سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ ترجمه یکی از راههای انتقال فرهنگ به سایر جوامع است؛ فرهنگی که فراز و فرود (تاریخ) خودش را دارد و برای شناخته شدن نیاز به ترجمه دارد تا از این طریق بتواند در جهان کنونی بیشتر شناخته شود و از منظر این شناخت نگاه و نظر خود را منتقل کند. نگاه و نظری که در بطن آثار ادبی و تاریخی نهفته است و این آثار برای در برگرفتن گستره بزرگتر باید به صورت ترجمه به مخاطب غیرایرانی عرضه شود.
در این رابطه بحث بر سر ترجمه ادبیات دفاع مقدس است که درباره جنگ ایران و عراق تولید شد و بخشی از تاریخ ایران را به خود اختصاص داد. حالا نیاز است که برای ارائه نگاه ایران و آنچه در جنگ تحمیلی گذشت، ادبیات دفاع مقدس ترجمه شود. چون در حال حاضر کشورهای عربی در این زمینه حضور پررنگی دارند و توانستند با نگاه خود آثاری ترجمه کنند که گاه متناقض و ضد ایرانی است و در این میان جای روایت ایرانی بسیار خالی است. حال باید دید چرا جای روایت ایرانی از جنگ تحمیلی در عرصه بینالمللی خالی است با امیرشهریار امینیان درباره این مهم گفتوگو کردیم و او دلایلی چند را برای این غیبت برشمرده است.
چرا نیاز است که ادبیات دفاع مقدس وارد حوزه ترجمه شود؟
اکنون در دنیا بیش از چهار هزار ناشر وجود دارد که به صورت متمرکز درباره جنگ آثاری در زمینه پژوهشهای نظامی، فرهنگی، مسائل اجتماعی، کودکان، دانشگاهی و… منتشر میکنند و تعداد آثاری هم که سالانه چاپ میشود، خیلی زیاد است. همچنین بیش از ۶۰۰ اثر در سال به زبان انگلیسی و سایر زبانها از سوی ناشران خارجی درباره جنگ ایران و عراق به چاپ میرسد.
حال باید دید چه ضرورتی داشته که بیش از ۶۰۰ عنوان درباره جنگ ایران و عراق از سوی ناشران خارجی منتشر شود؟ اگرچه بسیاری از این آثار پژوهشهای نظامی است، اما تعداد زیادی هم از این آثار روایتهای متناقض و متضاد درباره جنگ است که به چاپ رسیده که محتوای آن ادبیات ضدایرانی است.
از طرف دیگر در داخل کشور، به حوزه دفاع مقدس که نگاه می کنیم هزاران هزار نکته در این رویداد تاریخی میبینیم که جذابیت بینالمللی دارد. به عبارتی برخی رویدادهای برای یک جامعه محدود خاطره خاص خودشان را دارند، اما در این میان رویدادهایی هستند در ذات خودشان دارای یک بینش جهانی و قابل فهم بینالمللی را هم به همراه دارند که میتواند نقش انسانساز و جریانساز داشته باشند و جامعه بشری را به نقاط بهتری هدایت کنند.
جریانهایی که میراثدار پیامهایی هستند که میتواند بشر را از خیلی از مشکلات رهایی بخشد تا بتواند در برابر مسائلی که عمدتاً ناشی از ظلم و ستم کشورهای هژمونیطلب است تابآوریاش را افزایش دهد. اگر از این منظر نگاه کنید انبوهی از انواع آوردهای بشری را در رویداد دفاع مقدس پیدا میکنید؛ نه فقط بحثهای انسانی بلکه موضوع نظامی آن هم دارای اهمیت است. از این رو بررسی عملیاتهای انجام شده در دفاع مقدس میتواند قدرت طرحریزی و تصمیمگیری یک کشور مورد تجاوز قرار گرفته را نشان دهد.
نکته دیگر این است که بخشی از بستر بینالمللی به ویژه در سالهاست عجین شده با خصلتهایی که فرزندان این کشور در هشت سال ایجاد کردند و آنچه که به عنوان جبهه مقاومت اسلامی عمده تاثیراتش را از این توانمندیها مقاومت، ایستادگی و ایثارگری دریافت کردند. بنابراین مقوم جریان مقاومت در منطقه این رفتارهاست. پس یک عادت مالوف در نشر بینالملل وجود دارد که پرداختن به موضوعات نزدیک به جنگ است که طرفداران خودش را دارد و یکی از جریانهای اصلی ادبیات است.
به طوری که رمانهای زیادی درباره جنگ جهانی اول و دوم نوشته شده است و جزو آثار ادبیات معاصر به شمار میآیند. حتی در سینما نیز فیلمهای زیادی درباره جنگ جهانی ساخته شد که مملو از صحنههایی از وضعیت کشورهای درگیر در جنگ است که مخاطب را به آن زمان میبرد و با فیلمساز همراه میکند.
بحث دیگر؛ نیازی است که در جبهه فرهنگی مقاومت اسلامی احساس میشود که نیاز به ترجمه ادبیات دفاع مقدس را ضروری میکند.
به نظرتان با توجه به ضرورتی که برشمردید تا کنون در عرصه ترجمه ادبیات جنگ موفق بودیم؟
در واقع دفاع مقدس جریان مردمی صدور فرهنگی انقلاب اسلامی است و این فرهنگ چه بخواهیم چه نخواهیم در طول تاریخ جای خودش را باز خواهد کرد. به دلیل اینکه هر جریان مثبتی که در جهان است مسیر انتقال خودش را پیدا میکند. ما امروز در شرایطی هستیم که میتوانیم جریان صدور فرهنگی انقلاب اسلامی را شتاب ببخشیم.
به عبارتی جریان ترجمه میتواند به انتقال این فرهنگ شدت ببخشد. هر چه این جریان نزدیکتر به ذائقه مخاطب باشد؛ هم از لحاظ ساختاری، دستوری و بافتاری طبیعتاً این جریان سرعت پیدا میکند و مخاطب به تبع آن با شدت بیشتری سراغ مطالعه و شناخت این فرهنگ میرود. چنین روندی نیاز به جامعهشناسی و فرهنگشناسی جامعه هدف دارد که بتوانید با این شناخت کتابی را بر اساس ذائقه مخاطب شناسایی و آن را بر اساس مولفههایی که برشمردیم ترجمه کنید. از آن طرف ترجمهای باید صورت بگیرد که قادر به انتقال معنا و قابل فهم باشد و این نیازمند شناسایی دقیق اجزای فرهنگ مخاطب هدف است تا ترجمه همراه با تبلیغ، تحشیه و توضیح کافی صورت بگیرد و مخاطب را به سمت کتاب بکشاند.
یعنی در ترجمه مقدمات را ایجاد نکردیم؟
ترجمه نیاز به رسانه درستی دارد که بتواند بین اثر و مخاطب هدف ارتباط برقرار کند و آن را به صورت فیزیکی و مجازی به دست مخاطب در زمان مناسب برساند یا نسبت به آن اطلاع پیدا کند. با داشتن رسانه فعال شناخت عمیق از جامعه جهانی حاصل میشود تا با اطلاع از محتوای موردنظر مخاطب هدف، آثار انتخاب و ترجمه صورت بگیرد.
با اطلاع داشتن از جزئیات جامعه هدف، آن موقع متوجه میشویم کتابی که ۴۰۰ صفحه است با همان تعداد صفحات و جزئیات باید ترجمه شود یا به صورت خلاصه با زبانی ساده و روان ترجمه صورت بگیرد. در اینجا باید اشاره کنم به تاریخ ویل دورانت در زمان چاپ که ویراستار ترجیح میدهد که بخشی از آن را به دلیل موجزنویسی حذف کند. چون ناشر به جهانیسازی اثر فکر میکند و برای همین اثری به آن مهمی با این نگاه به چاپ میرسد.
درباره قواعد نگارش هم نیاز است که پژوهشهای نظامی با رعایت اصول نگارش تالیف و همه منابع پژوهشی آن ذکر شود. فهرست اعلام هم نکته بسیار مثبتی است که در آثار قرار بگیرد، میتواند بر ارزش اثر ترجمه شده بیافزاید.
آیا در ترجمه ادبیات جنگ همه اصول را رعایت کردو برای همه اصول چارهاندیشی کردیم؟ آیا به همه جزئیات ترجمه فکر کردیم بعد سراغ ترجمه اثر رفتیم؟ آیا نقشه مسیر را درآوردیم بعد دست به کار ترجمه شدیم؟ آیا ترجمه را فقط بر حسب احساس وظیفه ناشر یا سازمانی وابسته به دفاع مقدس انجام دادیم یا دست به کار ترجمه شدیم یا بر حسب شتابی که به دلیل موضوع نهضت ترجمه مطرح شده، وارد یک حرکت پرجنب وجوش شدیم؟ در حال حاضر نمیتوانیم بر خروجی این نهضت صد در صد صحه بگذاریم. چون این جریان تازه شروع شده که باید در آن پالایش و دقتنظر اتفاق بیفتد.
در رابطه با مترجم در یک اثری ضرورت دارد، مترجم بومی باشد، هر چند بومی بودن تعریف بسیار مهمی است، برای مثال مطلبی که شما در کردستان مینویسد با آنچه در بلوچستان یا خوزستان به نگارش درمیآید، فرق دارد. چه برسد به فضای بینالملل که ترکیبی از اقوام متنوع و فرهنگهای مختلف است که در اینجا هم بومی بودن فرق دارد و ضمن اینکه باید دید مترجم قبلاً فقط رمان ترجمه کرده است یا روایت یا آثار پژوهشی. همچنین سبک روایتگری در جامعه آمریکا چه قدر با سبک ما متفاوت است یا سنخیت دارد؟ به عبارت دقیقتر ۵۰ تا ۶۰ مولفه در ترجمه وجود دارد که ما را به انتخاب نخست نزدیک میکند.
نگاه به آثار موفق ترجمه در ادبیات جهان میتواند راهنمای خوبی برای ادبیات دفاع مقدس در این زمینه باشد؟
به نظرم باید دید در زمینه ترجمه چه آثاری بوده که در جامعه بینالملل اقبال پیدا کرده است، مثلاً آثار تولستوی، داستایفسکی و … چه مولفههایی را در خود داشت که توانست مخاطب بینالمللی را جذب خود کند.
نکته دیگر اینکه در ترجمه برخی از آثار باید از زبانشناسان بهره گرفت تا ترجمه به روش اصولی و درست آن انجام شود. هر چند در همه آثار نمیتوان از مترجم بومی استفاده کرد و اینکه چه آثاری را با چه زبانی ترجمه کنیم، خود نیاز به بررسی دارد. آیا هر کتابی را میتوان مثلاً به یک مترجم اسپانیایی برای ترجمه داد؟ این ترجمه چه ارزش فرهنگی و اقتصادی برای ما در بردارد؟ چون برخی زبانها در ترجمه، زبان واسط در کپیرایت هستند و از آن زبان ترجمه خواهان بیشتری دارد.
از طرفی در برخی نقاط فقط یک زبان برای ترجمه هست و نباید به زبان دیگر فکر کرد. برای نمونه در یک منطقه فقط زبان عربی کاربرد دارد و بس. در اینجا هم برای ترجمه باید بررسی دقیق صورت بگیرد که ترجمه با چه مترجمی و بر اساس چه فاکتورهایی انجام شود.
درباره طرح جلد هم باید بررسی لازم صورت بگیرد. به طوری که طراحی جلدی که در ایران انجام میشود با آنچه در آن طرف صورت میگیرد، کاملاً متفاوت است. برای همین نیاز است در کتابآرایی هم به فاکتورهای همه چیز خراب میشود و همه زحمات بر باد میرود.
در زمینه آثار پژوهشی کارهای خوبی به لحاظ موضوع و شرح و بسط آن چاپ شده، اما چون ظرایفی در آنها رعایت نشده، نمیتواند برای ترجمه مناسب باشد. در کل مجموعه عواملی که برشمردم باعث شده تا ما در ترجمه آثار به صورت مخاطبپسند عمل نکنیم. بعد بگوییم برای آثار دفاع مقدس در حوزه ترجمه مخاطب وجود ندارد، در حالی که ما کارمان را درست انجام ندادیم.
نظر شما