چاپ نخست كتاب «فلسفه دين ديويد هيوم» به قلم دكتر محمد فتحعليخاني از سوي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشر و روانه بازار نشر شد./
تامل فلسفي درباره دين و عقايد ديني با خود دين همزاد است. مكاتب كلامي گوناگوني در دامان اديان بزرگ الهي پا به عرصه وجود نهادهاند تا دينداران را در درك عميقتر معارف دينشان ياري دهند و آنان را در برابر مخالفان به سلاح منطق و انديشه، مجهز كنند.
در مقابل، همواره كساني گاه به قصد مخالفت با اديان رقيب، گاه به قصد جستوجوي حقيقت و گاه به نيت شبههافكني و دينستيزي، بر عقايد ديني خرده گرفتهاند و دينداران را به انديشهورزي بيشتر و عميقتر برانگيختهاند و دريغا كه گاه نيز رهزن طريق نوراني اديان آسماني بودهاند و بندگان خدا را از مائده معارف دين محروم ساختهاند.
عصر جديد در غرب، از روزگار ظهور چهرههاي پيشتاز فلسفي آن، مانند «فرانسيس بيكن» و «دكارت» به اينسو، تلاشهاي فكري فراواني را هم در جهت خردهگيري بر عقايد ديني و هم در جهت روشنگري و دفاع از باورهاي الهي شاهد بوده است. در جوامع اسلامي نيز سنت ديرپايي در انديشه كلامي و فلسفه درباره دين وجود داشته و دارد كه همواره مشتاقان را در فهم عميق معارف بلند و توحيدي اسلامي ياري داده و از دينداري و دينورزي مومنان صيانت كرده است.
با نگاهي به كارنامه انديشههاي الهياتي و فلسفي غربيان در عصر جديد و مقايسه آن با ميراث فلسفه و كلام اسلامي معلوم ميشود كه هم تفاوت آشكاري ميان اين دو فرهنگ در كار است و هم در عين حال، مشابهتهايي ميان آنها وجود دارد.
در فرهنگ نوين غربي، علوم تجربي نقشي محوري ايفا كردهاند. يكي از نكات گفتني درباره اين علوم آن است كه روشهاي (متدلوژي) حاكم بر اين علوم از آغاز شكلگيري، براي عرصههاي مختلف فكري رشك برانگيز بوده است، چندان كه بسياري از انديشهورزان قلمروهاي خارج از علوم تجربي، به جد در آرزوي رسيدن به روشهاي مشابهي با اين علوم بودهاند.
گروهي از پژوهشگران علوم انساني و اجتماعي ـعلومي كه امروزه در مجامع دانشگاهي به نحو گستردهاي تعليم و تعلم ميشودـ هنوز در انديشه تقرب به الگوي علوم طبيعي تجربياند. در نزد اين گروه هر يك از اين علوم به ميزان توفيقي كه در اين تقرب داشته است، ظفرمند به شمار ميآيد.
كانون اصلي ژرفانديشيهاي عالمان غربي براي برپايي شاخههاي گوناگون علوم انساني براساس الگوي علوم طبيعي، روششناسي بوده است. اين تمركز انديشهها بر روششناسي از آغاز فلسفه جديد ديده ميشود و اساسا يكي از ويژگيهاي مهم دوران جديد، اهتمام به مساله روش بوده است.
ديويد هيوم نيز سعي در برپايي و بيان روشي داشت كه علوم انساني را كه او «فلسفه انساني» ميخواند، امكانپذير سازد و نتايج آن را هموزن نتايج مكانيك نيوتني كند، به گونهاي كه توافق ميان عالمان علوم انساني افزايش يابد. از اينرو، وي كوشيد تا دانشي را پايه بريزد كه آن را علم طبيعت انساني ميخواند. كتاب اصلي و مهم هيوم، رساله درباره طبيعت آدمي نام دارد و عنوان فرعي اين كتاب اينگونه است: «كوششي براي وارد كردن روش تجربي (آزمايشي) استدلال در موضوعات انساني» چنان كه در اين عنوان فرعي پيداست، كانون توجه هيوم مساله روش بوده است.
هيوم، در بيان روش استدلال تجربي مناسب براي علوم انساني، براي خود تعهدات و محدوديتهايي را در نظر داشته است. او با تعهد به اصالت تجربه، كار خويش را آغاز ميكند و ميكوشد دستاوردهاي اسلاف تجربهباور خود يعني «لاك» و «باركلي» را حفظ كرده، آنها را ارتقا بخشد. به دليل همين تعهد تجربهباورانه، ضعفهايي بر فلسفه او عارض شده و نظام فلسفي او را نامنسجم و بسيار تفسيرپذير ساخته است.
بر اساس مطالب اين كتاب، عليت و رابطه علّي و معلولي مهمترين آموزهاي است كه در تاسيس روششناسي هيوم به كار آمده است. پذيرش اصل عليت، به عنوان قانون حاكم بر انسان و جهان طبيعت، نقطه آغاز علم تجربي است و بدون آن نميتوان اهداف علم تجربي را تعقيب كرد. سخن از پيشبيني حوادث و تبيين آنها فقط وقتي امكانپذير است كه بر پهنه طبيعت، قانون حاكم باشد و قانون بدون نظم علّي وجود خارجي نخواهد داشت.
هيوم با پذيرش حاكميت نظم و قانون بر طبيعت و انسان، به اين سو رفته است كه توان معرفتي آدمي را براي شناخت اين قوانين معين سازد و ميان دانش اصيل و دانشنما فرق گذارد. دانش اصيل، دانشي است كه با اتكا بر توانهاي واقعي دستگاه معرفت انسان تحصيل شود و به ماوراء قلمروي معرفتي ممكن جهش نكند.
هيوم در اعمال روش استنتاج علّي به دنبال رسيدن به عقايدي عقلپذير و قانع كننده درباره دين و دينباوري است، ولي به دليل مواضع دوگانهاي كه دارد، چالش او در برابر عقايد ديني، به رغم گيرايي بدوي و ظاهرياش، فاقد انسجام و استحكام كافي است.
نويسنده اثر معتقد است كه هيوم به شدت ميكوشد عقايد ديني را غيرقابل توجيه معرفي كند، اما در اين طريق دچار افراط ميشود و لزوم رعايت معيارهايي را پيش ميكشد كه اگر آن معيارها را براي باور به معارف اتخاذ كنيم، در هيچ عرصهاي امكان تحصيل باور باقي نميماند.
تلاش هيوم براي كميسازي چالشهايش ناكام است؛ زيرا او اغلب به معادلاتي براي اين هدف خود متمسك ميشود كه جواز كاربرد آن در موضوعاتي مثل خداوند و يا معجزه، محل تامل است.
تمايل طبيعتگرايانه هيوم در نهايت او را به نزاع درباره صفات خداوند و حد آن ميكشاند و در حالي كه اصل عقيده به خداوند را امري طبيعي ميشمارد، درباره صفات طبيعي و اخلاقي خداوند سكوت اختيار ميكند.
دشواريهاي بحث درباره عقايد ديني، سرانجام او را به مباحثي روانشناختي، جامعهشناختي و مردمشناختي درباره دين كشانيد كه در آنها معيارهاي استنتاج علّي به قدر كافي رعايت نشده است و با شتابزدگي منشا دين را از آسمان حقيقت به زمين آورده و به جاي رديابي آن در گرايشهاي اخلاقي و تعالي جويانه آدمي، آن را در زواياي تاريك ترسها و عقدهها و بياخلاقيهاي حاكم بر انسانهاي منحرف ريشهيابي كرده است. از اين عمل و نتايج آن نميتوان با استناد به معيارهاي استنتاج علّي ـآنگونه كه خود هيوم بيان كرده استـ دفاع كرد.
كتاب حاضر در سه بخش سامان يافته است. بخش نخست، مباحث كلي استنتاج علّي مطرح و بررسي و نقد ميشود و نشان داده شده كه چگونه كاستيهاي رويكرد تجربهباورانه هيوم به تمسك به محاسبات احتمالاتي و توسل به طبيعتباوري انجاميده است. بخشهاي دوم و سوم اغلب به مباحث دليل شناسانه هيوم در قلمروي فلسفه دين اختصاص يافته و در پايان بخش سوم، بحثي در معرفي و نقد مباحث علتشناسانه او آمده است.
در انتهاي اين اثر، علاوه بر منابع و مآخذ، نمايهاي از اشخاص، اسامي كتابها و اصطلاحات نيز درج شده است.
چاپ نخست كتاب «فلسفه دين ديويد هيوم» در شمارگان 1000 نسخه، 317 صفحه و بهاي 41000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما