شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۴
مدرسه‌ يا پادگان؟

در «مدرسه‌ي پرماجرا» همه «آقاي كلاتز» را دوست دارند. او مديري است كه نه تنها سر بچه‌ها فرياد نمي‌زند، بلكه براي خوشحالي آن‌ها لباس بابانوئل مي‌پوشد، اسكيت سواري مي‌كند و حتي گاهي از سقف آويزان مي‌شود. اما با آمدن «دكتر كاربلز» و اخراج آقاي كلاتز، مدرسه‌ي پرماجرا به يك پادگان تبديل مي‌شود.

ايبنا نوجوان: در جلد پانزدهم مجموعه‌ي مدرسه‌ي پر ماجرا با نام «مدرسه يا پادگان» آقاي كلاتز مدير محبوب مدرسه اخراج مي‌شود و يكي از رقيبان ديرينه‌ي او جايش را مي‌گيرد.

ماجراي اين كتاب از روزي آغاز مي‌شود كه آقاي كلاتز براي آشنايي بچه‌ها با روز شگرگذاري، يك بوقلمون را به مدرسه مي‌آورد؛ اما بوقلمون كه «گوبلز» نام دارد، حسابي از سر و صداي بچه‌هاي مدرسه‌ي الّامنتري مي‌ترسد و فرار مي‌كند: «گوبلز از روي صحنه به سمت صف جلو پريد يعني جايي كه كلاس اولي‌ها نشسته بودند! كلاس اولي‌ها ترسيدند و لرزان و گريان فرار كردند. بعد همه ترسيدند!
نيل پاپتي فرياد زد: جانتان را برداريد و فرار كنيد! يك بوقلمون ديوانه ول شده!
همه‌ي بچه‌ها جيغ مي‌زدند و مي‌دويدند و به همديگر تنه مي‌زدند. بايد آن‌جا بوديد و خودتان مي‌ديديد!
و باورتان نمي‌شود كه درست در ان لحظه چه كسي به اتاق چند منظوره وارد شد...
دكتر كاربلز رئيس هيأت‌مديره‌ي آموزش و پرورش


بدتر از اين نمي‌شود! دكتر كاربلز از ديدن اين صحنه عصباني مي‌شود و همان‌جا آقاي كلاتز را اخراج مي‌كند: «كلاتز! معني اين كارها چيست؟ چرا هر وقت به اين مدرسه مي‌آيم، يك لباس عجيب و غريب پوشيده‌اي و شاگردها هم مثل ديوانه‌ها اين طرف و آن طرف مي‌دوند؟
آقاي كلاتز گفت: قربان! اين فقط يك مشكل انضباطي كوچك است. مي‌خواهم گوبلز را بگيرم.
دكتر كاربلز فرياد زد: كلاتز! تو عقل هم داري؟ ما به اندازه‌ي كافي با بچه‌ها مشكل انضباطي داريم. براي چي بايد يك بوقلمون را به مدرسه بياوري؟
...
كلاتز! تمام شد! تو اخراجي


همه‌ي بچه‌هاي مدرسه از اخراج آقاي كلاتز بهت زده مي‌شوند اما ماجرا وقتي پيچيده‌تر و البته بدتر مي‌شود كه دكتر كاربلز جاي او را مي‌گيرد! كسي كه مي‌خواهد مدرسه را به يك پادگان با مقررات سخت تبديل كند: «وضعيت اين مدرسه رقت‌آور است. همه‌ي شما بي‌تربيت و بي‌انضباطيد! هيچ كدام از شما لياقت احترام را نداريد! نمي‌توانم اين وضع را تحمل كنم!
شما به مدرسه نمي‌آييد كه تفريح كنيد. شما به مدرسه مي‌آييد كه ياد بگيريد تا بتوانيد به كالج برويد و در آينده آدم مفيدي باشيد.
آقاي كلاتز خيلي به شما آسان مي‌گرفت. ديگر خبري از بوقلمون و لباس‌ها و مسابقه‌هاي احمقانه نخواهد بود. از حالا به بعد ما روي چهار موضوع اصلي متمركز مي‌شويم: خواندن، نوشتن، رياضيات و مقررات.
قرار است ما، شما دانش‌آموزان را به ماشين‌هاي بي‌خاصيت يادگيري تبديل كنيم. اگر اين چيزها را دوست نداريد مي‌توانيد كمي از وقت‌تان را در دخمه‌اي كه در طبقه‌ي سوم است بگذرانيد. مفهوم شد؟
»

چنين وضعيتي براي «اِي.جـِي» و بقيه‌ي بچه‌ها تحمل ناپذير است. آن‌ها بايد هر روز بعد از ناهار در حياط قدم‌رو بروند و حتي ديگر از زنگ تنفس هم نمي‌توانند استفاده كنند. همه‌ي اين‌ها باعث مي‌شود تا اي.جي و بقيه‌ي بچه‌ها به فكر راه چاره بيفتند.

ممكن است آن‌ها بخواهند كلاه گيس آقاي كاربلز را بدزدند و يا با برگزاري يك مسايقه‌ي اسكيت سواري رقابت بين كلاتز و كاربلز را دوباره زنده كنند!
بايد كتاب «مدرسه يا پادگان» را خواند تا فهميد اي.جي و بقيه‌ي بچه‌ها چه فكري در سرشان دارند.

«مدرسه يا پادگان» را «مونا قائمي» ترجمه و «انتشارات گام» با قيمت 2200 تومان منتشر كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها