خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ الهام عبادتی: ابنعربی با وجود تأثیر فراوان بر عرفا و صاحبان اندیشه پس از خود، هنوز شخصیت و افکارش در هالهای از ابهام باقی مانده است. در سالهای اخیر، در کشور ما ابنعربی از حوزههای علمیه عبور کرده و وارد تحقیقات آکادمیک و دانشگاهی شده است. مقالات، کتابها و رسالههای دانشگاهی فراوانی در مورد ابنعربی و اندیشههای او نگاشته شده ولی هنوز هم ابنعربی برای عموم مردم ما ناشناخته است.
اخیراً کتاب «ابن عربی، میراثدار پیامبران» اثر ویلیام چیتیک محقق و عرفانپژوه مشهور آمریکایی با شمارگان هزار نسخه در 208 صفحه به بهای 120 هزار ريال توسط انتشارات علمي و فرهنگي به انتشار رسیده است. ترجمه این کتاب را اسماعیل علیخانی و محمد سوری انجام دادهاند و ویرایش علمی و ادبی این ترجمه نیز بر عهده قاسم کاکایی بوده است.
کتاب «ابن عربی، میراثدار پیامبران» با وجوداختصارش، یکی از بهترین کتابهایی است که با زبانی ساده و روان و به دور از اصطلاحات مغلق و پیچیده و حواشیِ غیرضروری، به معرفی اندیشههای ابنعربی میپردازد. پروفسور چیتیک در این کتاب، به جای آن که به زندگی ابنعربی یا شرح مکاشفات او بپردازد، تلاش کرده است تا کلید فهم اندیشههای ابنعربی را به دست دهد و وی را از طریق اندیشههایش معرفی کند.
برخی موضوعهای بررسیشده در فصلهای این کتاب عبارتاند از: میراث محمدی، محبان خدا، ریشههای الهی محبت، کیهانشناسی ذکر، دانایی و تحقیق، زمان و مکان و عینیت هنجارهای اخلاقی، تجلی صورت برزخی و تفسیر رحمتمحور. مؤلف در همۀ این حوزهها کار پژوهشی خود را بر مبنای رجوع به منابع دست اول قرارداده است.
همچنین با ترغیب قاسم کاکایی، ویلیام چیتیک ــ مؤلف کتاب ــ مقدمهای بر ترجمه فارسی اثر نگاشته است. حجتالاسلام قاسم کاکایی ــ استاد ادیان و عرفان دانشگاه شیراز و ویراستار علمی اثر ــ خود نیز مقدمهای بر این کتاب نهاده و در آن جایگاه ابنعربی و آثارش در میان موافقان و مخالفان مسلمان او را بررسی کرده و از رویکرد دوباره به او در میان غربیان سخن به میان آورده است. این مقدمه دیدی جامع به خواننده خود میبخشد تا بداند که وقتی سخن از ابنعربی و آثارش در میان محققان مسلمان میرود، با چه طیف گستردهای از تحسین تا انتقاد روبهروست.
با توجه به اهمیت، جامعیت و نگاه بیطرفانه این مقدمه، از دکتر قاسم کاکایی اجازه خواستیم تا آن را برای خوانندگان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نقل کنیم اما ایشان گفتند که خود، متن کامل آن را همراه با ارجاعات برای ما خواهند فرستاد.
آن چه میخوانید، مشروح مقالهای است که دکتر قاسم کاکایی با عنوان «ابنعربی» در اختیار ما قرار داده است.
ابن عربی
قاسم کاکایی
در چند دهه اخير در ايران گرايش فراواني از سوي عامهي مردم، به خصوص نسل جوان، به سمت عرفان و عارفان ديده ميشود. سخن ما فعلاً در باب چراييِ اين امر نيست. همين قدر ميتوان گفت كه اين گرايش را به اشكال مختلف، امروز در سراسر جهان مييابيم. اين گرايش در برخي موارد عكسالعملي است در برابر سيطرهي ماديت، خلأ معنويت و از دست رفتن معناي زندگي در غرب. اما در ايرانِ ما همواره عرفان ركنِ ركين فرهنگ اسلامي بوده است. اگر عرفان و شخصيتهاي عرفاني را از تاريخ اين سرزمين جدا كنيم كالبدي بيروح خواهيم يافت. ما در اينجا بر سر آن نيستيم كه نسبت بين اسلام و عرفان را واكاوي كنيم. فقط از اين واقعيت انكارناپذير سخن ميگوييم كه بخش اعظم مفاخر ملي و اسلامي ما را عرفا تشكيل ميدهند و بيشترين خدمت را در ارائهي معنويت اسلامي همين جماعت كردهاند. ليكن اين را نيز نميتوان منكر شد كه برخي از تحولات اجتماعي و سياسي در صد سال اخير باعث شد تا نسل جوان و روشنفكر مدتي از اين جريان فكري فاصله بگيرد اما در سي سال اخير گويي بازگشتي به اصل خويش در اين زمينه صورت گرفته است.
در تاريخ ديرپاي عرفان اسلامي اگر بخواهيم دو شخصيت را كه بيشترين توجه را به خود برانگيختهاند نام ببريم، بيشك يكي از آنها ابن عربي و ديگري مولانا است. اين در صدر قرار دادن ابنعربي و مولانا ممكن است موهِم مقايسهاي شود كه در بين عموم مردم متداول است. عامهي مردم و بهخصوص جوانان وقتي به بحث عرفان ميرسند مايلند كه دست به مقايسه بزنند و پاي اين سؤالات را به ميدان بحث بازكنند كه: مقام عرفاني كدام يك از عرفا بالاتر است؟ كدام يك به درگاه خدا مقربتر است؟ تجارب عرفاني كدام يك عميقتر است؟
در جواب بايد گفت كه ما نه مستقيماً به تجارب عرفاني عرفا دسترسي داريم و نه ميزاني دقيق و واضح براي مقايسهي آنها با يكديگر و تعيين درجهي قربشان در اختيار داريم. و بالاتر اين كه پاسخ اينگونه سؤالات هيچ چيز چندان مفيدي عاید ما نميكند و گرهي از مشكلات فكري يا معنوي ما نميگشايد بلكه ما را از مسائل كلي دور ميكند و در وادي جزئياتي مياندازد كه سنخيتي با عرفان ندارد. مراد ما نيز از نام بردن ابنعربي و مولانا نه آن است كه اين دو، بزرگترين اولياي خدا در طول تاريخ عرفان اسلامي هستند چرا كه خداوند خود در حديث قدسي فرمود كه «اولياي مرا كسي جز من نميشناسد» (1). آن چه مراد ماست اين است كه اين دو شخصيت، تأثيرگذارترين و بحثبرانگيزترين شخصيتهاي عرفانياي هستند كه ما ميشناسيم.
به لحاظ تأثيرگذاري، ميبينيم كه پس از ابنعربي و مولانا هيچ كتاب عرفاني به اندازهي «فصوص الحكم» و نیز «مثنوي معنوي» طرف توجه اهل عرفان قرار نگرفته است به نحوي كه بر هر كدام از اين دو كتاب، دهها شرح، تفسير و تعليقه نگاشته شده است و نيز هيچ عارفي را پس از ابنعربي و مولانا سراع نداريم كه از كنار اين دو، بياعتنا گذشته باشد. يعني جايگاه اين دو در عرفان اسلامي بسان جايگاه ابن سينا و ملاصدرا در فلسفهي اسلامي و يا جايگاه غزالي و خواجه نصير در عالم كلام است. امروزه در سطح بينالمللي نيز بيشترين توجه در عرفان اسلامي بر روي همين دو شخصيت متمركز است و بيشترين تحقيقات به همين دو نفر اختصاص دارد.
همچنين هيچ عارفي را سراغ نداريم كه چونان ابنعربي و مولانا براي مدتي طولاني، از گذشته تا حال، بحثبرانگيز بوده و مورد مجادله قرار گرفته باشد. همواره در ميان مؤمنان كساني بوده و هستند كه سخت عرفان اسلامي را مورد حمله قرار ميدهند. اگر از آنها بپرسيم كه عرفان اسلامي چيست، اكثر قريب به اتفاق آنها پاسخ خواهند داد که عرفان اسلامي همان است كه ابنعربي ميگويد و يا مولوي از آن دم ميزند. يعني اين دو شخصيت به عنوان نماد عرفان اسلامي در آمدهاند. هر كس، چه در سطح عوام و چه در ميان خواص، بخواهد از عرفان اسلامي انتقادي كند اين را كافي ميبيند كه يك يا چند جمله و يا بيت از ابنعربي و مولانا نقل كند و به زعم خويش تضاد آن جمله و يا آن بيت را با اصول اسلامي نشان دهد و بدين سان كل عرفان اسلامي را مورد مناقشه قرار دهد. كافي است كه كتابها و نشرياتي كه اخيراً از جانب مخالفان اسلامي منتشر ميشود تورق كنيد تا صحت آنچه گفتيم واضح شود. پس ميتوان گفت كه ابنعربي و مولانا به اعتراف موافق و مخالف ركن ركين عرفان اسلامي محسوب ميشوند.
البته در اين دو امر ــ يعني در تأثيرگذاري و بحثبرانگيزي – بين اين دو عارف، بهخصوص در ايران، تفاوتهاي زيادي نیز وجود دارد كه برخي از آنها را ميتوان به شرح زير توضيح داد:
1. مولانا اين توفيق را داشته است كه عميقترين معارف عرفاني را به زبان شيرين فارسي و در قالب شعر، تمثيل و داستان بيان كند. وي يكي از خدايان ادبيات فارسي است كه نه تنها اهل علم به او توجه ويژه دارند بلكه عموم مردم ما همواره به نحوي به او عشق ورزيدهاند. مثنوي او به تعبير جامي، قرآني به لفظ پهلوي است: "مثنوي معنوي مولوي / هست قرآني به لفظ پهلوي".
نه تنها «مثنويداني» يك منزلت در نزد عرفا بوده كه «مثنويخواني» نيز يك هنر و يك سبك موسيقي در بين عامهي مردم بوده است. اندرزهاي اخلاقي و عرفاني اين قرآن فارسي همواره آويزهي گوش خواص و عوام بوده است. براي همه اتفاق افتاده است كه به عنوان مثال در خارج از شهر در جادهاي در دل بيابان در حال رانندگي بودهايد ناگهان پشت يك كاميون نوشتهاي را ديدهايد: "از محبت خارها گل ميشود" و يا اين نوشته كه "از علي آموز اخلاص عمل" كه هر دو مصراع از مثنوي است. و يا به راديو گوش ميداديد اين آواي ملكوتي به گوشتان رسيد كه "كجاييد اي شهيدان خدايي؟" كه از ديوان شمس است. بسياري از مردم حالات معنويِ لحظاتِ افطارِ ماه رمضان برايشان با اين ابيات از مولوي گره خورده است كه: "اين دهان بستي دهاني باز شد / تا خورندهي لقمههاي راز شد".
اما اين شناخت و اين مقبوليت عام در ميان مردم ما، به هيچ وجه دربارهي ابنعربي قابل تصور نيست چرا كه او حتي نامش هم با «عربيت» پيوند خورده است تا چه رسد به زبانش. به همين سبب همواره مقبوليت و مشهوريت او در سطح عموم، حتي از ابنسينا و فارابي هم كمتر بوده است تا چه رسد به مولانا و حافظ. تا پيش از دهههاي اخير در ميان عموم مردم، كمتر كسی بغير از اهل علم پيدا ميشد كه حتي نام ابنعربي را شنيده باشد.
2. صرفنظر از فارسي نبودن آثار ابنعربي، زبان او نيز زباني بسيار دشوار و ديرياب است به نحوي كه حتي يك عربزبان هم بدون تسلط بر مجموعهاي از علوم قرآن، تفسير، حديث، فقه، تاريخ، كلام، فلسفه و عرفان قادر بر فهم آثار ابن عربي نيست. آثار او مملو از اصطلاحات نامأنوس و مشكل است. اين امر حتي به آثار پيروان و شارحان ابنعربي نيز سرايت كرده است. حكايتي كه از گفتو گوي مولانا و صدرالدين قونوي ــ بزرگترين شاگرد و شارح ابنعربي ــ نقل شده است مبين همین مطلب است. معروف است كه روزي مولانا و صدرالدين قونوي در قونيه كنار هم نشسته بودند. يكي از شاگردان مولانا آمد و سؤالي در باب يكي از مسايل غامض كلامي از وي پرسيد. مولانا جواب ساده و قانعكنندهاي به وي داد به نحوي كه آن فرد از جواب مولانا بسيار خرسند و مسرور شد و رفت. قونوي از مولانا پرسيد: "شما چگونه ميتوانيد اين مسائل مشكل را اينچنين ساده بيان كنيد!؟" و مولانا پاسخ داد: "شما چگونه ميتوانيد مسائل به اين سادگي را اينچنين سخت و مشكل نماييد!؟" (2)
3. نكات دقيق علمي و اصطلاحاتي كه در عرفان ابنعربي مطرح است در آثار هيچ يك از عرفاي سابق بر او سابقه نداشته است. با آن كه ابنعربي سخت به فلاسفه ميتازد (3) ولي زبانش در بسياري از موارد به زبان فلاسفه شباهت پيدا ميكند. (4) از اين جهت برخي معتقدند كه وي اولين كسي است كه به طور مفصل به عرفان نظري پرداخته است و وي را بدين لحاظ «پدر عرفان نظري» خواندهاند. وی در بين خودِ عرفا به «شيخ اكبر» معروف است. نوع زبان و اصطلاحاتي كه وي وارد مباحث عرفاني كرده است (از قبيل اعيان ثابته، فيض اقدس، فيض مقدس، ...) در بين عرفاي بعدي ــ بهخصوص در حوزهي عرفان نظري ــ كاملاً مقبول افتاده است. حتي فيلسوف بزرگي چون ملاصدرا در حكمت متعالیهي خويش بسيار وامدار ابنعربي و مكتب اوست. از قديمالايام نيز در حوزههاي علميهي ما هرگاه خواستهاند عرفان نظري تدريس كنند، كتاب «فصوص الحكم» ابنعربي را به عنوان بهترين متن، برگزيده و تدريس كردهاند. از اين لحاظ، آثار مولانا كه زبانشان زبان شعر است با كتابهاي ابنعربي تفاوت بسيار دارد.
4- در آثار مولانا كمتر ميبينيم كه وی از احوال باطني، مكاشفات، مشاهدات و تجارب عرفاني خويش گزارشي داده باشد چه رسد به آن كه مقام عرفاني خودش را به رخ خوانندهي آثارش بكشد. (5) اما در مورد ابنعربي با وضع ديگري رو به رو هستيم. وي هر چند شطحياتي چون حلاج و يا بايزيد بسطامي ندارد، بلكه شطحگويي را يك نوع نقصان براي شخص عارف ميشمارد (6)، ولي گزارشهاي شگرفي از مكاشفات و تجارب عرفاني خويش ميدهد. از معراج خودش سخن ميگويد. از اين كه خداوند مستقيماً با او سخن گفته است بحث به ميان ميآورد. براي امثال خود نوعي نبوت قائل است كه حتي امثال غزالي نيز از ادراك آن عاجزند. او از يك سو، معتقد است كه رسالتِ تشريع و نبوتِ تكليف با رسول الله (ص) انقطاع و خاتمه يافته است ليكن از سوي ديگر بر طبق آيهي شريفهي «ان تتقوا الله يجعل لكم فرقاناً» (انفال/29)، بر اين باور است كه "تنزيل تمام نميشود و در دنيا و آخرت ادامه پيدا ميكند". انسانها ميتوانند در اثر تقوي به اين نوع از نبوت نائل آيند. وي معتقد است كه اوليا و انبياي انبائي ــ كه آنها را "انبياء الاولياء" مينامد (7)ــ "فقط خبر دريافت ميكنند ولي پيامبران كه رسولاند هم خبر دريافت ميكنند و هم حكم و شرع" (8). وي در اين باره مينويسد:
"كلام اهل طريق الاهي از ذوق است ولي هيچ كس ذوق و فهم اين كه نصيب هر رسولي از خدا چيست را ندارد. زيرا ذوقهاي رسولان مخصوص رسولان و ذوقهاي انبيا مخصوص انبيا و ذوقهاي اوليا مخصوص اوليا است... نهايات اوليا بدايات انبيا است... از اصول ما اين است كه جز از روي ذوق سخن نميگوييم ليكن رسول و نبي شريعت نيستيم ." (9)
ابنعربي بالصراحه از ملاقاتهايش با انبياي مختلف الاهي سخن ميگويد. خود را ميراثدار انبيا ميداند و در جايي خود را «خاتم ولايت محمدي» ميخواند و آثارش را همه، ناشي از همين مقام ميداند و معتقد است كه همهي آنها از طرف خداوند و پيامبر (ص) به او افاضه شده است:
"نوشتههايم را هرگز مانند ساير نويسندگان و بر اساس هدف از پيش تعيينشدهاي ننوشتم، بلكه بر عكس، انوار تجلي الاهي بر من ريزش كرد و مرا تا مرز استغراق پيش برد و تقريباً مرا سوزاند ... صرفاً ميتوانستم آنچه را آنها به من الهام ميكردند بر روي كاغذ بياورم. اگر در آثارم هر نوع صورتبندي ظاهر باشد غيراختياري است. بسياري از آثاري را كه تأليف كردم به امر خدا نوشتم كه در خواب يا از طريق مكاشفهي عرفاني بر من القا شده است." (10)
در جاي ديگري از فتوحات باز هم بر تفاوت شيوهي تأليف خويش بر ساير نويسندگان چنين اشاره ميكند:
"تأليفات ما اعم از اين كتاب و ساير كتابهايمان، از شيوهي تأليفات متعارف تبعيت نميكند و خود ما نيز مانند نوع مؤلفان نيستيم. زيرا هر مؤلفي تحت اختيار خودش است ... هر چه را بخواهد القا ميكند و هر چه را بخواهد بيان نميدارد. ما در تأليفاتمان چنين نيستيم ... [ابتدا] قلبم بر باب حضرت الاهي معتكف و مراقب گشايش آن در است. [در اين حالت] قلبم فقير و خالي از علم است ... هنگامي كه از وراي آن پرده امري بر قلبم ظهور ميكند به امتثال آن مبادرت ورزيده، مطابق حدي كه مقرر شده به تأليف آن ميپردازم." (11)
دو تألیف مهم و اصلي ابنعربي يكي كتاب «فصوص الحكم» است و ديگري «الفتوحات المكيه» و ابن عربي مدعي است كه هر دو كتاب را عيناً از عالم بالا دريافت كرده و به تأليف آنها پرداخته است. در مورد كتاب فصوص الحكم و سبب تأليف آن چنين ميگويد:
"در دههي آخر محرم سال 627 در شهر دمشق، رسول الله (ص) را در رؤياي صادقهاي ديدم كه در دستش كتابي بود و به من فرمود: «اين كتاب فصوص الحكم است. آن را بگير و به سوي مردم برو تا آنكه بدان منتفع شوند». عرض كردم: «شنيدم و اطاعت از آنِ خدا و رسول و اولوالامر ماست آنچنان كه امر شدهايم». پس آرامش خاطر را فراهم آورده، نیتم را خالص و قصد و همتم را منحصر به ظاهر ساختن اين كتاب كردم، چنان كه رسول الله (ص) مقرر فرموده بود، بي هيچ زيادي و كمي." (12)
در مورد فتوحات نيز وضع به همين منوال است. وي ضمن بيان مراد از حكمت در آيهي شريفهي «و من يؤت الحكمة فقد اوتي خيراً كثيراً» (البقره/269) چنين ميگويد:
"علم الاهي علمي است كه خداوند با الهام و با انزال روح الامين بر قلب القا ميكند و اين كتاب [فتوحات] از اين دست است. به خدا قسم كه حرفي از اين كتاب را ننوشتم مگر با املاي خداوند و القاي رباني با دميدن روحاني ... با اين كه ما رسول مشرع و نبي مكلف نيستيم. رسالت تشريع و نبوت تكليف با رسول خدا محمد (ص) انقطاع و خاتمه يافته است ... اين صرفاً علم و حكمت و فهمي است از رسول خداوند در باب آن چه بر زبان رسل و انبيا (ع) نازل كرده يا در لوح موجود با حروف عالَم و كلمات حق نگاشته است ... اين را به اين خاطر گفتم كه كسي توهم نكند كه من يا امثال من ادعاي نبوت داريم نه؛ به خدا قسم اين چيزي غير از ميراث محمد (ص) و سلوك بر درجات او نيست. اين ميراث نبوت براي مردم به طور عام و براي من و امثال من بهطور خاص وجود دارد." (13)
بدين ترتيب ابنعربي خود را ميراثدار محمد (ص) بلكه ميراثدار همهي انبيا ميداند چرا كه همانطور كه محمد (ص) خاتم انبياء است و همهي علوم اولين و آخرين را واجد است خاتم ولايت محمدي نيز همين معرفت را از محمد (ص) دريافت ميكند و ميراثدار همهي انبيا ميگردد. بدين ترتيب درهاي آسمان معرفت به روي او گشوده ميشود و اين علوم را به او افاضه ميكنند؛ كه كتاب «الفتوحات المكيه» حاصل همين افاضه است.
همين ادعاهاي بزرگ و شگفت است كه باعث خشم بيشتر مخالفان ابنعربي شده است. برخي او را به عنوان «عارفي خودستا» مورد نكوهش قرار دادهاند. كساني كه از بيخ و بن با عرفان اسلامي مخالفاند، ابنعربي را نماد عرفان اسلامي قلمداد ميكنند و او را با اين ادعاها، هدف و نشانهي خوبي ميدانند براي تيرهاي دشنام و تكفير عليه عرفان اسلامي.
5. كتاب فتوحات ابنعربي كه نام كامل آن «الفتوحات المكيه في معرفة الاسرار المالكية و الملكيه» به لحاظ حجم بزرگترين كتاب ابنعربي است. چاپ جديد و انتقادي آن كه عثمان يحيي شروع كرده است به 15000 صفحه (سی جلد پانصد صفحهاي) بالغ خواهد گشت. اين كتاب دريايي گسترده و پهناور از علوم عرفاني و بلكه علوم اسلامي است. يك دوره دايره المعارف در علوم اسلامي است. هر كس با هر ديدگاه و طرز فكري هر چه را بخواهد ميتواند در آن بيابد و ابنعربي را موافق نظر خويش قلمداد كند و يا خود را يار غار ابنعربي بپندارد. از اين نظر، تشتتِ آرا در باب مشرب فكري ابنعربي بسيار بيشتر از اختلاف نظر در باب مولانا است كه خود در نينامهاش فرمود: "هر كسي از ظن خود شد يار من / از درون من نجست اسرار من".
جمعي ابن عربي را نه تنها «احياگر عرفان» كه زنده كنندهي دين ميدانند و لقب «محيي الدين» را به حق، برازندهي او مييابند. در مقابل، عدهاي ديگر او را يك شياد و بدعتگذاري بزرگ ميدانند و وي را «مميت الدين» ميخوانند. جمعي او را فرزند راستين اسلام و متعبدترين فرد به شريعت پيامبر اسلام (ص) به حساب ميآورند؛ گروهي نيز وي را يك پلوراليست ديني مييابند كه به وحدت متعاليهي اديان معتقد است و در آثار او به دنبال پيدا كردن «حكمت خالده» هستند. برخي او را شيعهاي معتقد ليكن اهل تقيه قلمداد ميكنند و برخي ديگر او را نه تنها سنّي بلكه يك «سنّي متعصب» مييابند و با همين عنوان عليه او كتاب مينويسند. عدهاي او را ولي خدا و «شيخ اكبرِ» عرفان اسلامي قلمداد ميكنند و برخي او را فيلسوفي ميدانند كه افكار فلسفيِ نوافلاطونيِ خود را وارد عرفان كرده است و به عرفان اصيل اسلامي كه قبل از او جريان داشته است صدمهزده و آن را از مسير اصلي خود منحرف كرده است. (14) بالاتر آن که اخيراً در مجلهاي ميخواندم كه عدهاي از مؤمنان كه رسالت خويش را «کشف توطئه»، «یافتن جاسوس» و «چسباندن برچسب» در همهي صحنههاي فكري و فرهنگي ميدانند، پس از آن كه به زعم خويش، ماهيت بسياري از انديشمندان معاصر را كشف و افشا كردهاند به سراغ گذشتگان رفته و اخيراً كشف نمودهاند كه ابنعربي مهرهي نفوذيِ صليبيانِ مسيحيِ قرون وسطي بوده است كه طي جنگهاي صليبي به او مأموريت داده بودند تا از پشت به اسلام و مسلمانان خنجر بزند و افكار التقاطي را وارد جهان اسلام كند!!
به هر حال ميبينيم كه شناخت ابنعربي و اختلاف ديدگاهها در مورد وي حتي از مولانا نيز بيشتر است. ولي واضح است كه با آن حجم بزرگ آثار ابنعربي، پاسخ به اين كه ابنعربي كيست و چه جايگاهي در انديشهي اسلامي دارد با شعار و هو و جنجال ميسر نميشود. بلكه بايد آثار او را عميقاً كاوش كرد و هندسهي فكري او را ترسيم نمود و به نقل يك يا دو جمله از وي بسنده نكرد.
آنچه بر نگارندهي اين سطور مسلم است اين است كه صرف نظر از برخي از علاقهمندان عرفان در جهان تسنن، بسياري از عرفاي شيعيمذهب و فقهاي عارفمسلك اثنيعشري همواره ابنعربي را ستودهاند. حتي كساني كه آنها را مظهر عرفان شيعي ناب و عرضهكنندهي عرفان اهل بيت ميدانيم نيز چنيناند. نگارنده خود از نزديك، ارادت حضرت آيتالله حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی به ابنعربي را دیده و كلمات بلند آن مرحوم در مورد ابنعربي را شنیده است. ايشان همين مطلب را از استادان خويش، حضرت آيتالحق سيد علي قاضي طباطبايي و حضرت آيتالله حاج شيخ محمدجواد انصاري همداني، نقل ميكردند. بسياري ديگر از فقهاي بزرگوار اهل معرفت همين ديدگاه را داشتهاند. تو گويي كه اينان در كلمات ابنعربي سخنانی كاملاً آشنا را ميديدند و از كلامش عطر يار را استشمام ميكردند و حافظ وار، ابنعربي را ندا ميدادند كه:
"اي پيــكِ راستان خبـر يار مـا بگــو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محــرمان خلوت انسيــم غم مخور / با يارِ آشنـــا سخن آشنـــا بگــو
جانپرور است قصهي اصحاب معرفت / رمزي برو بپرس، حديثــي بيا بگـو".
ديگر از مرحوم علامه طباطبايي و شاگردان ايشان سخن نميگوييم كه ديگران بسيار گفتهاند و از مرحوم حضرت امام خميني (ره) و نامهي معروف ايشان به گورباچف كه ابنعربي را در رأس متفكران و انديشمندان جهان اسلام نشانيد، بحث نميكنيم. غرض آن كه «اهل دل» با ابنعربي كاملاً احساس «همدلي» ميكنند. ما نيز در همهي تحقيقاتمان در باب ابنعربي بايد اين پند حافظ را آويزهي گوش كنيم كه: "چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست / سخنشناس نهيي جان من خطا اينجاست".
غرض از اين تطويل، آن است كه ابنعربي عليرغم تأثيرگذاري فراوان بر عرفا و صاحبان انديشهي پس از خود، هنوز شخصيت و افكارش در هالهاي از ابهام باقي مانده است. در سالهاي اخير، در مملكت ما ابنعربي از حوزههاي علميه عبور كرده و وارد تحقيقات آكادميك و دانشگاهي شده است. مقالات، كتابها و رسالههاي دانشگاهي فراواني در مورد ابنعربي و انديشههاي او نگاشته شده است ولي هنوز هم ابنعربي براي عموم مردم ما ناشناخته است. در سطح خواصِ حوزه و دانشگاه نيز كارهاي فراواني در زمينهي ابنعربیپژوهي باقي مانده است. جنبههاي مختلف فكري او هنوز عرضه نشده است. برخي از كتابها و مقالاتي كه به او پرداختهاند حداكثر، اطلاعاتي پراكنده از انديشهي او به دست ميدهند. گويي هيچ نظم و نسقي بر نوشتههاي ابنعربي حاكم نيست. فصوص او هنوز در سطح حوزهها باقي مانده است و برخي از بزرگان با هزار مشكل به تدريس آن ميپردازند كه چنين كاري در برخي موارد به منزلهي انتحار است. از اين كتاب ترجمههاي پراكندهاي به فارسي انجام شده و در اختيار عموم قرار گرفته است ولي چنان كه ميدانيم هنوز جاي شرح و تفسير بسيار در مورد اين كتاب وجود دارد. دربارهي فتوحات نيز هنوز هیچ كار در خور و ارزندهاي انجام نشده است. برخي از رسايل ابنعربي نيز تصحيح و منتشر شدهاند اما بسياري ديگر از آنها همچنان به صورت نسخ خطي در كتابخانهها ماندهاند.
در دهههاي اخير در سطح بينالمللي نيز توجه ويژهاي به ابنعربي صورت پذيرفته است. كساني مثل عثمان يحيي عمرشان را صرف كتابشناسي ابنعربي و تصحيح انتقادي آثار او كردند هرچند حداكثر موفق به تصحيح نيمي از فتوحات شدند. برخي ديگر چون محمود محمود الغراب سعي كردهاند ديدگاههاي ابنعربي را به صورت موضوعي از آثار مختلفش جمعآوري و به صورت رساله های مستقل، منتشر كنند. برخي ديگر نيز به ترجمهي آثار ابن عربي به زبانهاي اروپايي پرداختهاند. فصوص او چندين بار به زبانهاي مختلف اروپايي ترجمه شده است. چندين ترجمهي مختلف از فصوص به زبان انگليسي منتشر گشته است. سنت گرايان و پيروان حكمت خالده از قبيل تيتوس بوركهارت (15)، مارتين لينگز، فريتيوف شوان و البته سيد حسين نصر، در ابنعربيپژوهي و توجه غرب به ابنعربي، نقش مهمي داشتهاند. نيكلسون «ترجمان الاشواق» ابنعربي را به انگليسي ترجمه كرد و شرحي بر آن نگاشت كه اين شرح مورد نقد پروفسور چيتيك قرار گرفت. (16) ترجمهي فتوحات ابنعربي به انگليسي آغاز شده است و تاكنون ترجمههايي از قسمتهاي مختلف آن منتشر گشته است.
برخي از نويسندگان چون ميگول آسين پالاسيوس (17) به زندگي ابنعربي پرداختهاند و سعي كردهاند تأثيرگذاران بر انديشهي ابنعربي را پيدا نمايند و از اين رهگذر مشرب فكري ابنعربي را روشن كنند. در همين زمينه ميشل چودكيويچ (18) با نگارش دو كتاب «اقيانوس بيساحل» (19) و «خاتمالاولياء» (20) خدمت ارزندهاي به شناخت ابنعربي در غرب كرد. دختر دانشمند ايشان خانم كلود عدّاس (21) نيز با نگارش دو كتاب «سفر بيبازگشت» (22) و «در جستوجوي كبريت احمر» (23) كار پدر را ادامه داد. اما اين كتابها بيشتر به زندگي ابنعربي پرداختهاند.
چندين سال است كه «انجمن ابنعربي» (24) به همت جمعي از دوستداران ابنعربي در آكسفورد انگلستان تأسيس شده است كه علاوه بر جلسات هفتگي و ماهانه كه در سطح داخلي برگزار ميکنند، سالانه كنفرانس بزرگي بر پا مينمایند و در هر سال به يكي از موضوعات مربوط به انديشهي ابنعربي ميپردازند. از انديشمندان مختلفي از سراسر جهان براي ارائه مقاله در اين كنفرانس دعوت به عمل ميآيد. مجلهاي نيز به صورت دو فصلنامه منتشر ميكنند كه حاوي مقالات بسيار باارزشي در مورد ابنعربي است. چهرهي پركار اين انجمن جناب آقاي استفان هيرتنشتاين (25) است كه تاكنون آثار متعددي در باب ابنعربي چاپ و منتشر كرده است كه مهمترين آنها «رحيم مطلق: حيات معنوي و انديشهي ابنعربي» (26) نام دارد. (27)
يعني ميتوان گفت كه در خارج از ايران كارهاي بسيار فراوانتري در زمينهي شناخت ابنعربي و انديشههاي او صورت پذيرفته است. ولي يك نكته در اينجا قابل يادآوري است و آن اين كه از ميان اين متفكران (اعم از اروپایی، آمریکایی و عربزبان)، آنان كه به نحوي با ايران و استادان ايراني ــ همچون مرحوم استاد سيد جلالالدين آشتياني، مرحوم علامه طباطبايي و دكتر سيد حسين نصر ــ ارتباط داشتهاند شناختشان از ابنعربي بسيار عميقتر است و صرفاً به زندگي نامهي ابنعربي نپرداخته بلكه ابعاد مختلف انديشهي او را واضحتر و نمايانتر نشان دادهاند. اینان روشمندی علمی تحقیقات دانشگاهی غربی را با دقت حوزوی و ذوق عرفانیِ استادان ایرانی ترکیب کردهاند. در اين ميان ميتوان از مرحوم توشيهيكو ايزوتسو، مرحوم هانري كربن، پروفسور ويليام چيتيك و پروفسور جيمز موريس نام برد كه آثارشان در مورد ابنعربي، سرمشق بسياري از پژوهشگران قرار گرفته است. اما هانري كربن به عنوان «زائر شرق» سعي و تلاشش براي شناساندن عرفان و حكمت مشرق زمين منحصر به ابنعربي نبود و ابنسينا، سهروردي، ملاصدرا و بسياري ديگر را هم شامل ميشد. ايزوتسو نيز همين وضعيت را داشت ضمن آن كه در ابنعربيپژوهي، مانند بسياري از استادان ايراني همت خويش را به فصوص الحكم معطوف داشت. پروفسور جيمز موريس نيز كارهاي متعددي نسبت به ابنعربي انجام داده است ولي آثار او پراكنده است و صورت يك پروژه را ندارد. بيشتر در قالب مقالات پراکنده، گوشههايي از انديشهي ابنعربي را ارائه داده است. در پروژهي ترجمهي فتوحات نيز با ميشل چودكيويچ و ويليام چيتيك همكاري ميكند.
ولي بايد اعتراف كرد كه در اين ميان، پروفسور ويليام چيتيك گوي سبقت را از همهي نامبردگان ربوده است. نزديك به چهل سال است كه وي به طور ممحض بر روي ابنعربي و افكار او كار ميكند. اگر به متفكران ديگري هم پرداخته است از كساني بودهاند كه به نحوي به مكتب ابنعربي تعلق داشتهاند از قبيل قونوي، عراقي و جامي. (28) تسلطش بر زبان عربي و زبان فارسي، اخلاق علمي، تواضع و همدلي وی با اهل عرفان كه در سبك زندگي او كاملاً واضح است، توفيق وی را صد چندان كرده است. (29) ايشان در تحقيقات خويش به فصوص الحكم اكتفا نكرده بلكه در درياي فتوحات مستغرق گشته است. اهل فن ميدانند كه غوطهور شدن در فتوحات و ترسيم چهرهي ابنعربي در چارچوب فتوحات چه كار سترگ و طاقتفرسايي است. اما پروفسور چيتيك همت بلند داشته و اين مهم را تحقق بخشيده است. وي دو كتاب ارزشمند و بزرگ در بارهي انديشههاي ابنعربي نوشته و منتشر كرده است؛ بكي «طريق صوفيانهي معرفت» (30) كه به معرفتشناسي ابنعربي ميپردازد و ديگري «تجلي خدا» (31) كه به وجودشناسي و جهانشناسي ابنعربي اختصاص دارد و چنان كه خود وي در كتاب حاضر وعده داده است، جلد سوم اين مجموعه نيز در راه است. ايشان كتابهاي ديگري نيز در حجمي كوچكتر راجع به ابنعربي نگاشته و منتشر ساخته است. (32) مقالات ايشان نيز در اين زمينه پرشمار است.
از آنچه گفتيم معلوم ميشود كه ترجمهي آثار پروفسور چيتيك به فارسي ميتواند تا حدودي قصور يا تقصير در مورد ابنعربیپژوهي در ايران را جبران كند به شرط آن كه اولاً اين امر ما را دلخوش نكند و از تحقيقات اصيل و عميق در مورد ابنعربي باز ندارد. ثانياً اين كار، ترجمه از سرتفنّن و يا به این خاطر نباشد كه ابنعربي يا چيتيك بازارشان گرم است. ثالثاً مترجم صلاحيتهاي لازم براي ترجمهي اثري راجع به ابنعربي را داشته باشد چرا كه لازمهي چنين ترجمهاي علاوه بر ساير صلاحيتهايي كه براي يك مترجم لازم است، محتاج تسلط بر آثار، افكار و اصطلاحات پيچيدهي ابنعربي نيز هست. خودِ پروفسور چيتيك نيز بر همين امر تأكيد دارد و نگراني خويش را در ترجمههاي بيضابطه، هم با نگارندهي اين سطور در ميان گذاشته است و هم با برخي از كساني كه جديداً در صدد ترجمهي كتابهاي ايشان برآمدهاند.
پانوشتها
1. «اوليائي تحت قبابي لایعرفهم غيري».
2. رجوع كنيد به قاسم كاكايي، وحدت وجود، صص 185 ــ 192.
3. همان، ص 187.
4. در اين مورد رجوع كنيد به كاكايي و بحراني، «اختفاي احوال باطني در آثار مولانا»، مجله اديان و عرفان، دانشگاه تهران: دفتر 1، پاييز و زمستان 1388.
5. در اين مورد رجوع كنيد به قاسم كاكايي، وحدت وجود، صص 360 ــ 370.
6. ر. ك. همان، صص 192 ــ 194.
7. ابن عربي، الفتوحات، ج 1، ص 150.
8. همان، ج 2، ص 257.
9. همان، ج 2، ص 51.
10. اين نقل قول از ابنعربي در چند منبع آمده است. رجوع كنيد به كاكايي، وحدت وجود، صص 197 ــ 198.
11. ابنعربي، الفتوحات، ج 1، ص 159.
12. ابنعربي، فصوص الحكم، ج 1، ص 47.
13. ابنعربي، الفتوحات، ج 3، ص 456.
14. ابوالعلاء عفيفي در تعليقات انتقادي خود سخت بر اين نكته تأكيد دارد. رجوع كنيد به عفيفي، ابوالعلاء، تعليقات علي فصوص الحكم.
15. وي در سال 1955 قسمتهايي از فصوص الحكم را به فرانسوي ترجمه و شرح كرد.
16. پروفسور چيتيك بر اين ترجمه و شرح نقدي دارند كه در كتاب عوالم خيال آمده است. رجوع كنيد به چيتيك، عوالم خيال، ترجمهي قاسم كاكايي، صص 109 ــ 113.
17. كتاب ايشان تحت عنوان زندگي و مكتب ابنعربي با ترجمهي آقاي حميدرضا شيخي در سال 1385 از سوي انتشارات اساطير منتشر شده است.
18. Michel Chodkeiwicz.
19. An Ocean Withought Shore: Ibn Arabi, the Book and the Law.
20. The Seal of the Saints: Prophethood and Sainthood in the Doctrine of Ibn Arabi.
21. Claud Addas. ايشان و پدر محترمشان فرانسوي هستند ولي كتابهايشان را در مورد ابنعربي به زبان انگليسي تأليف كردهاند كه زبان بينالمللي پژوهش محسوب ميشود. نام عدّاس، فاميل شوهر ايشان است. بنده ايشان را در چند كنفرانس بينالمللي خارج از كشور ملاقات كردهام. بسيار فكور، ساكت، متواضع و دقيق است. برادر و همچنين دختر ايشان نيز در زمينههاي عرفاني پژوهش و فعاليت ميكنند.
22. Ibn Arabi: The Voyage of No Return.
23. Quest for the Red Sulphur.
24. Ibn Arabi Society.
25. Stephen, Hirtenstein.
26. The Unlimited Mercifier: The Spiritual Life and Thought of Ibn Arabi.
27. نگارنده در طول يك سال فرصت مطالعاتي خود در دانشگاه كمبريج (5-1384)، از نزديك با اين انجمن و اعضاي آن آشنا شد. مردمي بسيار خونگرم و بيريا هستند كه علاقهمندي به ابنعربي آنها را دور هم جمع كرده و باعث دوستي و رفت و آمد خانوادگي آنها شده است. علاوه بر اهالي آكسفورد و انگلستان، انديشمندانی از آمريكا، فرانسه، اسپانيا، لبنان، سوريه و بسياري كشورهاي ديگر عضو اين انجمن هستند كه تحقيقات خويش را بر روي ابنعربي متمركز ساختهاند. برخي از اعضاي اين انجمن مسلماناند و برخي نيز مسلمان شدهاند. فعالترين و محوريترين چهرهي اين انجمن آقاي استفان هيرتنشتاين ميباشد كه علاوه بر فعاليت در اين انجمن، يك انتشاراتي به نام عنقا (Anqa) را نیز اداره ميكند كه به چاپ آثار عرفان اسلامي و بهخصوص ابنعربي اهتمام دارد. دوستيِ نگارنده با ايشان و ساير اعضاي انجمن از سال 1384 آغاز گشت. در چند كنفرانس كه از طرف اين انجمن در انگلستان، تركيه و سوريه برگزار شد سخنراني داشتهام. دو مقاله نيز در نشريهي معتبر اين انجمن (Journal of Muhyiddin Ibn Arabi Society) منتشر ساختهام. اين مجله بيست و پنج سال است كه در آكسفورد انگلستان منتشر ميشود.
28. البته پروفسور چيتيك علاقهي وافري نيز به مولانا دارد ولي اولاً هيچ گاه به عنوان يك مولويپژوه وارد كار تحقيقاتي نشده است و ثانياً مولانا و شمس را در همان حول و خوش ابنعربي ميكاود. چنان كه كتاب طريقت صوفيانهي محبت (The Sufi Path of Love) كه دربارهي مولوي نگاشته است به وضوح ناظر به كتاب ديگر ايشان طريقت صوفيانه معرفت (The Sufi Path of Knowledge) است كه دربارهي ابن عربي نگاشته است و در واقع تكملهاي است براي همان كتاب.
29. در سفر علمي كه در سال 1383 به آمريكا داشتم، در بندر نيويورك و در منزل پروفسور چيتيك چند روزي مهمان ايشان و همسر دانشمندشان خانم ساچيكو موراتا بودم. آن چه را جنبههاي منفي مدرنيزاسيون ميدانيم ــ كه حداقل آنها غفلت از خويشتن است ــ در زندگي ايشان کمتر میبینیم. غير از مطالعه، تعمق، مراقبه و سكوت، در خانهي ايشان چيز ديگري نميبيني. آنجا از تلويزيون و ماهواره و ساير نمادهاي تجدد خبري نيست. هر چه هست كتاب است و مجله، کاغذ و نوشته. اينترنت نيز نسبت به كتاب، براي ايشان در اولويت دوم قرار دارد. براي آن كه زبان فارسي فراموششان نشود و نيز حال و هواي ادبيات فارسي را در خانه حس كنند در موارد مختلف در خانه با همسرشان به زبان فارسي سخن ميگويند. غير از مطالعه، تفريح دیگر ايشان در خانه، باغباني و كشت و زرع در باغ كوچك خانهشان ميباشد كه به نوعي دل دادن به طبيعت و جلوههاي وجود محسوب ميشود.
30. The Sufi Path of Knowledge: Ibn Arabi's Metaphysics of Imagination.
31. The Self Disclosure of God: Principles of Ibn Arabi's Cosmology.
32. مهمترين اين كتابها ــ پس از دو كتاب ياد شده ــ كتاب عوالم خيال: ابنعربي و مسألهي اختلاف اديان است كه نگارنده آن را به فارسي ترجمه كرده است و در سال 1384 از سوي انتشارات هرمس منتشر شد و در طول پنج سال به چاپ پنجم رسيد. دو ترجمهي ديگر نیز از اين كتاب در همين مدت منتشر شده است.
جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۲
نظر شما