کتابی دیگر از مجموعه «قصهای نو از افسانه» به قلم محمدرضا یوسفی منتشر شد. این رمان که «نوروز میآید» نام دارد، در ادامه مجموعه 12 جلدی رمانهای فولکلوریک(محلی) به چاپ رسیده است.-
این اثر نگاهی تازه و دوباره به قصههایی است که کودکان، بارها آنها را شنیدهاند اما یوسفی این قصهها را با نثری امروزی و توصیف ماجراهایی تازه بازنویسی کرده است.
در این کتاب می خوانید: «سارا به گل خندان خیره شد. او را بوسید و گفت: دختر باران، دختر کبوتر، دختر خندان، تو بهار را به زندگی من آوردی! افسار اسب را گرفت و کشید. گل خندان را در این خورجین و دو مشک خالی را در آن خورجین گذاشت و به طرف چشمه راه افتاد. گل خندان چون برهای سرش را از خورجین بیرون آورده دور و بر را نگاه میکرد. دو پروانه بالای سر او پرواز میکردند. گوش سارا به آواز گلهای گنجشک بود که جیک جیک کنان در آسمان میرفتند. آب چشمه زلال و شفاف بود. سارا هر دو مشک را پر کرد. گل خندان را از خورجینش بیرون آورد. دو مشک آب را در خورجین گذاشت. گل خندان را با شال بلند به پشتش بست. افسار اسب را گرفت و راه افتاد.
ندار بالای دیواری بود و خستگی ناپذیر، آن را خراب میکرد. پایین، کوهی از خاک بر روی زمین بود. تا سارا دو مشک آب را آورد و به خاک و دیوارها نگاه کرد به ندار گفت: بهتر است اول جوی آبی از چشمه به جلو کاروانسرا بکشی تا آب برای گل ساختن و آبیاری درختها و زمین باشد و بعد دیوارها را بسازی.»
این کتاب 64 صفحهای با شمارگان دو هزار و پانصد نسخه و به قیمت چهار هزار و پانصد تومان منتشر شده است.
نظر شما