به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین پیشنشست همایش بینالمللی «کانت و جهان معاصر» به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تالار اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد.
در این نشست حسین غفاری، استاد گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران و مدیر انتشارات حکمت، سید محمد رضا بهشتی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، و سید حمید طالبزاده، استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه تهران، به سخنرانی پرداختند و محمدتقی طباطبایی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران هم به عنوان دبیر و هم سخنران در این جلسه حاضر بود.
در ابتدای جلسه محمدتقی طباطبایی با بیان اینکه عنوان این جلسه «کانت و نقد اول» است، گفت: مسئله این است که چرا کانت اهمیت دارد و چرا باید به او بپردازیم. ما سعی کردیم این جلسه، یک جلسه صرف تخصصی نباشد گرچه جز با بحث تخصصی مطلب روشن نمیشود.
در ادامه حسین غفاری، استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر انتشارات حکمت گفت: گروه فلسفه دانشگاه تهران در سیر مباحث خود بیشترین تمرکز و توجه خود را در فلسفه غرب بر روی کانت گذاشته است. بیشترین رسالههای نوشته شده هم مربوط به کانت است. این توجه به واسطه اهمیتی است که فلسفه کانت دارد. موضوع بحث بنده «ماهیت و امکان قضایای ترکیبیِ پیشینی» است. وقتی به کتاب «تمهیدات» کانت رجوع میکنیم، خود او میگوید تمام کاری که میخواهیم در فلسفه نقادی انجام دهیم این است که بر روی سه موضوع تحقیق کنیم؛ امکان قضایایِ ترکیبی پیشینی در ریاضیات، امکان قضایایِ ترکیبی پیشینی در علوم طبیعی و امکان قضایایِ ترکیبی پیشینی در مابعدالطبیعه. کانت امکانِ قضایایِ ترکیبی پیشینی را نفی میکند. البته برای همین امکان نداشتن باید یک دنیا فلسفه گفت.
این پژوهشگر فلسفه با اشاره به فقراتی از کانت، ادامه داد: او میگوید: «بر چنین قضایای ترکیبیای یعنی مبادی و اصلهای توسیعی است که میباید نهایتاً تمامی دانشِ پیشینی نظریِ ما بنا گردد. احکام تحلیلی بسیار مهم و ضروری دانش هستند اما تنها جهت حصول و وضوح لازم در مفاهیمی که در عرصه وسیع و مورد اطمینانی از احکام ترکیبی برای رهنمون گشتن به یک دانش اصیل و جدید، مورد نیاز است. در اینجا راز مهمی نهفته است که تنها با گشودن آن پیشرفت نامحدود دانش در حیطه فهم میسر و قابل وثوق و با ارزش خواهد بود». این یک پیشدرآمدی بود برای اینکه متوجه شویم کانت برای این قضایا چه اهمیتی قائل است.
غفاری ادامه داد: او با تفاخر فراوان در مورد بدیع بودن و اهمیت دستاورد خود اینگونه مینویسد: «اگر برای فیلسوفان قدیم تا این زمان حتی در حد طرح مسئله این پرسش مطرح شده بود میتوانست در مقابل تمامی نظامهای عقلیِ محض، قدرتمندانه بایستد و آنها را از خود متأثر سازد. و میتوانست ما را نسبت به بسیاری از این تلاشهای عبثی که کورکورانه و بدون اینکه بدانند چه باید انجام دهند به عمل آمده است، مصون دارد». کانت میخواهد بگوید که اگر حتی این پرسش برای بشر مطرح شده بود این همه وقت ما در رابطه با حداقل متافیزیک تلف نشده بود.
او در مقدمه نقد اول میگوید: «اکنون مشکل و مسئله خاص عقل محض در این پرسش فراهم آمده است که احکام ترکیبی پیشینی چگونه ممکناند. اینکه مابعدالطبیعه تا کنون مذبذبانه در حالتی از تردید و تضادِ آرا باقی مانده است بیش از هر چیز مربوط به این واقعیت است که این مسئله و حتی شاید بتوان گفت اصل تمایز میان احکام تحلیلی و ترکیبی تا کنون هرگز مورد توجه قرار نگرفته است. پیشرفت یا سقوط مابعدالطبیعه در گرو ارائه بیانی به عنوان راهحل این مسئله است». کانت همچنین در رساله کشف سابقه تاریخی بین قضایا را به صورت امری تمثیلی، بسیار مبهم و اندک تا لاک میرساند.
این پژوهشگر فلسفه با بیان اینکه کانت همۀ قضایای عقل بشری را به دو نوعِ آنالیتیک (تحلیلی) و قضایای سنتتیک (ترکیبی) تقسیم میکند، گفت: کانت میگوید اگر در قضیهای محمول یا عین موضوع بود یا بخشی از آن، این قضیه، تحلیلی است. به طور مثال در جمله «جسم، ممتد است»، ممتد یا محمول در اینجا حداقل بخشی از معنای جسم یا موضوع است. در این نوع قضایا از تحلیلِ خودِ موضوع، محمول استخراج میشود و به همین دلیل صدقِ آن ضروری است. در مقابل این قضایا، قضایایی وجود دارد که محمول از نظر ماهیت و مفهوم با موضوع مغایرت دارد. مثالی که خود کانت میزند این است که «مجموع زوایای مثلث ۱۸۰ درجه است». کانت میگوید در معنای این شکل سه ضلعی که مثلث است این نیست که زوایای آن باید ۱۸۰ درجه باشد. مثلث یعنی شکل سه ضلعی حالا زوایای داخلی این شکل ۱۰۰ درجه، ۱۲۰ درجه، ۱۸۰ درجه باشد. یعنی این محمول داخلِ معنای سه ضلعی بودن نیست.
غفاری ادامه داد: بنابراین ما احتیاج داریم برای اینکه ۱۸۰ درجه بودن را به مثلث نسبت دهیم، بگوییم که چگونه این نسبت را برقرار کردیم. دو راه وجود دارد. یکی اینکه تجربه کنیم و برویم تمام زوایای همه مثلثها را اندازهگیری کنیم. این راه، قضیه ترکیبی پسینی یا ماتأخر به ما میدهد. این قضایا برای تأسیس علم مفید نیستند. کانت میگوید تمام علوم بشری باید دو ویژگی ضرورت و کلیت را دارا باشند. پس قضایای علوم باید ضروری باشد. در فلسفه ما هم گفته میشود که علوم برهانی باید مقدماتی ذاتی، ثابت و دائمی داشته باشد.
او افزود: کانت میگفت مبادی توسیعی یعنی قضایایی که ما را از این مقدار دانشی که داریم بالاتر ببرد. او میگوید در قضایای تجربی میشود نسبت را برقرار کرد اما محدود به مشاهدهی مشاهدهکننده است و با آن نمیتوانیم علم بسازیم. بنابراین منظور از قضیه ترکیبی پیشینی، قضیهای است که اولاً ترکیبی باشد یعنی رابطه موضوع و محمول صرفاً به صورت اینهمانی نباشد. ثانیاً این قضیه ارتباط موضوع و محمول را از طریق تجربه اخذ نکرده باشد. کانت فکر میکند که در ریاضیات این کار را انجام داده، در علوم طبیعی هم به همین شکل اما میگوید این کار در علوم فلسفی ممکن نیست.
مدیر انتشارات حکمت در ادامه به توضیح دو ادعای کانت پرداخت و گفت: کانت میگوید این پرسش که «علوم بشری یا مکتسبه چگونه ممکن است؟» اصلاً در هیچجایی در فلسفه مطرح نشده است. حتی هیوم هم فقط در حد اصل علیت آن را مطرح کرده و به سایر حوزهها نپرداخته است. البته منظور او از فلسفه، فلسفه غرب است. دومین ادعای کانت این است که این مسئله راهحلی ندارد و راهحل، فقط در فلسفه خود اوست. او میگوید برای اینکه ما به این امکان برسیم باید به نظام خاصی در معرفتشناسی دست پیدا کنیم. کانت میگوید ما یک شهود حسی و یک شهود محض داریم. دادههای حسی که به صورت پدیدارها با آن شهود محض به هم متصل میشوند و به این ترتیب اشیاء تعین پیدا میکنند.
غفاری، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در ادامه به مقایسهای تطبیقی میان کانت و ابنسینا پرداخت و در این رابطه گفت: ابنسینا در ابتدای منطق اشارات بحثی میکند راجع به اینکه ذاتی و غیر ذاتی به چه معناست. در آنجا ابنسینا نظری در مقابل منطقیون قدیم دارد. خواجهنصیر میگوید منطقیون قدیم میگفتند که ما نمیتوانیم ذاتیاتی داشته باشیم که در عین حال که ذاتی هستند قضیه ما توتولوژی نشود. قضیه باید ضرورت داشته باشد و برای اینکه ضرورت داشته باشد باید ذاتی باشد. ذاتی مقوم اگر باشد دیگر علم نیست. چون همانطور که کانت میگوید باید توسیعی باشد. ابنسینا میگوید ما یک نوع لوازمی داریم که اینها ذاتی نیستند اما خواصِ ذاتی را دارند. خواجهنصیر میگوید منطقیون قدیم میگویند نمیشود چیزی ذاتی نباشد و در عین حال نسبت به موضوع لاینفک باشد. ابنسینا میگوید که میشود. پس دقیقاً صورت مسئله، صورت مسئله چگونگی پیدایش قضیه ترکیبی پیشینی است. تقسیم به حمل اولی و حمل شایع و قضیه تحلیلی و ترکیبی عیناً در فلسفه اسلامی وجود دارد. در اسفار به دقت این بحث مطرح شده است. مسئله دوم پاسخ به این مسئله است.
او ادامه داد: ابنسینا میگوید ما برخی اوقات اشیاء را به تنهایی در نظر میگیریم. در این حالت یا خصوصیات ذاتی آنها را درمییابیم یا نه. آنچیزهایی که به تنهایی در نظر میگیریم میشود ذاتیِ مقوم است. اما او میگوید داستان با این مسئله تمام نمیشود. ما گاهی اوقات اشیاء را با مقایسه در نظر میگیریم. ابنسینا میگوید حالِ شیء در حالِ مقایسه غیر از حالِ شیء در حالِ انفراد است. او میگوید مثلاً عدد ۶ را در نظر بگیرید .۶ به تنهایی عبارت است مثلاً عددی که ۶ واحد دارد و ۶ بار تکرار میشود. اما اگر بگوییم ۶ نسبت به ۱۲ چیست؟ میگویم ۶ یکدوم ۱۲ است. ابنسینا میگوید اینها لوازمی است که برای عدد ۶ در مقایسه پیدا میشود نه در تنهایی. او میگوید ما در علوم، ذاتیاتِ نسبی را در نظر میگیریم. یعنی موضوع را با اشیاء دیگر نسبتسنجی میکنیم. آن نسبسنجی را که به دست آوردیم، مثلاً عدد ۶، با آن معنای نسبی جزو ذاتیاتش است.
این استاد فلسفه در ادامه گفت: با ادبیاتِ کانتی اگر ما ۶ را به تنهایی در نظر بگیریم با قضیه تحلیلی مواجهیم، وقتی ما ۶ را نسبت به ۱۲ در نظر میگیریم باز هم قضیه تحلیلی است، یعنی میگوییم ۶ نسبت به ۱۲، یکدوم است. حالا از این مقایسه خارج میشیم. ما در مقایسه به یک حکمی در مورد ۶ رسیدیم که یکدوم ۱۲ است. میگویم در حالت قیاسی یک ماهیت جدیدی فرض میکنیم، یعنی فرض میکنیم جز ۶ و ۱۲ یک ششِ نسبت به دوازده هم داریم. یعنی این را هم یک واحد فرض میکنیم. میگوییم این ۶ نسبت به ۱۲، خاصیتش یکدوم است. این تحلیلی است. اما وقتی برمیگردیم دوباره ۶ را به تنهایی در نظر میگیریم، میبینیم یکدوم که نسبت به این فهمیدیم توسیعی است. یعنی خارج از ذات عدد ۶ به تنهایی است. بنابراین ما با این مقایسه به احکام جدیدی میرسیم که توسیعی است در عین حال ضروری هم هست، یعنی پیشینی است.
او در جمعبندی سخنان خود گفت: این فرمولِ قضیه ترکیبیِ پیشینی است که هیچیک از تکلفات فرضیههای کانت را ندارد. این یک مطلب قطعی است و بنده با تمام وجود از این مطلب دفاع میکنم. بنده این مطالب را به صورت مبسوط نوشتهام. بنابراین هم پرسش و هم پاسخ در فلسفه سینایی وجود دارد.
نظر شما