راودراد به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گفت: كتاب «جامعهشناسي هنرها» از معدود كتابهاي حوزه جامعهشناسي هنر است كه كليت اين حوزه را به همراه نمونههاي بسيار از تحقيقات مرتبط، به علاقهمندان معرفي ميكند و همانند يك كتاب مباني داراي اهميت است.
وي ادامه داد: نويسنده در اين كتاب سعي كرده با نگاهي بيطرف، رويكردهاي مهم موجود در اين حوزه را تشريح و براي هر يك مثالهاي تحقيقي لازم را ارايه دهد. اگر چه در همان ابتداي كتاب اعلام ميكند اين به معناي نداشتن رويكرد مشخص از جانب خود وي نيست بلكه او به رويكرد چند پارادايمي معتقد است، رويكردي كه اين امكان را ايجاد ميكند در هر تحقيق به فراخور سوال و زاويه نگاه به موضوع بتوان از رويكردهاي متفاوت استفاده كرد.
راودراد با بيان اينكه نخستين نقطه قوت كتاب جامعيت آن در رابطه با محورهاي مطالعه جامعهشناسانه هنر است، توضيح داد: كتاب، بيان نظريهها را اساس كار خود قرار نداده است بلكه برعكس حوزههاي موضوعي و رويكردهاي نظري را اولويت داده و هر جا كه لازم بوده از نظريهپردازان نام برده و نظرياتشان را توضيح داده است. حوزههاي موضوعي تحت پوشش كتاب شامل رويكردهاي بازتاب، شكلدهي و رويكرد الماس فرهنگي، كه اين آخري خود شامل محورهاي مطالعاتي توليد فرهنگ (هنر)، توزيع فرهنگ (هنر) و مصرف فرهنگ (هنر) ميشود.
وي تصريح كرد: تكيه كتاب بر دادههاي تحقيقاتي و نه صرفا مباحث نظري است. علاوه بر اينكه در جاي جاي بحثهاي فصول مختلف براي تاييد يا توضيح ادعاهاي نظري مطرح شده به نتايج تحقيقات ديگر اشاره ميشود، در پايان هر فصل يك مطالعه موردي مرتبط با موضوع فصل به شكل مفصل تشريح ميشود و خواننده به خوبي در مييابد كه چگونه ميتوان مباحث نظري را در آن موضوع عملياتي نمود و براي فهم بهتر جامعهشناسانه از هنر به كار برد.
راودراد بيان داشت: نكته مهمي كه در اين كتاب حايز اهميت است مربوط به فصل اول ميشود كه بر خلاف اكثر كتابهايي كه تاكنون در حوزه جامعهشناسي هنر نوشته شدهاند، از دشواريهاي ارايه تعريفي جامعهشناختي از هنر شانه خالي نكرده و در همان ابتداي بحث استدلالهاي خود را درباره اينكه از ديدگاه جامعهشناختي چه چيزي هنر تلقي ميشود، با استفاده از نظرات ساير جامعهشناسان هنر و با تكيه بر نظر «هوارد بكر» تشريح كرده است.
مولف كتاب «دين و رسانه» ادامه داد: تعريف هنر تا پيش از اين كوشش همواره صرفا در حوزه مطالعات زيباشناختي، فلسفي و هنري مطرح بوده است و اگر چه هيچگاه انديشمندان اين رشتهها به توافقي درباره آن نرسيدهاند، در هر صورت هيچ يك از آن تعاريف براي مقصود جامعهشناسانه قابل استفاده و كاربرد نبودهاند. ساير جامعهشناسان هنر معمولا يا اصولا اشارهاي به تعريف هنر نكردهاند و يا حداكثر همچون «جانت ولف» تنها با يك جمله تكليف خواننده را روشن كرده و از تشريح و توضيح تعريف مورد نظر خود امتناع كردهاند.
راودراد با با بيان اينكه جامعيت كتاب از نظر در برگيري همه انواع هنر است، اظهار داشت: تنها در اين كتاب است كه هنر به سه دسته «هنرهاي زيبا»، «هنرهاي مردم پسند» و «هنر عامه» تقسيم شده و از نظر تحقيق و تحليل جامعهشناسانه اهميت يكساني به آنها داده شده است. در ساير كتابهاي جامعهشناسي هنر، به طور ضمني همواره منظور از هنر، هنرهاي زيبا بوده است.
وي تصريح كرد: چهرههاي شناخته شده جامعهشناسي ادبيات همچون «لوكاچ» و «گلدمن» به صراحت اعلام كردهاند كه تنها هنر بزرگ است كه به دليل ويژگيهايش شايستگي مطالعه جامعهشناسانه را دارد و ساير آثار هنري به دليل فقدان همان ويژگيها از عرصه مطالعه خارج ميشوند. با توجه به رشد فزاينده هنرهاي مردم پسند در جامعه معاصر به نظر ميرسد اتكا صرف به هنرهاي بزرگ و ماندگار بخش عظيمي از آثار هنري را ناديده ميگيرد. ولي نويسنده با تعريفي كه در فصل اول كتاب ارايه ميدهد اين دسته از هنرها و نيز هنر عامه را نيز مشمول مطالعه جامعهشناسانه هنر قرار ميدهد.
وي اضافه كرد: در مجموع ميتوان گفت كتاب «جامعهشناسي هنرها» از جامعيت موضوعي برخوردار است و گستره وسيعي از هنر و تحقيقات موردي انجام شده در آن را در بر ميگيرد كه شايد در ساير منابع مربوط به اين رشته مشاهده نشود، ولي در عوض در حوزههاي نظريههاي جامعهشناسي هنر و تحليلهاي جامعهشناسانه از محتواي آثار هنري كمبودهايي دارد. به همين دليل به همراه توصيه به مطالعه اين كتاب به عنوان كتاب مباني و مقدماتي براي ورود به مباحث جامعهشناسي هنر، مطالعه ساير منابع موجود به ويژه منابع نظريتر و تحليل متني تر نيز براي علاقهمندان اين رشته توصيه ميشود.
به گفته راودراد، كتاب «جامعهشناسي هنرها» از سوي موسسه تاليف، ترجمه و نشر آثار هنري(متن) منتشر ميشود.
شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۶
نظر شما