دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۹
«سفر سرخ»، گوشه‌ای از زیست مجاهدانه و تاریخ مجاهدت

گاه این بیابان را در فردایی پرآشوب تصور می‌کرد و خود را در قلب میدانی می‌دید که رگبارش امان دشمن را بریده است. گاه خود را در محاصره انبوهی از تانک‌های دشمن تصور می‌کرد که هیچ راه گریزی برایش متصور نیست. شاید به همین دلیل بود که در نظرش غم و شادی در هم آمیخته بودند و او را به وجد می‌آوردند. اولین‌بار بود که جنگ را با تمام معنایش در ذهن مرور می‌کرد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «سفر سرخ» کتاب مهمی است. نه فقط به این دلیل که در جشنواره کتاب دفاع جایزه برده، یا حتی چون خوانندگان بسیاری را جذب خودش کرده و چندده بار تجدید چاپ شده است. کتاب مهمی است، چون قطعه‌ای از جنگ تحمیلی را در چارچوب درستش، با معیارهای همان جنگ – که از جنس دفاع و تکلیف بود – نشان‌مان می‌دهد. چون زندگی یکی از شهدای برجسته از روزهای نخست جنگ تحمیلی را، به قلم نویسنده‌ای که این شهید را از نزدیک دیده بود و می‌شناخت روایت می‌کند. به قول نویسنده «آشنایی با سیدحسین علم‌الهدی در جبهه سوسنگرد به ویژه هویزه در اوایل حمله عراق به ایران فرصتی شد تا که ژرف‌نگری این جوان را کنجکاوانه دنبال کنم. مقاومت او در برابر تانک‌های سرمست عراقی در دشت هویزه نقطه عطف این آشنایی بود. هنگامی که در غروب شانزدهم دی ۱۳۵۹ با جسد آغشته به خونش مواجه شدم فهمیدم این مرد برگ زرینی از تاریخ این دیار خواهد شد.»

«سفر سرخ» کاری از نصرت‌الله محمودزاده است. نویسنده‌ای نام‌آشنا برای مخاطبان ادبیات پایداری که با آثاری مثل «شب‌های قدر کربلای پنج»، «رقص مرگ»، «مسیح کردستان»، «عقیق»، «بستر آرام هور»، «فریاد برآور شلمچه» سهم قابل‌اعتنایی در روایت دفاع مقدس داشته است. در «سفر سرخ» نیز همان دغدغه‌های همیشگی و اصیل خود را دنبال می‌کند و می‌کوشد تا به گوشه‌ای از زیست مجاهدانه و تاریخ مجاهدت بپردازد. مزیت کار او، در قیاس با بسیاری دیگر – از متون به‌ظاهر مشابه - در این است که جنس دفاع مقدس و آدم‌های این دفاع را می‌شناسد. نه اهل اغراق است، نه برای افزایش جذابیت به دستکاری کردن واقعیت‌ها روی می‌آورد. خودش از اهالی این ماجراهاست و می‌داند درباره چه چیزی و چه آدم‌هایی صحبت می‌کند. به تعبیری، این تجربه را می‌شناسد و خودش در بافت آن محک خورده است.

می‌خوانیم: «حسین گاه این بیابان را در فردایی پرآشوب تصور می‌کرد و خود را در قلب میدانی می‌دید که رگبارش امان دشمن را بریده است. گاه خود را در محاصره انبوهی از تانک‌های دشمن تصور می‌کرد که هیچ راه گریزی برایش متصور نیست. شاید به همین دلیل بود که در نظرش غم و شادی در هم آمیخته بودند و او را به وجد می‌آوردند. اولین‌بار بود که جنگ را با تمام معنایش در ذهن مرور می‌کرد. خداوند هرگونه جنگ را به‌جز جهاد علیه کفار ممنوع ساخته است. تنها جنگی مشروع است که هدف نهایی آن جهاد باشد. فردا چه خواهد شد؟ آیا افکار شوم صدام مسلمین عراق را در صف کفار قرار داده است؟ با صدای مهیب توپخانه به خود آمد. یاد شمشیر ذوالفقار امام علی (ع) افتاد که چگونه ناکثین را از دم تیغ می‌گذراند. آنچه از دوران سکوت امام علی (ع) خوانده بود، در نظرش مجسم شد و تفسیر هرچه که چند دقیقه قبل مرور کرده بود، در نظرش تغییر کرد و رفته‌رفته به آرامش رسید.»

محمودزاده در جستجوی شهید علم‌الهدی، به گذشته می‌رود. کودکی و نوجوانی شهید را براساس خاطراتی که درباره‌اش تعریف می‌کنند بازسازی می‌کند و سیر رشد و تعالی‌اش را پیش روی خواننده می‌گذارد. اینکه چه شد که سید محمدحسین علم‌الهدی با صف مخالفان نظام سابق پیوست و با جریان انقلاب همراه شد. انتخاب‌ها و آزمون‌هایی که سر راهش قرار گرفتند چه بودند و او در مواجهه با این انتخاب‌ها و آزمون‌ها چگونه محک خورد. حمله بعثی‌ها در آخرین روزهای تابستان ۱۳۵۹ و تصمیمی که شهید علم‌الهدی در آن مقطع گرفت و حوادثی که پس از آن پیش آمد نیز از مهم‌ترین بخش‌های کتاب است. از این حیث، کار محمودزاده، کاری جامع محسوب می‌شود و تصویری نسبتاً کامل از شخصیت و حیات قهرمان شهید، سید محمدحسین علم‌الهدی عرضه می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها