به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، آذرآيين، برگزيده جايزه كتاب فصل و نامزد دريافت جايزه ادبي جلال آلاحمد، كه صبح امروز در تحريريه «ايبنا» حضور داشت، در پاسخ به اين سوال كه توجه به عناصر بومي و اقليمي در ادبيات داستاني معاصر در چه قالبهايي ميگنجد، توضيح داد: بومينگري، امروزه مانند نردباني براي جهانشمول شدن است و استفاده از اختصاصات بومي؛ همراه با ديدگاههاي انساني، تعريفي از پستمدرنيسم ارايه ميدهد.
اين نويسنده درباره جايگاه فعلي پستمدرنيسم، در جريان امروز ادبيات داستاني توضيح داد: ما پستمدرنيزم را اغلب از طريق ترجمهها شناختهايم و چون ممکن است ترجمهها قابل اعتماد نباشند، ما نيز ممکن است شناخت درستي از پستمدرنيسم پيدا نكرده باشيم و به همين دليل ورود به اين حوزه ممكن است خطرناک باشد.
نويسنده «گاو شقايق را ميفهمد»، با اشاره به ويژگيهاي ديگر پستمدرنيسم خاطرنشان كرد: در واقع پستمدرنيسم اعتراضي بر مدرنيزم است كه نه در تقابل كه براي تكامل مدرنيسم شكل يافته؛ هرچه را مدرنيزم قادر نبوده به انسان معاصر بدهد، پستمدرنيسم داده و در حقيقت آمده تا بيگانهسازيها را در جهت آشناييها ترميم كند. به همين دليل بيشترين تاكيدش بر بومينگري است.
اين داستاننويس همچنين اضافه كرد: ما همين بحث را در ادبيات كلاسيک خودمان با نام بازگشت به خويشتن داريم و خصوصا مولوي بر اين موضوع تاكيدات ژرفي دارد.
آذرآيين در پاسخ به سوال ديگري مبني بر اينكه ادبيات داستاني ما در حال حاضر در چه موقعيتي نسبت به پذيرش جريان پستمدرنيسم قرار دارد، گفت: در حال حاضر پستمدرنيسم نياز ادبيات داستاني ما نيست؛ چرا كه فعلا شناخت كاملي از آن نداريم و اين جريان در ادبيات ما هنوز به درستي جا نيفتاده، ميتوان منتظر زمان بود و اينكه اين جريان در طول زمان مسير خود را در آثار داستاننويسان ما پيدا كند.
وي تصريح كرد: البته ما هيچ چيزي را نميتوانيم آگاهانه با تعمدانه، كنار بگذاريم و هنوز در مقولات شناختهشدهتر ادبيات، نياز به كار داريم.
نويسنده «بلدرچين و جوجههايش» همچنين ارزيابياش را از برپايي جشنواره كتاب فصل و نوع نگاه اين جشنواره به حوزه داستان بيان كرد و گفت: من برگزاري جشنوارههاي ادبي و فرهنگي را در هر شكل و قامتي داراي اهميت ميدانم؛ ضمن آنكه احساس ميكنم در داوري جشنوارههايي مانند كتاب فصل به آثاري كه با انگيزههاي بومي و ديدگاههاي جهاني خلق شده، نگاه قابل توجهي وجود دارد.
«هجوم آفتاب» سال 87 از سوي انتشارات هيلا و ققنوس روانه بازار كتاب شد. اين كتاب پارسال علاوه بر جايزه كتاب فصل، جايزه ادبي مهرگان را نيز به خود اختصاص داد.
زبان داستان در اين مجموعه روان و امروزي است و واضح است كه نويسنده درصدد بوده با بهرگيري از زبان عاميانه جذابيتهايي را در ديالوگها بهوجود بياورد.
داستانهاي كتاب «هجوم آفتاب» غالبا پيرامون اضمحلال يک خانواده در قالب ويراني يک خانه شكل ميگيرد. بخشي از ابتداي این داستان چنین آغاز شده است: «بولدوزرها فردا ميآيند. اين بار توپشان حسابي پر است. عزمشان را جزم كردهاند. خط و نشان كشيدهاند كه ملاحظه هيچ تنابندهاي را نميكنند. رييسشان گفته كارها نبايد بيشتر از اين معطل بماند. ديروز دو نفر آمده بودند سركشي ساختمان. داخل نيامده بودند. سرک كشيده بودند تو، چيزهايي يادداشت كرده بودند و رفته بودند. لابد منتظر بودند بي بي بفرما بزند و صبحانه و چاي هم به نافشان ببندد.»
«هجوم آفتاب»، «يال پريشان اسب»، «خواستگاري»، «روي تخت»، «زني خوابيده است»، «پس از بمباران»، «كفش ها»، «سيب دوشنبه»، «بادبادکها»، «عروسکها» و «قهوهخانه» عناوين داستانهاي اين مجموعه را تشكيل ميدهند.
سهشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۶
نظر شما