سینمای امروز ایران گفت: یکی از مسائل مهم در سینمای ایران عقیم و ابتر ماندن سینمای اقتباسی است. باید تامل کرد که چرا سینمای ادبی و اقتباسی که در کشورهای دیگر یک رکن مهم و تاثیرگزار است در سینمای ایران کم رنگ است؟ این مسئله در حالی است که تاثیر مهم ادبیات در دو نقطه عطف سینمای ایران در دهه ۴۰ با موج نوی فیلمسازان و در دهه ۷۰ با سینمای کودک مشهود است.
او در پاسخ به این سوال که آیا اقتباس ادبی از هر اثر داستانی ممکن است یا خیر، پاسخ داد: فیلمسازان ما هر کدام دارای دانش، بینش و تفکر خاص به خود هستند سوال مهم این است که آیا در آثار ادبی غنی ایران، اثری وجود ندارد که بتواند به تحول بیان سینماییشان کمک کند؟ از نظر من که مطالعاتی در این زمینه داشتم، قطعاً وجود دارد. اما چرا این ارتباط در حال حاضر میان ادبیات و سینمای ایران کمرنگ است؟ زندهیاد داریوش مهرجویی تبلور بیان سینمایی خود را در آثار غلامحسین ساعدی دید و بهمن فرمان آرا این تبلور را در آثار هوشنگ گلشیری جست، همین طور زندهیاد کیومرث پوراحمد مولفهای را در آثار هوشنگ مردای کرمانی یافته است که به تحول بیان سینماییاش کمک کرده است. به این شکل اکثر فیلمسازان شاخص در تاریخ ایران با ادبیات ارتباط داشتهاند.
وی در پایان، به اثر در حال تولید نرگس آبیار که اقتباسی از رمان «سووشون» سیمین دانشور است، اشاره کرد و گفت: به نظر من این حرکت بسیار استراتژیک است و این جریان باید حمایت شود. به نظرم فیلمسازی که میخواهد اثر اقتباسی تولید کند، بهتر است مانند خانم آبیار پیشینیه ادبی داشته باشد. این آشنایی برای پیوند و اقتباس لازم و ضروری است.
نظر شما