علي موسوي گرمارودي در نشست نقد و بررسي مجموعه اشعار بهاءالدين خرمشاهي كه اخيرا با عنوان «زنده ميري» منتشر شده است، انديشه غالب در اين مجموعه شعر را "مرگ انديشي" دانست.
گرمارودي ادامه داد: اين مجموعه در نگاهي بسيار كلي تصوير دريافتهاي مربوط به انديشه خرمشاهي است. براي نمونه در مورد انديشه مرگ انديشي خرمشاهي گفته است: مرگ ره در وجود ما دارد/ ريشه در تار و پود ما دارد.
وي با بيان اين كه خرمشاهي به گفته خودش در پي شاعري نيست، يادآور شد: ايشان در مقدمه كتاب مينويسد" شيفته خود شعرم، ديگر چه جايي براي شيفتگي به شعر خود باقي ميماند".
وي شعر سپيد «ماهواره استيجاري زمين » را ديگر نمونهاي دانست كه در آن انديشه مرگ انديشي انديشه غالب محسوب ميشود.
گرمارودي با اشاره به نقد،گفتوگوي لادن نيكنام در يكي از روزنامههاي كشور درباره انديشه مرگ انديش خرمشاهي اضافه كرد: از آنجا كه در اين مطلب انديشه مزبور به شكل مفصل كاويده شده است، من تنها به ذكر اين نكته بسنده ميكنم كه خرمشاهي نه تنها بر اساس باورهاي قرآني خود تعريفي جديد از مرگ به دست داده است، بلكه حيات واقعي را در مرگ ميبيند.
وي در ادامه خاطرنشان كرد: حافظ نيز با همين تعريف ها براي مرگ خود تعبير قرآني "واقعه" را به كار ميبرد، نه تعبير "حادثه" را. چرا كه "واقعه" در فرهنگ قرآني مرگ انسان، آغاز وقوع رستخيز او و دستآوردهاي آن است. در حالي كه "حادثه" مرگ كبوتر و اسب است كه ديگر آن سويي ندارد.
گرمارودي با تمجيد از تصويرهايي چون "بسان سنگپشتي پير/ زندانبان خويشم من" در شعرهاي خرمشاهي اظهار داشت: به جرات ميگويم كه در طول دوران كاري خود كه بسياري از اشعار كهن و معاصر را دقيقا مطالعه كردهام، هيچگاه چنين تعبيري يا مشابه آن را نديدهام.
وي در بخش ديگري از سخنانش به معاصر بودن شعرها اشاره كرد و آن را جدا از به كار بردن عناصر "مستحدث"، ناشي از نگاه معاصر شاعر به دنياي اطراف دانست.
گرمارودي درباره طنز در شعرهاي خرمشاهي نيز كه حدود 50 صفحه از حجم كتاب را در بر ميگيرند، يادآور شد: اگر چه شاعر حدود 50 صفحه ار حجم كتاب را به شعرهاي طنز اختصاص داده است، اما به نظر من بهترين نمونههاي طنز را در اين مجموعه بايد در شعرهاي پيش از اين بخش سراغ گرفت.
وي عاليترين نمونه طنز را در اين كتاب در "اخوانيه"اي معرفي كرد كه خرمشاهي يا عنوان "هو الباقي" براي كامران فاني سروده است.
در ادامه اين نشست حسين عليزاده درباره مجموعه شعر «زنده ميري» گفت: طنز در شعر خرمشاهي طنزي دروني و حسي است كه فراتر از يك ژانر عمل ميكند؛ بلكه اصولا سرشته با جان شعر ايشان است.
عليزاده با بيان اين كه «زنده ميري» شامل تمامي شعرهاي خرمشاهي نيست، خاطرنشان كرد: مثلا تعدادي رباعي بسيار شيرين ايشان كه پيشتر در نشريه "گل آقا" منتشر شده بود در اين مجموعه نيامدهاند.
وي با اشاره به حوزههاي كاري متنوع خرمشاهي چون فرهنگنويسي، دايرةالمعارفنگاري، نفد نويسي، طنز نويسي، حافظ پژوهي و قرآن پژوهي يادآور شد: انتشار اين مجموعه شعر نشان داد كه مخاطبان ايشان جدا از يك حافظ پژوه بزرگ و محققي عاليقدر، با يك شاعر خوش قريحه و نيرومند نيز مواجه هستند.
عليزاده حجم بالاي اخوانيههاي خرمشاهي را در «زنده ميري» نشانه تبادلات و ارتباطات فرهنگي گسترده ايشان دانست و گفت: اين ارتباطات فرهنگي از حافظ تا بسياري شخصيتهاي دوران معاصر را در بر ميگيرد و نشانه گستردگي ذهن و روح خرمشاهي است.
وي ايجاز و عدم تكرار مضامين، تشبيهها و استعارههاي تازه، حافظانههاي تاثيرگذار، و بازتاب امثال و حكم را در شعر خرمشاهي، از نقاط قوت شعر او برشمرد و گفت: با توجه به اين موارد و با التفات به نظريه "جوشش و كوشش" آقاي گرمارودي در شعر، ميتوانيم نتيجه بگيريم كه اگر خرمشاهي شعر را جديتر ميگرفت، ما امروز با شاعري طراز اول روبرو ميبوديم. ولي ايشان در كار شعر بسيار فروتنانه عمل كردهاند و خيلي دير براي انتشار شعرهايشان دست به كار شدهاند.
در پايان جلسه نيز خرمشاهي با ذكر نكاتي درباره شاعري خود و نگاهش به شعر تاكيد كرد: درباره "اخوانيه"ها، بايد بگويم كه وقتي براي دوستي اخوانيه ميگويم، در واقع دارم اين اخوانيه را جانشين شعر عاشقانه میكنم. در اين جا "محبوب" جاي "معشوق" را ميگيرد. به راستي چه مضموني بالاتر و والاتر از "انسان"؟ آنهم وقتي كه اين انسانها از انسانهاي والايي باشند كه خدا خواسته من بهرهور از مهر آنها باشم؟
خرمشاهي ادامه داد: اخوانيه سرايي، مدحيهگويي نيست؛ بلكه مربوط به وقتي است كه جان شاعر فروزان ميشود از مهر كسي ديگر. اخوانيههاي من سراسر عشق و مهر است.
در اين مقطع از نشست و پس از قرائت دو اخوانيه خرمشاهي و گرمارودي خطاب به يكديگر، خرمشاهي ادامه داد: شعر ميگويم چون رهايش و گشايش ميآورد. تنشي در جان ميآورد كه آدم را بي تاب ميكند. البته شعرداني من بهتر از شعر گويي من است، چون خيلي شعر ميخوانم؛ و با اين وجود هنوز اين ساختار جادويي را نميشناسم. اين حادثه ذهني چيست كه به حادثه زباني تبديل ميشود؟ نميدانم.
نظر شما