به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «مردم سلدویلا»، یکی از آثار شایسته تقدیر در بیستوپنجمین دوره جایزه کتاب فصل، از ساعت 16 چهارشنبه، 15 آبانماه، در سرای اهل قلم برگزار شد. اصغر نوری، حميدرضا زاهدی و فرزام شيرزادی کارشناسان حاضر در این نشست بودند.
زاهدی در ابتدای این نشست «مردم سلدویلا» را شهری خیالی توصیف کرد و گفت: این شهر میتواند نماد کشور سوییس باشد که خودش هم به نوعی شهری خیالی است زیرا ساکنان آن ترکیبی از فرانسویها، آلمانیها و ایتالیاییها هستند. به عقیده من این کشور جایگاه بالایی در ادبیات ندارد و ظرفیتی در فرهنگ مردم سوییس نمیبینم که ادبیاتی غنی داشته باشد. مردم سلدویلا نیز داستانی متوسط و نسبتا رو به پایین است و مترجم هر چه تلاش کرده اثری بیش از ظرفیت داستان به مخاطب ارایه دهد موفق نبوده است.
این مترجم و نویسنده سطح داستانهای کتاب را پایین دانست و گفت: داستانهای «مردم سلدویلا» نکته شاخصی به لحاظ ادبی نداشتند. این کتاب حتی در بین آثار ادبیات اروپایی هم سطح خودش هم جذاب و گیرا نیست. نمونه داستانهای این کتاب زیاد هستند و به نظرم «مردم سلدویلا» اثری قابل توجه به شمار نمیآید.
اصغر نوری، منتقد دیگر این برنامه، کتاب «مردم سلدویلا» را از جنبه شخصی خاطرهانگیز دانست و گفت: در سال 2009 به همراه علی عبداللهی بورسی برای پژوهش در ادبیات سوییس و ترجمه اثری سوییسی به فارسی دریافت کردیم و به آن کشور رفتیم. بعد از این مدت، عبداللهی کتابی از گوتفریدکلر را برگزید و من آثاری از آگوتا کریستف را ترجمه کردم. در یک ماهی که در سوییس بودیم آقای عبداللهی تحقیق زیادی کرد و تفسیرهای نوشته شده درباره آثار کلر را خواند. وی با آدمهای زیادی تماس گرفت که نام آنها در مقدمه کتاب هم آمده است.
این مترجم افزود: کلر نویسندهای شناخته شده و قابل احترام در سوییس است و در فرانسه هم طرفداران زیادی دارد اما داستانهایش نسبت به بسیاری از آثار فاخر قرن 18 و 19 اثر ضعیفی است. داستان «آدم است و لباس!» یکی از آثار خوب این کتاب است که در آن موقعیت و بحران سریع شروع میشوند و شخصیت اصلی در موقعیتی خاص قرار میگیرد که هنوز هم در ادبیات میتواند جذاب باشد. در مقابل مخاطب در داستان نخست کتاب، حدود 40 صفحه را باید بخواند تا به اصل داستان برسد.
زبان داستان موضوع دیگری بود که نوری در صحبتهایش به آن پرداخت و گفت: توضیحات مترجم در مقدمه هم نشان میدهد که زبان نویسنده به رغم فاخر بودنش، در سراسر داستانها یکدست نیست. دلیل این تفاوت زبانی شاید این باشد که سوییس زبان ملی مشخصی ندارد و آمیختگی زبانی به وضوح در این کشور دیده میشود. مترجم هم خواسته این تغییرات زبانی را نشان دهد و در دیالوگها و گاه روایت اصلی کتاب، از آن بهره برده است.
نوری درباره ترجمه کتاب ادامه داد: اگر میخواستم کتاب را ترجمه کنم از زبانی سادهتر استفاده میکردم. آقای عبداللهی خواسته به نثر نویسنده وفادار بماند ولی با زبانی که انتخاب کرده خواندن داستانها برای مخاطب سخت میشود. وی میتوانست از دایره کلماتی استفاده کند که برای مخاطب ایرانی آشناست. در مجموع این کتاب تلاش خوب و باارزشی برای معرفی گوشهای از ادبیات سوییس است.
مترجم رمان «دروغ سوم» اثر آگوتا کریستف افزود: ادبیات در بحران زاده میشود و سوییس آنقدر کشور آرامی است که یافتن سوژه برای خلق اثر ادبی و هنری در آن سخت است.
فرزام شیرزادی، داستان نویس و منتقد، دو مقدمه آورده شده در ابتدای این کتاب را مفید ارزیابی کرد و گفت: پتر بیکسل در مقدمه دوم کتاب نویسندهها را تقسیمبندی میکند و معتقد است نویسندهها شاید در ظاهر بخواهند سوییسی بنویسند اما خیلی به این کشور وفادار نیستند و تمایل دارند خود را آلمانی یا فرانسوی معرفی کنند. گروهی که در سوییس به زبان آلمانی مینویسند به نظر میرسد تا جامعه آلمان آنها را تایید نکند جایگاه خوبی به دست نیاوردهاند.
این نویسنده افزود: «مردم سلدویلا» کتاب خوبی بود و داستانهایش را با اشتیاق خواندم. آنچه کمک زیادی به مخاطب میکرد مقدمه ابتدای اثر بود که در آن پیشینه ادبی، بیوگرافی نویسنده و سیر ادبیات آن منطقه ارایه شده بود. هنگام خواندن داستانهای این کتاب، تجربه زیستی مشترکی را با نویسنده احساس کردم و فکر میکنم این تجربه مشترک به من کمک کرد بتوانم با داستانها ارتباط بهتری برقرار کنم.
وی درباره مقدمه کتاب افزود: امروزه برخی کتابهای ترجمه شده در کشور مقدمه ندارند ولی مقدمهای که عبداللهی نوشته، در کنار ترجمه مقالهای از پتر بیکسل به فهم داستانها و شناخت جهانبینی نویسنده کمک کرده است.
نویسنده مجموعه داستان «سه شنبه قرقی» درباره ویژگیهای دیگر این داستانها چنین توضیح داد: هر نویسندهای در هر کشوری نشان میدهد مردم آن سرزمین چگونه هستند و چه آداب و رسومی دارند. داستانهای این مجموعه نشان میدهند تصور برخی از ما درباره خیلی از کشورها درست نیست و با خواندن داستانهای متوجه میشویم سوئیسیها در صد سال گذشته چگونه بودهاند و چه ساده اندیشیها و ساده لوحیهایی داشتهاند.
در پایان نشست نیز شیرزادی طرح روی جلد کتاب را جذاب توصیف کرد و گفت: تصویر روی جلد متناسب با داستانهاست و به نظر میرسد طراح آن داستانها را خوانده یا با مترجم کتاب مشورت کرده است؛ نکتهای که در کتابهای ترجمه شده کمتر به چشم میخورد.
مجموعه داستان «مردم سلدویلا» نوشته گوتفرید کلر با ترجمه علی عبداللهی به عنوان کتاب شایسته قدردانی در بیست و پنجمین جایزه کتاب فصل معرفی شده است.
این کتاب مجموعهای از چند نوول بلند به هم پیوسته است که داستانهایش همگی در شهر خیالی سلدویلا اتفاق میافتند. نسخه اصلی کتاب، اثری دو جلدی است که اوایل قرن بیستم در سوییس و آلمان منتشر شده و داستانهای آن از مهمترین داستانهای ادبیات قرن بیستم سوییس محسوب میشوند.
چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۸
نظر شما