یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۵
اندیشه اعتزال، به مثابه تجلی و تبلور اصلی جریان خردگرا و عقل‌گرا در نظام دانایی اسلامی است

امیرحسین حاتمی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین‌المللی قزوین گفت: اندیشه اعتزال، به مثابه تجلی و تبلور اصلی جریان خردگرا و عقل‌گرا در نظام دانایی اسلامی. چنان ترجیحی به عقل می‌دادند که اساسا به این نام شناخته شدند.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)امیرحسین حاتمی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین‌المللی قزوین درباره «اندیشه اعتزال بر تاریخ‌نگاری اسلامی» گفت: ما بسیار نیازمند دانستن اندیشه‌های معتزله هستیم، چون امروز در جهان اسلام به ویژه در شمال آفریقا ما نومعتزلی داریم در واقع مثل نصر حامد ابوزید، محمدعابد الجابری، محمد ارکون و ... همه نومعتزلیانی هستند که معتقدند به نیاز جهان اسلام به احیای اندیشه اعتزال.

او افزود: در واقع اندیشه اعتزال، به مثابه تجلی و تبلور اصلی جریان خردگرا و عقل‌گرا در نظام دانایی اسلامی. چنان ترجیحی به عقل می‌دادند که اساسا به این نام شناخته شدند. به عبارتی ترجیح عقل به اصل بنیادین آنها تبدیل شد. به تبع این خردگرایی معتقد به اصولی بودند مثل رد روش نقلی و روایی، رد روش استعاری متصوفه و ... حالا چند اصول آن را به صورت خلاصه می‌گویم.   

دانشیار گروه تاریخ دانشگاه قزوین عنوان کرد: کلام معتزله اساسا با روش نقلی و روایی مشاعره و استعاری صوفیانه مخالف بود. باورمندان به روش نقلی و روایی به شدت به معنای لفظی متون پایبند بودند به نحوی که حتی به تشبیه می‌غلطیدند و تجسیم. در توصیف این دو مفهوم باید بگویم تشبیه یعنی شبیه دانستن خدا به مخلوقات و تجسیم به معنای جسم قائل شدن برای خداوند، یعنی آنقدر به معانی لفظی پایبند بودند که وقتی قرآن می‌خواندند (یدالله فوق ایدیهم) فکر می‌کردند خدا دست دارد.   

امیرحسین حاتمی گفت: در اینجا متفکران بزرگ معتزلی مانند جاحظ، ابراهیم بن یسار هانی این روش را نقد می‌کردند و معتقد بودند این روش نقلی وافی به مقصود نیست و در واقع ما را در دام مفاهیمی می‌اندازد که عامه‌پسند است و به تعبیر امروزی پوپولیستی است. پس اصل اول اندیشه اعتزال روش عقلانی تفسیر در قرآن و حدیث بر معیار عقل است.

او ادامه داد: مقصود نویسندگان معتزلی تفسیر متون است به گونه‌ای که بتوان آنها را منطبق بر عقل قرار داد. به عبارتی متوسل می‌شدند به تعبیرات و معیارهای عقلانی. در حالی که مفسران قدیمی بر اساس افسانه‌های عبرانی و خرافه‌های رایج در زمان خودشان را در تفسیرهای مختلف تکرار می‌کردند.

برای مثال وقتی در قرآن آیه 186 سوره بقره را می‌خوانیم: « وَإِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ ۖ أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ ۖ فَليَستَجيبوا لي وَليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ» معتزله معتقد است نباید از قریب یعنی نزدیک معنای نزدیکی در مکان را یافت. چون خدا جسم نیست که به ما نزدیک باشد یعنی ما نمی‌توانیم خدا را در مکان پیدا کنیم. 

این سندپژوه بیان کرد: در حالی که اشاعره و ظاهرگراها «قریب» را قرابت مکانی می‌گرفتند و این‌گونه به وادی تجسیم و تشبیه می‌افتادند. اما معتزله معتقد بودند عقل به ما می‌گوید این لفظ به این معناست که خدا آنقدر به ما نزدیک است که می‌داند ما چه می‌کنیم. از اقوال و اعمال ما خبر دارد. 

امیرحسین حاتمی درباره اصل دوم در اندیشه معتزله گفت: رد و نقد تقلید است، البته تقلید در اینجا با آنچه ما در مذهب شیعه داریم، متفاوت است. قاضی عبدالجبار یکی از متکلمان بزرگ معتزله این‌طور تعریف می‌کند (که بسیار تعریف جامعی است) تقلید قبول قول دیگری است بدون طلب حجت(یعنی سند). کسی که آن را می‌پذیرد چنان است که گویی قلاد‌ه‌ای بر گردن دارد. به همین سبب نباید متن قرآن را به یاری تقلید دریافت، در حالی که باید درباره آن اندیشید و آن را به عقل دریافت. 

او افزود: البته خود معتزلیان به متن قرآن استناد و تصریح می‌کنند که قرآن، تقلید را به شدت رد می‌کند. برای نمونه در جایی که قرآن از مشرکان می‌خواهد برهان بیاورند. در اینجا معتزله می‌گوید از این آیه نتیجه می‌گیریم هر قولی مبتنی و استوار بر برهان نباشد نادرست و نامطئمن است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها