حامد طاهریکیا، نویسنده کتاب «زندگی عریان در جغرافیای دیجیتال(از زیست-سیاست تا حواس-سیاست)» به فهم طبیعت به مثابه شر اشاره میکند و وظیفه علم را مهار بلایای این شر میداند.
در مقدمه کتاب اینطور آمده است که جهان نه چیزی در آن سوی خودش، بلکه هر آن چیزی است که درونش در حال جریان است و ما از طریق فلسفه «درونجریان» است که میتوانیم به تحلیل درستی از تنیدگی روابط نیروهای جهان در یکدیگر، دست پیدا کنیم. فکر کردن خارج از بستر دیجیتالیزه شده فرهنگ، سیاست و اقتصاد امری ناشدنی است و باید جهان و زندگی اجتماعی را به شیوهای تازه بازنگری و بازتعریف کرد. تمام اینها و هدف نهایی کتاب، پرداختن به ساز و کار تاثیرگیری و تاثیرگذاری در جهان دیجیتالیزه شده است که از طریق آن، بتوان امکان فکر کردن در ایران دیجیتالیزه را فراهم آورد.
آنطور که ناشر کتاب «موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی» در مقدمه آورده است، وضعیت تاریخی فرهنگ فکر کردن درباره ایران، برآمده از ترجمه است و بر همین اساس دانشمند علوم انسانی باید با آنچه دانش روز جهان به حساب میآید درگیر شود و شرایط فکر کردن را برای خودش به وجود آورد تا بتواند وضعیت تاریخی دوران خود را به مسئلهای برای ادبیات تحلیلی تبدیل کند تا به این وسیله، شرایط تبیین مسائل پدید آید.
طاهریکیا نویسنده کتاب، در فصل ابتدایی موضوع مهم مفهوم مرز را مطرح میکند و باور دارد پرداختن به مفهوم مرز است که میتواند امکان پرداختن به مفهوم «تعلق» را شدنی سازد. او به تاریخ مفهوم ساخته شده مرز اشاره میکند که پس از فروپاشی کلیسای کاتولیک و شکل گرفتن مرزهای اروپایی به وجود میآید و همین موضوع شرایط را به گونهای رقم میزند که زیست جهانوطنی دشوار میشود و هر کسی باید احساس تعلق به درون مرزی را داشته باشد.
طاهریکیا اینطور مرز را تعریف میکند: «مرزها خطوطی هستند که درون و بیرون جامعه مدرن را قابل تصور میکنند و در دوگانهای که پس از رنسانس به واسطه فرهنگ مدرن به وجود آمد، درون مرزهای فرهنگ، وضعیت تعلق یافتن به زندگی مدرن جمعی و بیرون مرزهای فرهنگ، وضعیت عدم تعلق به زندگی جمعی مدرن را القا میکند.» او عقیده دارد برای آنکه انگیزه احساس تعلق یافتن، شدنی باشد باید درون مرزهای فرهنگ مدرن، ارزشهایی به وجود آید که زمینههای تعلق به زندگی اجتماعی را تقویت کند.
طاهریکیا به نقش آزمایش و سعی و خطا اشاره میکند و دیوانگی آگاهانه را در تولید دانش (و نه در صحن عموم جامعه) امری مشروع میداند و میگوید: «دانشمندان علمی نمونه منحصر به فرد بردن عقل مدرن در ایجاد مخاطره و درگیر شدن با شکلی از دیوانگی آگاهانه هستند.» او همچنین به تاریخ رویارویی علم و اندیشه آدمی با طبیعت میپردازد و این دغدغهها را قبل از پیدایش علم جامعهشناسی، در آراء ژان ژاک روسو و کانت جستجو میکند. از همین رو نیز میگوید: «علم جامعهشناسی، به تبعیت از علوم طبیعی، به دنبال ایجاد تضمین حفظ فرهنگ از گزند نیروهای اجتماعی است که همانند طبیعت دارای نیروهای ناشناخته برای اختلال در نظم است.»
کتاب، در فصل دوم، به تاریخ جامعهشناسی در قرن نوزدهم و امیل دورکیم و گابریل تارد میپردازد که با دو دیدگاه هستیشناسی متفاوت در پی تدوین هستی جامعه بشری بودند. دورکیم میتواند رشته جامعهشناسی را در قالب رشتهای دانشگاهی و علمی به ثبت برساند و شباهت انسانها به هم را در جامعه تحت عنوان وجدان جمعی به مثابه پیشفرضی مسلم در نظر بگیرد. تارد اما، ایده شباهت انسانها به یکدیگر را زیر سوال میبرد. تارد جامعه را در قالب مجموعهای از روابط جستجو میکند و نظام طبیعت را به سبب داشتن همین روابط، همانند جامعه میپندارد. طاهریکیا در این فصل از کتاب، به تفصیل به مقایسه آراء این دو هستیشناس میپردازد.
طاهریکیا در فصل بعد به جامعه کنترلی و فرهنگ الگوریتم میپردازد و همچنان به نظریات تارد در این فصل نیز رجوع میکند. او در فصل چهارم، حواس-سیاست را مطرح میکند و عقیده دارد «حافظه، ذهن و حواس برای تولید ارزشها ضروریاند و دنبال کردن آنها به منظور ایجاد جامعه لازم است.»
در فصلهای بعدی کتاب نیز موضوع حواس-سیاست و سیاست تاثیر، تشریح میشود و زندگی عریان در عصر زیست-رسانه مورد تحلیل قرار میگیرد. سپس جستارهایی پیرامون وضعیت دیجیتال میآید. در این فصل که فصل پایانی کتاب نیز هست، به رخدادهای سیاسی اشاره میشود و در بستر وقایع تاریخی، تحلیلی از شرایط ممکن شدن مردم، به میان میآید.
نشر موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری کتاب «زندگی عریان در جغرافیای دیجیتال (از زیست-سیاست تا حواس-سیاست)» نوشته حامد طاهریکیا را در 242 صفحه منتشر کرده است.
نظر شما