پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۴
«عصر داستان مشهد» به ایستگاه هفتاد رسید / روایتی از پایان باز داستان‌های مدرن

خراسان‌رضوی- هفتادمین جلسه انجمن عصر داستان مشهد با خوانش و نقد بخش‌هایی از داستان کوتاه «مرگ هوریشیو الجر» اثر «لیروی جونز» از کتاب «یک درخت، یک صخره، یک ابر» برگزار شد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفتادمین جلسه انجمن عصر داستان مشهد با خوانش و نقد بخش‌هایی از داستان کوتاه «مرگ هوریشیو الجر» اثر «لیروی جونز» از کتاب «یک درخت، یک صخره، یک ابر» عصر چهارشنبه گرم تیرماه با حضور پرشور جمعی از علاقمندان به ادبیات و داستان در مکتب هنر رضوان مشهد برگزار شد.

نگار تشکری دبیر نشست‌های «عصر داستان مشهد» در این جلسه گفت: همانطور که می‌دانیم سیاه‌پوست‌های بسیاری در طول تاریخ در امریکا کشته شدند و طبق آمار در طول تاریخ ۳۰۰ ساله امریکا میلیون‌ها سیاهپوست جان خودشان را از دست داده اند؛ لیروی جونز، نویسنده این اثر از فعالان حقوق بشر بود که مبارزات بسیاری با تبعیذ و نژادپرستی انجام داد. او نویسنده، شاعر، نمایشنامه‌نویس و مقاله‌نویس و از برجسته‌ترین سخنگویان جنبش آزادی سیاهان در امریکا بود.

وی ادامه داد: داستان «مرگ هوریشیو الجر» از دل فعالیت‌های اعتراضی این نویسنده برمی آید؛ داستانی با موضوع دعوا و زد و خورد چند نوجوان؛ این داستان از سری داستان هایی است که نویسنده به جذابیت‌های داستانی توجه نداشته و بیشتر بر مبنای فرم استوار است و داستانی است پر از توصیفات، تشبیهات و استعارات.

رضا خیری از اعضای انجمن عصر داستان نیز در این نشست گفت: این داستان با تضاد زیبایی آغاز می شود. استفاده از رنگ قرمز که در بیشتر مواقع به نشانه گرمی است اما در اینجا به سردی اشاره می کند؛ آنجا که آمده: «ساختمان قرمز سرد، چشمهایم را می سوزاند.» که فضای داستان را که سراسر خشم و انتقاد است به خوبی به خواننده منتقل می کند.

وی اضافه کرد: رنگ قرمز از آن دسته رنگ‌هایی هست که به هم به معنای مثبت و هم منفی در زبان کاربرد دارد که در اینجا می بینیم نویسنده به جنبه منفی آنکه همان خشم و خطر می تواند باشد اشاره کرده است.

«عصر داستان مشهد» به ایستگاه هفتاد رسید / روایتی از پایان باز داستان‌های مدرن

هما رضوی‌زاده از دیگر اعضای عصر داستان نیز در این نشست گفت: این داستان از سری داستان‌های پست مدرن تلقی می‌شود که ذهن شخصیت اصلی داستان بین خیال و واقعیت در رفت و بازگشت است؛ «پست مدرنیسم» به خاطر روش عصیانگرانه خود و تمایل به رد شدن از محدودیت‌ها شناخته می‌شود. به لحاظ پایان‌بندی هم در داستان‌های کلاسیک پایان‌بندی‌ها عموماً بسته است و با پایان داستان، خواننده اقناع می‌شود که داستان پایان یافته است.

وی ادامه داد: در داستان‌های مدرن پایان‌ها باز هستند و با پایان فیزیکی داستان، گویی داستان در ذهن خواننده آغاز می شود و این خواننده است که می‌تواند تفسیرهای گوناگونی برای پایان داستان تصور کند. در واقع در این نوع روایت نویسنده قرار نیست داستان را در یک نقطه ببندد و همه‌ی، رویدادها را به سرانجام برساند. بدین گونه او به خواننده‌اش اجازه می‌دهد تا تفسیرهای بسیاری از داستان داشته باشد.

پری غلامی از دیگر اعضای عصر داستان نیز در نشست هفتادم این انجمن گفت: مبنای قصه‌های پست مدرن یکی حس است و دیگری پایان باز. در ارتباط با حس در این نوع داستان‌ها می توان گفت توصیف در این سبک از داستان‌ها نقش پررنگی دارد و اولین المان تصویری رنگ است که می‌بینم شروع داستان با به کار بردن رنگ آغاز می‌شود. فضا و رنگ ارتباط تنگاتنگی با عنصر توصیف دارد. چرا که توصیف در داستان به ایجاد حال و هوای خاص توجه دارد و داستانی را که از این حال و هوا برخوردار باشد داستان فضا و رنگ می‌گویند.

وی خاطرنشان کرد: در این داستان فضا و رنگ اصطلاحی است مبهم که همیشه در اذهان ابهام و پیچیدگی برانگیخته است و استعاره‌ای است برای احساس و ادراکی که ما غالباً نمی‌توانیم به سهولت آن را بیان کنیم یا به آن دست یابیم. به قول جمال میرصادقی: «هوایی را که خواننده به محض ورود به دنیای مخلوق اثر ادبی استنشاق می‌کند، فضا و رنگ می‌گویند.»

«عصر داستان مشهد» به ایستگاه هفتاد رسید / روایتی از پایان باز داستان‌های مدرن

رضا طوسی از دیگر اعضای عصر داستان و نویسندگان مشهدی نیز در این نشست گفت: در این داستان ترجمه بسیار گنگ بوده و بی شک خوانش را برای مخاطب امروز فارسی زبان مشکل کرده. ما با اثری رو به رو هستیم که فرهنگ و آداب و رسوم منطقه‌ای که در این داستان روایت می‌شود، نقش اساسی دارد و مترجم در انتقال این امر به خواننده موفق نبوده است. در این داستان با نوعی شعار زدگی از همان ابتدای داستان مواجه می شویم.

وی ادامه داد: آنجا که چنین آمده: «داراها صاحب واگونهای فلزی بودند و ندارها سوارشان می شدند. ندارها بازی را می چیدند و داراها بازی می کردند....» که شاید این سبک از گفتار مستقیم برای مخاطب امروز جذاب نباشد و سبب پس زدگی داستان شود.

شهرام نائینی هم از اعضای انجمن عصر داستان در این نشست گفت: این داستان بر طرح استوار نیست و بیانگر یک موقعیت است و تلاش نویسنده بر انتقال مفهوم مدنظرش بوده است و فرم داستان مبنا قرار داده شده و اندیشه و زبان بر طرح و پیرنگ برتری دارد.

در ادامه این نشست داستان کوتاه «شعله در آغوش آب» به قلم عاطفه باستانی از اعضای عصر داستان خوانش و نقد و بررسی شد؛ این اثر در اولین جشنواره ملی نفت و گاز در سال ۱۴۰۳ برگزیده شده است.

انجمن «عصر داستان» توسط موسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی برپا شده و نشست‌های عمومی این انجمن روزهای چهارشنبه به دبیری نگار تشکری داستان‌نویس مشهدی به‌صورت رایگان میزبان همه علاقه‌مندان به این حوزه در مشهد، کوهسنگی ۱۷، مکتب هنررضوان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها