ايبنا نوجوان: كتاب «باران بهانه بود» مجموعه شعري از جواد محقق است كه در اواخر سال 89 براي دومين بار چاپ شد. از اين شاعر پيشكسوت تا كنون بيش از 20 عنوان كتاب در حوزهي ادبيات كودك و نوجوان و بزرگسال منتشر شده است.
اين كتاب 48 صفحهاي 20 شعر براي نوجوانان دارد و براي نخستين بار در سال 86 از سوي نشر پيدايش منتشر شده است. با هم چند شعر اين كتاب را زمزمه ميكنيم:
چشم انتظار باغ
ديشب پدر ميگفت: «فرزندان خوبم! چشم انتظار باغ ِ بارآور بمانيد
تا صبح برگردد به اين شهر شب آباد
با خود سرود انتظارش را بخوانيد
ميآيد از آن سوي درياهاي باور
مردي كه طوفان است نام ِ انقلابش
ميآيد و ميخواند آواز رهايي
ميرويد از هر سوي، مردي در ركابش
ميآيد و در آبشار چشمهايش
ميشويد از تقويم ما، فصل ستم را
ميآيد و با دستهاي پربهارش
ميروبد از باغ زمين، پاييز غم را
آن روز، باغ مهربانيهاي مردم
گل ميكند مثل بهاري تازه و تر
يك آسمان پروانه ميبارد در آن روز
روي مزار اين شقايقهاي پرپر»
امروز ما، چشم انتظار باغ هستيم
باغي كه هرگز با خزان پيمان نبندد
باغي كه گلهاي خدا رنگش هميشه
در چشمهاي مردم عالم، بخندد
*************
دنياي نوجواني ما
بچهها! هيچ آرزو نكنيد
يك زمان ـ مثل ما ـ بزرگ شويد
از بزرگي شما چه ميدانيد؟
كه اسير هزار گرگ شويد!
كاش ما كه بزرگتر شدهايم
باز كوچك شويم مثل شما
روي ديوار پاكي و شادي
باز هم حك شويم مثل شما!
كاش ما هم هنوز ميمانديم
توي آن سالهاي آبي رنگ
توي آن ماههاي سبز و سفيد
توي آن هفتههاي شاخه و سنگ!
كاش آن روزگار برميگشت
روزگاري كه درس ميخوانديم
روزگاري كه روي اسب خيال
از زمين تا ستاره ميرانديم
كاش دنياي نوجواني ما
مثل يك كوچه زير پامان بود!
كاش دنياي ما پدرها هم
مثل دنياي بچههامان بود!
روبهروي شعر من
كودكي براي من نوشت:
«شيشههاي شعر تو
شكسته است.
باد ميوزد ميان خانههاش
واژههاي آن ز هم گسسته است.»
گفت:
«خانههاي شعر تو
چقدر كوچك است!
من بزرگ ميشوم؛ ولي
شعرهاي تو
مثل خانهي عروسك است.»
من دلم شكست
ديدم او بزرگ شد
و رفت
من ولي هنوز كوچكم
در ميان خانههاش شعرهام
فكر توپ و بادبادك و عروسكم!
ناگهان نسيم تازهاي
از كنار من عبور كرد
دست خاطر مرا گرفت
برد سوي خانهي خيال
ديدم آرزو
در به روي من نبسته است
كودكي
دوباره روبهروي شعر من
نشسته است.
شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۲
نظر شما