دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۴
شاعران سخنگویان زمانند/ در شعر ممیزی نداریم!/ مترجم خوب در خدمت فیلسوف است

امروز دوشنبه پنجم آبان 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، آرمان، فرهیختگان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با سولماز نراقی و رضا رضایی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز دوشنبه پنجم آبان 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، آرمان، فرهیختگان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

شاعران سخنگویان زمانند
روزنامه ایران در صفحه اندیشه گزارشی درباره نشست نقد و بررسی کتاب «نیست انگاری و شعر معاصر» اثر یوسفعلی میرشکاک منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: این اثر مجموعه مقالاتی است که بحث اصلی آنها پیرامون نیهیلیسم یا نیست‌انگاری است که در آن به اشعار نیما، شاملو، اخوان و فروغ پرداخته شده است. میرشکاک در این کتاب به دنبال نشان دادن این مسأله است که شعرا، در ساحت فردی و جمعی و نفسانی و عقلانی، می‌خواستند به مخاطبانشان چه بگویند؛ چراکه وی معتقد است تقدیر همه‌ جوامع، اجمالاً در شعر و هنر بیان می‌شود و سپس به‌صورت تفصیلی در عالم سیاست ظهور می‌کند.
دکتر رضا داوری اردکانی در نشست نقد و بررسی کتاب «نیست انگاری و شعر معاصر» گفت: وقتی کتاب میرشکاک را خواندم فکر کردم افرادی که کتاب را می‌خوانند مرتب از خود خواهند پرسید که نیست انگاری به چه معنا است و اگر شاعری نیست‌انگار است چرا تحسینش کرده و شاعرش می‌نامیم؟ اما حقیقت این است که شاعر پدیدآورنده نیست‌انگاری نیست. ما گاه فکر می‌کنیم که باورهایی در دنیا پدید می‌آیند و این افراد هستند که آنها را می‌سازند و اگر اشخاص نبودند این باورها به وجود نمی‌آمد. نه این‌گونه نیست افراد تنها گویندگان آن هستند.
از این رو داوری بر این باور است که شاعران، سخنگویان زمانند و نباید ملامت شان کرد و معتقد است که میرشکاک با همه شاعرانی که از آنها نام برده هم سخنی کرده و هیچ یک را به قصد رد ننوشته است.

برای اطلاعِ سیستم آموزشی
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره ادبیات کودک منتشر کرده که در آن آمده است: طبیعتاً همایش دوسالانه کودک و مطالعات و برگزاری‌اش خیلی خوب است و می‌تواند در روند پیشرفت ادبیات کودک و همچنین حوزه تصویرگری کتاب کودک مؤثر باشد اما مگر مثل این دوسالانه را در این سال‌ها کم داشتیم؟ یا مثل ِ این نشست‌ها و کارگاه‌های تخصصی را؟ شاید تنها تفاوت در این باشد که کارگاه‌های پیشین، رایگان بودند و این کارگاه‌ها شهریه داشتند اما همچنان، رکود در این حوزه ادامه پیدا کرده و ما همچنان نان موفقیت‌های پیشین را خورده‌ایم و کیفیت و کمیت و تیراژ آثار منتشر شده، دچار بحران شده و از سوی دیگر، نظام آموزشی ما هم راه خودش را رفته، بدون در نظر گرفتن مسیرهای تازه‌ای که این نگاه تازه برایش ترسیم کرده. به گمانم باید غیر از برگزاری این نوع همایش‌ها، فکرهای دیگری کرد چون دیگر، نه اینکه کم کم دارد دیر می‌شود، اصلاً دیر شده.

در شعر ممیزی نداریم!
روزنامه ایران در صفحه آخر مطلبی درباره وضعیت ممیزی شعر و ترانه منتشر کرده که در آن نوشته شده است: «اشعار ترانه‌ها توسط شخصیت‌های ادیب مورد بررسی قرار می‌گیرد. بنابراین خیلی معتقد به ممیزی سخت درباره ترانه نیستم.» این نقل قول، اظهار نظری از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است. با توجه به ممیزی‌های سختگیرانه‌ای که سال‌های گذشته در ارتباط با اعطای مجوز انتشار مجموعه ترانه‌ها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می‌شد، این اظهار نظر و عملیاتی شدن آن، می‌تواند یک «اتفاق» در حوزه شعر و ترانه باشد.
محمدعلی بهمنی در پاسخ به این سؤال که چه افرادی مسئولیت بررسی مجموعه شعرها و ترانه‌ها را در وزارت ارشاد دارند، گفت: «قبل از پاسخ به شما باید بگویم که ما در شعر اصلاً ممیزی نداریم! شعرها نقد می‌شوند. نقاط مثبت و منفی آنها بررسی شده و اگر مشکلی باشد، به شاعر تذکر داده می‌شود. ممیزی یعنی قیچی کردن تفکر کسی! ما در شورای شعر چنین کاری نمی‌کنیم.» عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: «همه کارشناسان بررسی شعر در ارشاد شاعر هستند از همین رو گفته‌های برخی از دوستان که معتقدند شعرها ممیزی‌های سختگیرانه‌ای دارند را بی‌انصافی می‌دانم. حتی در ارتباط با واژه‌هایی که درباره آنها حساسیت وجود دارد نیز باید بگویم که آن کلمات هم اگر در جای خود استفاده شوند، هیچ گاه حذف نخواهند شد.»
وی افزود: «البته منکر اینکه بعضی اوقات نیز ممکن است اشتباهی رخ بدهد، نیستم. از همین رو از دوستان می‌خواهم اگر شعری از آنان با مشکل روبه‌رو شده، علت را از کارشناس مربوطه بپرسند. حتی می‌توانند آن را در شبکه‌های اجتماعی به نقد مردم و دیگر شاعران بگذارند. آن وقت اگر اشتباهی رخ داده باشد، عذرخواهی خواهیم کرد.» با وجود گفته‌های محمدعلی بهمنی، برخی از شاعران همچون «اکبر آزاد» معتقدند که ممیزی ترانه‌ها اعمال می‌شود. آزاد گفته «نبود ترانه‌های اجتماعی به دلیل ممیزی است و ترس اعضای شورا باعث شده تا ترانه‌هایی که رنگ و بوی انتقادی دارند، منتشر نشوند.»

کتاب در روزنامه شرق

چشم‌به‌راه «اتحادیه» قدرتمند
روزنامه شرق در صفحه هنری مطلبی درباره انتخابات اتحادیه ناشران برگزار کرده که حسن کیاییان، مدیر نشر چشمه با تاکید بر این‌که هرچه تعداد شرکت‌کنندگان در رای‌گیری بیشتر باشد منتخبان می‌توانند موفق‌تر باشند؛ می‌گوید: «طبیعی است که وقتی یک گروه یا جمعیت برای خودشان تصمیم‌گیری می‌کنند، بهتر می‌توانند مطالبات خودشان را از مسوولان بخواهند. هرچه تعداد کسانی که در این ماجرا مشارکت کنند بیشتر باشد، اتحادیه می‌تواند دوام بیشتری داشته باشد و منتخبان بهتر می‌توانند کار کنند.» مدیر نشرچشمه که خود سابقه حضور در هیات‌مدیره و ریاست اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران را دارد، معتقد است: «هر هیات‌مدیره‌ای که روی کار می‌آید توانایی‌هایی دارد که در پیشبرد کارهایش به او کمک می‌کند. اما از یاد نبریم که هیات‌مدیره‌ها باید در چارچوب قانون نظام صنفی مصوب مجلس‌شورای‌اسلامی فعالیت کنند؛ قانونی که به‌هرحال برای همه مجامع صنفی یکسان است و اختیارات وسیعی را به صنف نمی‌دهد و نقاط ضعف و قوتی دارد که باید در جای دیگری به آن پرداخت.» به گفته کیاییان: «هر هیات‌مدیره‌ای هم موظف است که براساس مر قانون عمل کند حداکثر در جایی که قانون صراحت ندارد فعالیت کند. هیات‌مدیره‌های اتحادیه ناشران نیز بر اساس آن قانون تاکنون فعالیت کرده‌اند. یکی از نکات خاص در اتحادیه ناشران رابطه‌ای است که باید میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و این اتحادیه است. اتحادیه ناشران با اتحادیه‌های دیگر مثل آهن‌فروشان متفاوت است و این تفاوت موردی است که در قانون امور صنفی دیده نشده است و این امر طبیعی است... یکسری مسایل خاص وجود دارد که اتحادیه سعی کرده است با برنامه‌ریزی به حل و فصل مشکلات فراروی صنف بپردازد و به آنها عمل کند.»

بینوایان رستگار می‌شوند

روزنامه شرق در صفحه کتاب مطلبی به بهانه انتشار کتاب «وسوسه ناممکن» نوشته ماریو بارگاس یوسا منتشر کرده که عنوان می‌کند: در رمانتیسم هوگو و به‌طور کلی در رمانتیسم روسویی که هوگو نیز متاثر از آن بود، فرد به‌تنهایی نمی‌تواند مسوول باشد بنابراین نمی‌تواند به تمامی نفرین‌شده باشد، در لحظه حقیقت مجرم سراپا پشیمانی خواهد بود، جرم بی‌اثر می‌شود و خطا ختم‌به‌خیر می‌شود و جنایت به مکافات که نه، بلکه به رستگاری می‌انجامد. لحظه حقیقت همان لحظه‌ای است که روح ژان‌والژان به تلاطم درمی‌آید. این اولین رستگاری بینوایان است اما رستگاری‌های بعدی نیز در پیش است زیرا روح در قالب یک جسم متوقف نمی‌ماند و خود را در قالب خط‌ مشی هستی‌شناسانه به محیط اطراف تسری می‌دهد. خورشید هوگو صرفا نمی‌درخشد بلکه مصمم است تا تمامی تاریکی را ذیل روشنایی درآورد. ژاور در بینوایان تجسم تاریکی است، او در زندان به دنیا آمده، مادرش فالگیر و پدرش یک زندانی است اما او خودش را آدم شریف و منظم و درستکاری می‌داند که گمان می‌کند همه‌چیز را می‌تواند در کتابچه قانون پیدا کند، او جهان را با منطق دکارتی می‌سنجد، در جهان او همه‌چیز روشن و حتی قابل پیش‌بینی است و او آن توانایی را دارد که برای هر عملی توجیهی قانونی یا مجرمانه ارایه دهد. ژاور اگرچه آدمی خویشتندار، عبوس، جدی و سختگیر است اما زندگی‌اش مانند ژان‌والژان همه محرومیت، انزوا و پاکی است. او نیز همچون ژان‌والژان ازدواج نکرده و زندگی‌اش ذیل مفهوم قانون و وظیفه سپری شده است، به تعبیری دقیق‌تر او نماینده خود و منطق انسانی در برابر تخیل و غریزه است اما با این‌همه ژاور در نهایت یک فرد است؛ فردی که به تمامی نفرین نشده است. تنها کافی است که او با خودش روبه‌رو شود تا آنگاه دریابد که چه دغل‌بازی و سفسطه‌ای در شهر تحت نام قانون و عدالت که او خود را موظف به اجرای آن می‌داند در جریان است.

هزار و یک شب، از آنِ یک فرهنگ نیست
روزنامه شرق در صفحه ادبیات مطلبی درباره کتاب «هزار افسان کجاست؟» اثر بهرام بیضایی منتشر کرده که در آن آورده است:
در پیش‌خوانی «هزار افسان کجاست؟» می‌خوانیم: «بایستی یک برگی درباره آنچه گمان می‌کردم ریشه بنیادین‌هزار و یک شب است می‌نوشتم برای چاپ در برنوشت نمایش شب‌هزارویکم که داشت برای اجرای همگانی تمرین می‌شد. نه این فرصت پیش آمد و نه آن نوشتنی در یک برگ، جا شد و خدا مرا ببخشد که آن یک برگ، سپس‌تر که به آن پرداختم، شد ریشه‌یابی درخت کهن.»
در این کتاب، چنان که نامش می‌نماید، ریشه‌‌هزارو‌یک‌شب را جست‌وجو می‌کند و به آنجا می‌رسد که داستان بنیادین آن برگرفته از اسطوره‌ ضحاک است؛ و باز سپس‌تر که می‌خواسته است متنی برای یک سخنرانی درباره ارزیابی پژوهش‌های ‌هزارویک‌شب تهیه کند، «هزار افسان کجاست؟» زاده می‌شود، که خود می‌گوید: «گسترش‌یافته همین سخنرانی بیست و پنجم آبان‌ 84 است که در چنان زمان اندک جا نمی‌گرفت» و در حقیقت مکمل پژوهش‌های پیشین ایشان به شمار می‌آید.
استاد بیضایی می‌نویسد: «سنسکریت [زبان وداها] و اوستایی [زبان گاهان] دو شاخه از یک درخت زبانی و فرهنگی مادرند که هندوایرانی نامیده شده.» ایشان ریشه‌های اساطیری و افسانه‌ای و فرهنگی هندوایرانی را می‌کاود و‌ هزارویک شب و به‌ویژه داستان بنیادین آن را فرآورده چنین فرهنگ مشترکی به شمار می‌آورد و نتیجه می‌گیرد: «داستان بنیادین، در واقع هم دروازه ورود و هم شناسنامه ‌هزار افسان ایرانی است و برگردان‌های آن- الف‌لیله و لیله بعدی عربی، ‌هزارویک شب امروزین فارسی- است.»
ایشان بر این باور است که شهریار، شهرزاد و دین‌‌آزاد (دنیازاد) ‌هزارویک‌شب، همان ضحاک، شهرناز و ارنواز هستند که در شاهنامه آمده‌اند و پیش‌تر، در بازگفت اوستا در یک اسطوره هند و ایرانی از آنها نام برده شده است، یعنی باید گفت که اژی‌دهاک و تریتونه، همان ضحاک و فریدون و سنگهَوَک و ارِنوک همان شهرناز و ارنواز شاهنامه‌اند.

کتاب در روزنامه آرمان

کشف یک ژانر نوشتاری و معرفی آن
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با سولماز نراقی گفت و گو کرده که نخستین کتاب خود را که پژوهشی در آثار و آرای میرزاده عشقی ا‌ست در سال 1388 به چاپ رسانده و هم‌اکنون نیز تألیف کتابی درباره تبارشناسی نستعلیق و ظرفیت‌های فیگوراتیو آن در دست اقدام دارد. کتاب «شاخ نبات» یا فال‌نامه، مجموعه شعری‌ است که به تازگی توسط نشر دیبایه به چاپ رسیده و تاکنون شماری از اشعار این مجموعه به زبان‌های نروژی، دانمارکی، انگلیسی و ارمنی، برای شرکت در فستیوال «آودیاتور نروژ» و چاپ مجموعه‌ای از اشعار پنج شاعر معاصر فارسی در نروژ و نیز شرکت در نمایشگاه مرکز هنرهای معاصر ایروان ترجمه شده و بزودی اجرای پرفورمنسی شعرهای آن نیز آغاز می‌شود.
سولماز نراقی می گوید: مخاطب جدی شعر اگر وارد متن بشود، احتمالا خودش تصمیم می‌گیرد چگونه با آن روبه‌رو شود. حالا این لفظ جدی خودش محل سوال است. اگر از مخاطب جدی منظورتان مخاطبی است که شعر از نظرش عبارت از متنی است که به اندازه کافی عصا قورت داده باشد، لابد این فال‌ها را به مثابه شعر جدی نمی‌گیرد. خب نگیرد! هر کسی نظری دارد برای خودش. من شخصا سابقه بسیار طولانی، و نسبتا خاموشی در نوشتن شعر و دست و پنجه نرم کردن با زبان شعری داشته‌ام. اغلب کسانی که من را شاعر می‌دانند، بیش از آنکه شعر از من خوانده باشند، ترانه و شعر اجرایی یا پرفورمنس دیده و شنیده‌اند. من انواع مختلفی از شعر را چه وقتی دانشجوی ادبیات بودم چه قبل و بعد از آن آزموده‌ام و می‌توانم بگویم حداقل 10 سالی هست که مطلقا با زبان خاص خودم شعر می‌گویم. بعضی‌ها می‌گفتند بهتر بود اول مجموعه شعرهایت را چاپ کنی بعدا فالنامه را. اینجوری کسی آن سیر را نمی‌بیند. ولی راستش برای من خیلی مهم نبود. چه اهمیتی دارد یک کتاب شعر چاپ کنی که برود کنار هزاران نمونه مشابه؟ می‌خواستم یک تجربه متفاوت را عرضه کنم. فالنامه در واقع کشف یک ژانر نوشتاری و معرفی آن است. تلاشی است برای ایجاد یک فرم ادبی ملهم از نوشتار عامیانه.

همذات پنداری ذهنی شاعر با رنج
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات نقدی درباره مجموعه شعر بلوک‌باشی منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: شعرهای اسماعیل مهرانفر در مجموعه شعر بلوک‌باشی از نظر استایل (خصایص سبک شناسانه شعری) آنچنان یکدست و یکنواخت نیستند و این طبیعی است که او را با اولین کتابش محکوم به دقایق و رفتارهای سبکی نکنیم و بخواهیم که مثلا تمامی ‌اشعارش را در سطوح عینیت‌گرایانه و توصیف شاعرانه اجزای محیط، وضعیت اشیا و بافت یک مکان در زبان شعر متبلور کند.
در پایان این مطلب آمده است: گرایش مهارناپذیر مهرانفر به دره خوفناک تفردگرایی، کماکان سویه‌های اجتماعی هم دارد و اما در بیشتر شعرهای بلوک باشی، افراط وجولان برسر ضمیر اول شخص و دوم شخص در متن شعر است و شکل تجربه شاعرانه مهرانفر با طرح ضمیر (او و تو )- بیشتر برای خود شاعر اهمیت عاطفی و حسی و فکری دارد نه این که این عواطف و حس و فکر دارای ارزش احساسات انسانی نیستند منتها این نوع ارتباط عاطفی دغدغه تمامی‌مخاطبان شعر اجتماعی امروز نیست. البته مهرانفر باید در زمینه‌ای وسیع فضایی برای پرداخت به محتواهای اجتماعی و سیاسی امروزی در فضای کلی شعر خود در نظر داشته باشد. به همپای همان کوشش‌های زبانی و فرم‌های زبانی که در شکستن و جابجایی ساختار نحوی جمله گاه در زبان شعرهای اخیرش مشخص و مشهود است. و از زاویه دیگر شاعر باید به مخاطبی که منتظر صداهای اندیشمندانه – و دچار پدیده‌های فاجعه برانگیز و انعکاس وضعیت اجتماع در زبان شعرهای امروزی است توجه داشته باشد که البته این ربط و ارتباط اجتماعی مهرانفر با مخاطبان، بستگی به غلبه بر تجربه پیشین شاعر از شعر خود[در کتاب بلوک باشی] و پرداخت به محتواهای زندگی امروزی و ضدیت با راوی اول شخص و همذات پنداری ذهنی شاعر با رنج و وضعیت دیگر انسان‌ها و تحقق دیالوگ با کاراکترهاست که در متن شعر صورت تحولی به خود می‌گیرد.

دیالکتیک قصه و رمان
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات مطلبی درباره رمان کوتاه «زن‌ها در زندگی من یا دلف معبد دلفی» نوشته فرید قدمی منتشر کرده که در آن آمده است: مقوله «معنای زندگی» متعلق به جهان مدرن رمان است و مقوله «اخلاق قصه» متعلق به جهان کهن قصه. راوی / مؤلف در میانه این دو مقوله در جنبش و در نوسان است و روایت «زن‌ها در زندگی من یا دلف معبد دلفی» به دیالکتیکی میان قصه و رمان تبدیل گردیده است. معنای زندگی راوی / مولف که دست آخر با نوعی نیستیِ خودخواسته به دست می‌آید، با آن نتیجه عملی که اخلاق قصه‌گویانه رمانش می‌جوید در تنش است؛ زیرا تجربه او تجربه‌ای مدرن و متعلق به جهان خودویرانگر (راوی) رمان است، اما تقلای وی در دستیابی به توانایی تبادل این تجربه که همان غایت عملی روایت وی به شمار می‌رود، به جهان کهن راویان قصه‌ها تعلق دارد. بنابراین، راوی / مؤلف «زن‌ها در زندگی من یا...» از / در جهان بیگانه شده است و جهان هم با او بیگانه است؛ پس حاصل کار او چیزی نخواهد بود مگر نیستی و حرکت در جهت مرگ. با وجود این‌ها، او می‌کوشد به شیوه قصه‌های پریان بگوید و القا کند که: «و از آن پس به شادمانی زندگی کردند». امید راوی / مولف به ویرانی کاخ سفید با خاطره‌هایش از جدایی‌ها و بیگانگی‌ها و مردگان پلی می‌شود میان تجربه‌ای شخصی و تجربه‌هایی جمعی. همان‌طور که بنیامین اشاره می‌کند، نخستین قصه‌گوی راستین، راوی حکایات پریان بوده است (و خواهد بود). قصه‌های پریان، ما را از نخستین تمهیدات بشر برای رهایی از «چنگ بختکی» که اسطوره بر سینه‌اش نشانده بود، آگاه می‌کند؛ و چه بختکی از نظر ساکنان معبد دلفی در زمانه ما بزرگ‌تر از سلطه کاخ سفید که بر سرنوشت دولت‌های ملی و مردمی‌ سالوادور آلنده و محمد مصدق چنبره زده بوده است؟ بنابراین، راوی / مؤلف نه مثل مرد ساده‌دلی چون قهرمان «دن‌کیشوت» که پدر فرهنگی او در جهان مدرن رمان به شمار می‌رود بلکه بسان شخصیت ابله در قصه‌های پریان به سراغ روایت می‌رود تا به خردمندانه‌ترین چیزی برسد که به تعبیر بنیامین، همانا «رویارویی زیرکانه و جسورانه با نیروهای جهان اسطوره‌ای است».

کتاب در روزنامه فرهیختگان

کتابی زنده و عجیب
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با بابک مهری به بهانه اجرای «اراتریو عدالت» براساس نهج‌البلاغه در تالار وحدت گفت‌وگو کرده که بیان می‌کند: من خیلی‌وقت است که روی نهج‌البلاغه کار می‌کنم. این کتاب کتابی زنده و عجیب است.
بخش‌های عجیب و مختلفی دارد. مثلا وقتی حکمت‌ها را می‌خوانید متوجه این زنده بودن می‌شوید. قسمت‌های کرال ما روی حکمت‌های امیرالمومنین(ع) است. یک فضای نصیحت‌گونه عمیق و عجیبی دارد و چیزهایی می‌گوید که مفاهیم بزرگی هستند.
به سراغ خطبه‌ها که می‌روید یک نوع جنگاوری و قدرتی که در امیرالمومنین(ع) است را می‌بینید. لذت‌بخش است وقتی می‌خواهید با نهج‌البلاغه کار کنید برای همین دوست داشتم از این کتاب استفاده کنم.

مینی‌مالیسم ادبی از منظری دیگر
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره کتاب «موبایل» با ترجمه محمود حسینی‌زاد منتشر کرده که در آن نوشته است: شولتسه در یکی از تز سخنرانی‌هایش درباره «موبایل» (که بخش‌هایی از آن را محمود حسینی‌زاد ترجمه کرده و در ابتدای نسخه فارسی کتاب آورده) از «زدودن فرم هنری روایت» حرف می‌زند. او در تلاش برای تجربه شکلی از روایت است که به‌تمامی مبتنی‌بر اصول کلاسیک روایت نباشد. این تلاش در مجموعه‌داستان «موبایل» خودش را در قالب تجربه یک فرم داستانی جدید به نمایش می‌گذارد؛ فرمی که در کاربرد سخت‌افزاری عناصر داستان - و نه کاربرد نرم‌افزاری آنها، چنانکه تا پیش از این در آثار داستانی مینی‌مالیستی تجربه می‌شد- به‌شدت مینی‌مالیستی است. مثالی بزنم: او برای شخصیت‌پردازی به سمت استفاده از اسلوب‌ها و شیوه‌های مینی‌مالیستی نمی‌رود، برخوردش با خود عنصر «شخصیت‌پردازی» است که مینی‌مالیستی است. در قبال سایر عناصر هم همین رویکرد را دارد. این تجربه جدیدی در داستان‌نویسی است که البته هنوز نویسنده نتوانسته به‌تمامی از پس اجرایش برآید و داستان‌هایش گاه بیش از آنکه «داستان» باشند، فرم «خاطره» یا «خودزندگی‌نامه» را به خود می‌گیرند.البته فکر نمی‌کنم بشود به این سادگی‌ها اسم این فاصله گرفتن از داستان را پاشنه آشیل داستان‌های شولتسه گذاشت.

مترجم خوب در خدمت فیلسوف است
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه با رضا رضایی گفت‌وگو کرده که یکی از پرکارترین مترجمان امروز ایران است؛ مترجمی که فروش خوب آثارش نشان می‌دهد دست روی هر کاری بگذارد بی‌تردید می‌توان با خیالی آسوده و اطمینان از مواجهه با یک اثر خوب به سراغش رفت. از رضا رضایی آثار مختلف بسیاری در مورد موضوعات متنوع، وارد بازار کتاب شده است. اما وی در تمام سال‌های کاری‌اش تنها به سراغ یک فیلسوف رفته که آن فیلسوف را به واسطه ترجمه خوب نجف دریابندری می‌شناسد. آیزایا برلین فیلسوف و نظریه‌پرداز انگلیسی یکی از چهره‌های معروف قرن بیستم است که در همان دوران شهرت به واسطه ترجمه آثارش توسط نجف دریابندری و محمدعلی موحد و همچنین مصاحبه رامین جهانبگلو همگان با وی و اندیشه‌هایش آشنا می‌شوند. اما سه اثر مهم وی به زبان فارسی توسط رضا رضایی ترجمه شده است.
رضا رضایی عنوان می کند: مترجم خوب است که در خدمت فیلسوف باشد، یعنی مترجمی که منظور فیلسوف را بتواند در زبان دوم به‌ خوبی بیان کند، در خدمت فیلسوف است. در غیر این صورت می‌شود یک ترجمه تحت‌اللفظی. بسیاری از افراد متون را به زبان اصلی می‌خوانند و به‌خوبی می‌فهمند. بسیاری از افراد هم هستند که وقتی چیزی به فارسی می‌نویسند خوب می‌نویسند، اما تا اینجا ما هنوز مترجم نیستیم، ما زمانی مترجم هستیم که بتوانیم بین این دو ارتباط برقرار کنیم. یعنی آنچه را که خوب می‌فهمیم بتوانیم به بهترین صورتی که امکان دارد، بنویسیم و به فارسی انتقال دهیم.

کتاب در روزنامه مردم سالاری

اعمال سليقه در مميزي مشکلات زيادي ايجاد کرده است
روزنامه مردم سالاری در صفحه فرهنگی گفت و گوی ایلنا با محمدعلي سپانلو، شاعر و نويسنده درباره مجموعه شعر «زمستان بلاتکليف ما» منتشر کرده که می گوید: بخشي از شعرهاي اين مجموعه شخصي و عاطفي است و بخش ديگر هم اجتماعي. شعري بلندي هم که مجبور به حذف آن از مجموعه شدم در واقع يک نمايشنامه آهنگين بود که به شکل يک ويدئوکليپ نوشته شده بود و حتي مي‌شد براساس آن يک کليپ موسيقي ساخت. اين شعر بلند از ديد من مي‌تواند آغازي باشد براي گونه‌اي مدرن از شعر نو فارسي که منتظرم با آمدن يک روز خوب که مميزان حال خوشي دارند بتوانم اين شعر را هم چاپ کنم. اين شاعر و نويسنده با اشاره به مشکلاتي که بر سر راه اين مجموعه وجود داشت گفت: بعد از اين همه سال بلاتکليفي و در انتظار مجوز ماندن حالا هم که با حذف يک شعر مهم از مجموعه اثر به بازار کتاب راه يافته و در اختيار علاقه‌مندان قرار گرفته است ظاهرا همچنان مشکلاتي وجود دارد.

فيلسوف تجربه‌گرا
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره جان لاک از فيلسوفان سده 17 ميلادي انگلستان منتشر کرده که به طور گسترده به عنوان پدر ليبراليسم کلاسيک شناخته مي‌شود. لاک از مهمترين شارحان نظريه قرارداد اجتماعي و پيروان مکتب تجربه‌گرايي است. نظرات او بر پيشرفت شناخت‌شناسي و فلسفه سياسي مؤثر بود. او از تأثيرگذارترين انديشمندان عصر روشنگري شمرده مي‌شود. نوشته‌هاي او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسياري از انديشوران اسکاتلندي و انقلابيون آمريکائي اثرگذار بود. اين تأثير را مي‌توان در اعلاميه استقلال ايالات متحده آمريکا مشاهده کرد.
لاک در سال 1683 ميلادي، پس از اينکه به او اتهام شرکت در دسيسه راي‌هاوس (دسيسه براي قتل شاه چارلز دوم) زده شد، مجبور شد علي‌رغم اينکه شواهد کمي عليه او براي همکاري در اين نقشه وجود داشت، به هلند فرار کند. در هلند، لاک اين فرصت را يافت که به نوشتن بازگردد و مقدار زيادي از وقتش را صرف کار دوباره بر روي نوشتارش درباره درک انسان و تاليف مقاله‌اي درباره بردباري نمود. لاک تا زمان پس از انقلاب باشکوه به وطنش بازنگشت. او همسر ويليام سوم را در بازگشت به انگلستان در سال 1688 ميلادي همراهي کرد. عمده آثار لاک پس از بازگشت او از تبعيد منتشر شد، از جمله نوشتاري درباره درک انسان، دو رساله درباره حکومت و مقاله‌اي درباره بردباري که به صورت متوالي با فواصل زماني اندک منتشر شدند.

کتاب در روزنامه شاپرک

اديب و مبارز
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار عبدالعلي اديب برومند منتشر کرده که در آن آورده است: اديب برومند در ظرف مدتي كه در دانشكده حقوق تحصيل مي كرد نسبت به تكميل معلومات ادبي و پرورش دادن طبع شاعري خود غافل نبود بلكه با كوشش بسيار شمار فراواني از متون معتبر نظم و نثر پارسي را با دقت تمام مطالعه نمود و در شعر و ادب به ممارست پرداخت و به زبان عربي و فرانسه نيز به خوبي آشنايي پيدا كرد.
اديب تا سن 16 سالگي به نثر نويسي اهتمام مي ورزيد ولي از 17 سالگي بيشتر به شعر و شاعري روي آورد و با علاقه و دلبستگي به شاعران و اشعار شعراي دوران مشروطه خواهي براي ادامهُ آن سبكِ نوپا از جهت موضوع و مطلب كه ديرينگي نداشت و ابتلا آن زمان را موضوع شعر قرار مي داد پس از حادثه سوم شهريور ماه 1320 و اشغال ايران به وسيله متفقين در جنگ جهاني دوم، به سرودن شعرهاي سياسي و ميهني پرداخت . موضوع اين اشعار حمله به اشغال كنندگان ايران و مخالفت با عوامل بيگانه يعني هواداران شوروي و انگليس و انتقاد از ديكتاتوري دوران رضا شاه و تقويت آزاديخواهي و استقلال طلبي و حسِِِّ وطن خـواهـي در مـردم ايران بود كه در جرايد و مجلات كشور منتشر مي شد و افزون براين اديب به دسته ها و حزب هاي دست نشاندهُ بيگانگان نيز با شعر و زبان قلم به جنگ و ستيز ادامه مي داد ، چنان كه در غائله ي آذربايجان و زمزمهُ تجزيه طلبي در آن سامان به شدّت برضد حزب دموكرات آذربايجان و حكومت « سيد جعفر پيشه وري » مبارزهُ قلمي و شعري را آغـاز نمود كه تا پايان حادثه و بعد از آن از اين حملات دست نكشيد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط