شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۷
شفیعی؛ محور ادبیات و تکیه‌گاه استوار برای شعر و ادب

خراسان رضوی– محمدجعفریاحقی استاد دانشگاه از جدیدترین دیدارش با «استادشفیعی کدکنی» نوشته است: شفیعی بزرگ است و محور و قائمه ادبیات دانشگاهی و تکیه گاهی استوار برای شعر و ادب و نقد معاصر.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری ایران کتاب (ایبنا) در مشهد، محمدجعفریاحقی پژوهشگر و نویسنده و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد در یادداشتی از تازه‌ترین دیدار با «استادشفیعی کدکنی» نوشته است.

وی در این متن که در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی منتشر کرده، آورده است: چهارپنج سالی می‌شد که دکتر شفیعی‌کدکنی را ندیده بودم. درست از کرونا به این طرف. کرونا ارتباطات مجازی را زیاد کرد و برخی ارتباطات حقیقی را پاک از هم گسیخت. انتظار می‌رفت که ارتباطات ناصحیح کمتر شود که نشد. در عوض برخی از ارتباطات خیلی دوستانه و لازم را کم و گاه به کلی دگرگون کرد. قطع یا کم کردن ارتباط ظاهری من هم با دکتر شفیعی از این قبیل بود تا دیشب که بالاخره تاب نیاوردم و با تنی چند از دوستان به دیدارش شتافتم. بسوزد پیر کرونا که هرچند نه جدی اما بفهمی نفهمی راه را بر عوارض دیگر هموار کرده بود. یکی از آن عارضه‌ها زونا بود که پنداشتی دست از سر این وجود نازنین برنداشته است. یقه پیراهنش را که پایین داد باورم شد که هنوز هم این آتش در وجودش شعله‌ور است. هم این و هم عوارض آن نخستین بود که اندام ظریف و کم‌توانش را نه ظریف‌تر که نحیف‌تر کرده بود.

یاحقی ادامه داده است: اکنون به نظرم وزن یک دوره از کتاب‌هایش می‌توانست تخمینا دوبرابر وزن تنش باشد؛ آن هم چه کتاب‌های با وزنی! صورخیال، موسیقی شعر، قلندریه در تاریخ، دفتر روشنایی، درویش ستیهنده، یا نه، اسرارالتوحید، غزلیات شمس، تذکره الاولیا و دوره کارهای پنجگانه عطار، آیینه‌ای برای صداها، هزاره دوم آهوی کوهی، طفلی به نام شادی و...

یک آدم مگر چقدر می تواند کار کند؟ آن هم چنین متنوع و کارستان! گوش های استاد می دیدم که گران بود به گرانی آثارش، از چندین سال پیش. با خود می‌گفتم. چه غم که مگر چه حرفی هست که برای شفیعی می‌تواند به شنیدنی بیرزد. و هماوا با سعدی می‌گفتم: زیبقش در گوش کن تا نشنود! اما اینک می دیدم که گوش را با زبان پیوندی است و گفتن با شنیدن معنی پیدا می کند. داستان بی زبانان را که از مادر ناشنوا به دنیا می آیند مگر نشنیده ای! دریغ که زبان شفیعی هم مثل گوشش گران شده بود. کم می شنید و کم می گفت برخلاف همیشه که زبانش به بسیار نکته ها گویا بود. مباد که این زبان درکام باشد و ذوالفقار علی در نیام! چند کتاب که دم دستش گذاشته بودیم ورقی می زد به تکرار می گفت: به به! به به! مرد دنیای بزرگی داشت در خانه کوچکش هرگاه که می رفتم کتابی و تالیفی روی دستش بود یا نمونه خوانی می کرد یا از این کتاب به آن منبع سر می کشید و نکته تازه ای در میان می گذاشت.

یاحقی در پایان نیز نوشته است: شفیعی بزرگ است و محور و قائمه ادبیات دانشگاهی و تکیه گاهی استوار برای شعر و ادب و نقد معاصر. وجودش سراشر و گرانبار از گذشته و حال. دانشگاه تهران مگر چندتا شفیعی تاکنون به خود دیده است؟ تاکنون چندبار وزیر در روزهای اول کارش خود را موظف دیده که به دیدار کسی بشتابد و از او رهنمود بگیرد؟....

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها