یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۱
در نمایشنامه نویسی از فقر نویسندگی رنج می‌بریم/ ایرانی‌ترین شاعر غیر ایرانی/ نبوغ نويسنده شاهکار مي‌آفريند

امروز یکشنبه هجدهم آبان 1393 روزنامه های ایران، فرهیختگان، شهروند، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند. گفت و گو با مهدی غبرایی، مطالب و یادداشتها درباره جورج سمعان جرداق و محمد اقبال لاهوری از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز یکشنبه هجدهم آبان 1393 روزنامه های ایران، فرهیختگان، شهروند، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کردند.

کتاب در روزنامه ایران

از فقر نویسندگی رنج می‌بریم
روزنامه ایران در صفحه تئاتر با بهزاد فراهانی درباره حاشیه و متن تئاترگفت و گو کرده که می گوید: بهترین استادان دانشکده هنر کجا هستند؟ ابراهیم مکی کجاست؟ بهرام بیضایی کجاست؟ خب وقتی چنین بزرگانی را کنار می‌گذاریم از فقر‌ نویسندگی رنج می‌بریم و دیگر برنامه‌های تلویزیونی معنایی ندارند. سریال‌های آبکی و مسائل نخ نمای چرک را نشان می‌دهیم. هر چه می‌گوییم بدتر می‌شود. این متفکران و بزرگان رفته‌اند و تو نمی‌توانی بینندگان را جذب کنی تا تلویزیون بیگانه را نبینند.
یک سال طول می‌کشد تا امیر یاراحمدی متنی همچون <تیغ کهنه> را بنویسد، یک سال طول می‌کشد تا بهزاد فراهانی نمایشنامه <ماه منیر را بنویسد. اما در عرض یک ساعت نمایشنامه را رد می‌کنند!

جای خالی جورج
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره جورج سمعان جرداق منتشر کرده که بیان می کند: «مرگ، حق است.» این جمله‌ای‌ است که معمولاً وقتی عزیزی را در هر سنی از دست می‌دهیم به زبان می‌آوریم و حالا باید در مورد مرگ شاعر، نویسنده و پژوهشگری بگوییم که در 13 سالگی نهج‌البلاغه را حفظ کرده بود در حالی که مسیحی بود!
در فاصله سال‌های 1975 تا 1980 که جنگ بیانی میان ایدئولوژی‌ها، از لبنان تا تهران در جریان بود، محکم‌ترین دلیلی که بر حقانیت شیعه اقامه می‌شد که خیلی سریع به شکست طرف مقابل می‌انجامید و جدل را پایان می‌داد، اشاره به کتابی بود که نویسنده‌ای مشهور آن را نوشته بود، نویسنده‌ای لبنانی که حتی مثل اهل علم و تحقیقی که علامه امینی در «الغدیر» از آنان ذکر مأخذ کرده بود، اهل سنت هم نبود بلکه اساساً مسیحی بود اما توسط علمای مسلمان ستوده می‌شد. نمی‌دانم نسل جدید با این کتاب چقدر آشنایی دارد اما شاید اسمش را در برخی برنامه‌های تلویزیونی شنیده باشد: « الامام علی صوت العداله الانسانیه» کتابی که در سال 42 و در پنج جلد به فارسی ترجمه شد و هر کس که در دهه پنجاه، کتابخانه‌ای شخصی در خانه داشت، ولو کوچک، این کتاب را از کتابخانه‌اش دریغ نمی‌کرد.

اقبال، ایرانی‌ترین غیر ایرانی
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره محمد اقبال لاهوری به بهانه زادروزش منتشر کرده که در آن آمده است: اینکه اقبال همه وجودش ایران را فریاد می‌کند، اینکه همه هست و نیستش بوی ایران می‌دهد، اینکه عشق به ایران آتش به رخت و پَختش در افکنده، اینکه کنار هیمالیای آسمان سای از شکوه و استواری دماوند و الوند سخن ساز می‌کند، اینکه از کنار گَنگِ عظیم از زاینده رود «سخن تازه» می‌زند و آن را بارزترین شاهد طبیعی در اثبات «خودی» می‌داند، اینکه آرزو می‌کرده تهران مرکز کشورهای اسلامی شود، اینکه از شهرهای کوچک ایران مانند خوانسار و کاشان با علاقه‌ای وافر سخن می‌گوید، اینکه خود را در ارتباط با مردم ایران یک روح در دو قالب می‌بیند، اینکه پایان نامه دکترای خویش را به «سیر حکمت در ایران» اختصاص می‌دهد، اینکه آرزوی تعالی این سرزمین را در دل می‌پروراند، دلیلش را باید در همین خاک تربت گونه جست.
نادرپور از او به عنوان «فردوسی سرشت» یاد می‌کند و بزرگان ادب فارسی از بهار و فروزانفر و دهخدا و تقی‌زاده و مینوی گرفته تا معین و صورتگر و اخوان ثالث او را «مولوی عصر حاضر» دانسته‌اند. حقیقت را بخواهیم اقبال را می‌توان ایرانی به شمار آورد. ایرانی بودن به گوشت و پوست و خون و کد ملی و شناسنامه ممهور به مهر ثبت احوال نیست. ای بسا کسانی که همه این شرایط را دارند ولی نمی‌توان آنها را ایرانی دانست و چه بسیار کسانی که ‌زاده و پروریده این خاک نیستند ولی دلبستگی آنان به فرهنگ و تاریخ و زبان فارسی چندان است که آنان را باید در زمره ایرانیان قرار داد که اقبال بی‌تردید یکی از آنان است که اگرچه جسمش کشمیری است ولی روحش ایرانی است.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

سوکورو تازاکی بی‌رنگ و...
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با مهدی غبرایی گفت و گو کرده که در آن می خوانیم: اینکه یک مترجم بتواند نویسنده‌ای را در کالبد جامعه جای بدهد، کار آسانی نیست و مهدی غبرایی با خالد حسینی در ایران همان کار را کرد که شاملو با فدریکو گارسیا لورکا در شعر جهان امروز و در این ستون سراغ مهدی غبرایی رفته‌ایم که دیگر خالد حسینی را ترجمه نمی‌کند و از احوالات او و آثار جدیدش با او گپ زده‌ایم.
مهدی غبرایی درباره آخرین اثر منتشرشده‌اش گفت: «آخرین ترجمه من «ترانه‌های شبانه» اثر کازوئو ایشی‌گورو است که یکی، دو هفته است روی پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفته است. این اثر بعد از چهار سال که برای اخذ مجوز در دولت پیشین در وزارت ارشاد بلاتکلیف بود، سرانجام منتشر شد. این کتاب شامل پنج داستان حول محور موسیقی است که ناشر آن انتشارات کتابسرای نیک است.»
مهدی غبرایی که مدتی پیش در خلال گفت‌وگویی با روزنامه فرهیختگان اعلام کرده بود دیگر هیچ کتاب و اثری از خالد حسینی نویسنده افغانی‌الاصل مقیم آمریکا ترجمه نخواهد کرد و بیشتر روی آثار هاروکی موراکامی نویسنده ژاپنی فوکوس خواهد کرد. وی در تازه‌‌ترین خبری که به فرهیختگان داد، گفت: «آخرین رمانی که از موراکامی به زبان انگلیسی ترجمه شده، به دست من رسیده است و من ترجمه‌اش را پنجشنبه گذشته به پایان رسانده‌ام و مقابله متن و بازخوانی آن شروع شده است. نام این اثر موراکامی «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و...» است که البته اسم کامل کتاب را لو نمی‌دهم، چرا که یکی، دو مترجم دیگر هم این کتاب را دست گرفته‌اند و می‌خواهم ببینم آنها چه می‌کنند.

قیافه ترس
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره کتاب «آب و هوای چند روز سال» منتشر کرده که عنوان می کند: احساس «ترس» در مجموعه «آب و هوای چند روز سال» و به‌خصوص در داستان «ساختمان سرو» بیش از هر چیز دیگری حضوری پیدا و پنهان دارد. حضوری هم از نظر بیولوژیکی، هم فیزیولوژیکی و از همه مهم‌تر از جنبه اجتماعی ترس. پل اکمان، مردم‌شناس اجتماعی اعتقاد دارد که یک دسته از احساسات مثل ترس بنیادی‌ هستند؛ یعنی در همه فرهنگ‌ها یافت می‌شوند و اکتسابی نیستند و ذاتی‌اند.
نویسنده سعی کرده احساس ترس را در قشر متوسط جامعه و بستر فرهنگی نظام آن نشان دهد. از طریق ترس موقعیت‌های شخصیت‌هایشان را در داستان و در واقع در جهان و درگیری آنها را با جهان تبیین کرده است. با توجه به مکان و زمان مشخص در داستان‌ها و همچنین مشخص بودن شخصیت‌ها و اینکه از چه فرهنگی می‌آیند بروز احساسات و نمودهای مختلف آن در داستان این امکان را به ما می‌دهد که به نوعی با جنبه‌ها و حالات مختلف ترسِ آدم‌های معاصر و پایتخت‌نشین روبه‌رو شویم.

جرداق از بلاغت نهج‎البلاغه به عدالت علی رسید
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر مطلبی درباره جورج سمعان جرداق منتشر کرده که در آن آورده است: جورج جرداق که متولد مرجعیون در جنوب لبنان بود، در ۹ سالگی به حفظ کردن نهج‌البلاغه می‌پردازد و تا پایان عمر حافظه‌اش را مفتخر به نهج‌البلاغه توصیف می‌کند. علاقه او به امام علی (ع) از همین حفظیات آغاز می‌شود تا جایی که شخصیت امام علی(ع) را نه‌تنها فرا‌تر از اختلاف شیعه و سنی و اسلام و مسیحیت، که او را فرا‌تر از هر دین و مکتبی می‌یابد.
«امام علی صوت العداله الانسانیه» مایه شهرت جورج جرداق در میان مسلمانان، کتابی است که تا پنج جلد منتشر شده است. این کتاب در ابتدا اصول انقلابی پیشوای شیعیان را با انقلاب فرانسه و اعلامیه حقوق بشر مقایسه می‌کند و این مقایسه را تا شخصیت‌هایی مانند سقراط و نسبت امام علی (ع) با قومیت عربی و موضوعات دیگر توسعه می‌دهد. کتاب ابتدا توسط کشیشی مسیحی و در لبنان به چاپ می‌رسد و سپس در سایر کشورهای عربی و در ایران به شهرت می‌رسد. سیدهادی خسروشاهی در سال ۴۲ کتاب جرداق را در ایران ترجمه کرد. پیش از آنکه خسروشاهی پاره‌های ترجمه‌اش را در بعضی مجلات منتشر کند، آیت‌الله بروجردی در نامه‌ای از سیدصدرالدین بلاغی خواسته بود که کتاب جرداق را ترجمه کند. در اثنای ترجمه مزاحمت رژیم به بهانه افکار سوسیالیستی و مرام اشتراکی نویسنده پیش می‌آید و ماجرا به بازداشت صدر بلاغی و تحویل گرفتن نسخه‌های دستنویس کشیده می‌شود. بررسی نسخه‌ها نیز هیچ‌گاه به اتمام نمی‌رسد.

کتاب در روزنامه شهروند

روزگار باج گیران
روزنامه شهروند در صفحه کتاب یادداشتی درباره کتاب «باج‌خور» منتشر کرده که در آن آمده است: آثارجان گریشام همیشه در فهرست پرفروش‌ترین‌ها بوده و تاکنون بیش از٢٢٥‌میلیون نسخه از کتاب‌های او منتشرشده است.سی امین کتاب گریشام که با عنوان «باج‌خور» به چاپ رسیده داستانی جذاب‌وروان و سرگرم‌کننده و یکی از آن رمان‌های به یادماندنی است. گریشام که عضو هیات‌مدیره سازمان کمک به زندانیان بي‌گناه و مشهور به سلطان داستان‌های پلیسی است در این کتاب هم یکی از اصول خاص قانون را محور قرار داده است.
به هرکسی که از راه زورگیری، باج‌گیری، اخاذی، کلاهبرداری، رشوه‌خواری، پولشویی و از این قبیل مال نامشروع تحصیل کرده باشد راکتییرمی گویند. راکتییر کسی است که این جرم گسترده را انجام می‌دهد بي‌هیچ ترسی. چه‌بسا دستیارانی هم در همه جا دارد. چه‌بسا بسیاری از بچه‌پولدارها دستشان با او در یک کاسه است. چه‌بسا کاسه گردانی این ماجرا هم برعهده بچه پولدارها باشد. آنچه مسلم است این ماجرا یعنی پولشویی و کلاهبرداری از سر خاص و عام ماجرایی تمام ناشدنی است. همه جا هم هست. جرم قهرمان داستان هم دقیقا پولشویی است. دوست مترجم ما که امید به ترجمه این کتاب دارد می‌گوید که هنوز معادل خوبی برای این واژه نیافته و کلماتی مثل خلافکار را در متن نشانده است.

روی جاده زندگی
روزنامه شهروند در صفحه کتاب مطلبی درباره تجربه نویسندگان ایران و جهان در ادبی‌نویسی منتشر کرده که در آن می خوانیم: جریان سیال ذهن شکل خاصی از روایت داستان است که مشخصه‌های اصلی آن پرش‌های زمانی پی در پی، درهم ریختگی دستوری و نشانه‌گذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شعرگونگی در زبان است که به دلیل انعکاس ذهنیات مرحله پیش از گفتار شخصیت رخ می‌دهد. از نویسندگان برجسته این سبک می‌توان جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف و در میان نویسندگان خودمان از بهرام صادقی و امین فقیری نام برد.
«داستان نویسی» کتابی است در زمینه توصیف و تحلیل شیوه جریان سیال ذهن در نویسندگی که هدف اصلی از گردآوری آن نقد و بررسی این شیوه در داستان‌نویسی ایران بوده است. مهم‌ترین سوالاتی که این نوشتار طی ٣ فصل درصدد پاسخگویی به آنهاست، بدین قرارند: داستان‌نویسی جریان سیال ذهن در ایران چگونه و در چه شرایطی پدید آمد؟ ویژگی‌ها و اصول داستان‌نویسی به این شیوه در ایران چیست و با ویژگی‌های جریان سیال ذهن در غرب چه تفاوت‌هایی دارد؟ مخاطب در داستان‌های جریان سیال ذهن چه جایگاهی دارد؟ و سوالاتی از این قبیل.

کتاب در روزنامه مردم سالاری

شاعر ملي اسلامي
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره محمد اقبال لاهوري منتشر کرده که بیان می کند: او شاعر، فيلسوف، سياست‌مدار و متفکر مسلمان پاکستاني بود، که اشعار زيادي نيز به زبانهاي فارسي و اردو سروده‌است. اقبال نخستين کسي بود که ايده يک کشور مستقل را براي مسلمانان هند مطرح کرد که در نهايت منجر به ايجاد کشور پاکستان شد. اقبال در اين کشور به طور رسمي «شاعر ملي» خوانده مي‌شود.
همچنين از جمله تحولات مهمي که در زندگي اقبال در اروپا ايجاد شد، تبديل وي از يک شاعر وطني به يک شاعر ملي اسلامي بود که کتاب بانگ درا شاهد خوبي بر اين مدعاست. ايشان پس از بازگشت به وطن در سال 1908 ميلادي به سمت رئيس بخش فلسفه دانشکده دولتي لاهور انتخاب گرديده و علاوه بر تدريس، اجازه وکالت نيز کسب نموده اما پس از چندي، فقط شغل وکالت را ادامه داده و از تدريس دست کشيد. اقبال در سال 1926 ميلادي، به عضويت مجلس قانونگذاري انتخاب شد. وضعيت زندگي ناگوار مردم و اختلافات در آن زمان و عشق به آزادي، اقبال را به سوي حرکت‌هاي سياسي سوق داد تا جائي‌که اقبال پيشنهاد تشکيل دولت پاکستان را در جلسه ساليانه حزب مسلم‌بيگ در الله‌آباد داد. همچنين وي نمايندگي مردم مسلمان شبه قاره را در اولين موتمر اسلامي فلسطين در بيت‌المقدس داشته. وي در بازگشتي از کنفرانسي در لندن از اسپانيا و مسجد قرطبه ديدن کرده بود که ديدار از اين مسجد تاثير زيادي در روحيه او به جاي گذارده بود، در منظومه‌اي آن را بيان داشته. همچنين از افغانستان نيز ديداري کرده و به زيارت مزار حکيم ثنائي موفق گرديد.

کتاب در روزنامه شاپرک

آشنا به ادبيات باستان
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره دكتر محمد مقدم منتشر کرده که در آن می خوانیم: دكتر محمد مقدم‌، پايه‌گذار و نخستين‌ مدير گروه‌ زبان شناسي‌ است‌. وي را پدر زبان‌شناسي نوين ايران مي‌دانند.
دکتر محمد مقدم هم‌زمان با تدريس در دانشگاه با همکاري چند تن از دانشمندان از جمله صادق کيا و ذبيح بهروز نشريه‌ ايران کوده را منتشر کرد. از مهمترين کوشش‌هاي او، ابداع و سامان بخشيدن به واژه‌هاي مورد نياز پارسي به شيوه‌ علمي زبان‌شناسي بود که اين تلاش را از جزوه‌ کوچک «راهنماي فارسي باستان» آغاز کرد و طي چند دهه ادامه داد. در زمينه‌ گويش‌شناسي، که اين واژه را نخستين بار دکتر مقدم و همکارانش به کار بردند، اولين بار بود که در زبان فارسي بررسي‌هايي بر پايه‌علمي صورت گرفت و چند گويش ايراني به روش علمي با هم سنجيده شدند. وي در زمينه‌ تاريخ آيين مهر نيز پژوهش‌هايي داشت. محمد مقدم معتقد بود که ريشه نام خود او از زبان‌هاي ايراني است و بايد به‌صورت «مغدم» نوشته شود.
آثار او عبارتند از: چند نمونه از متن نوشته‌هاي فارسي باستان (با شرح لغات)، داستان جم، متن اوستا، راهنماي ريشه‌ فعل‌هاي ايراني، يک سند تاريخي از گويش آذري تبريز، گويش‌هاي وفس و آشتيان و تفرش، الفباي روسي، سرود بنياد دين زرتشت، جستار درباره‌ مهر و ناهيد، چهارشنبه‌سوري، تاريخ شاهنشاهي هخامنشي، اومستد، تاريخ دريانوردي عرب در درياي هند، بازگشت به الموت، بانگ خروس و از نيمه شب.

تنها نبوغ نويسنده است که شاهکار مي‌آفريند
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان گفت و گوی ایلنا با اصغر نوري را منتشر کرده که از ويرايش نهايي ترجمه کتاب «بولوارهاي کمربندي» نوشته پاتريک موديانو خبر داده است. اين مترجم؛ رمان «ديروز» از آگوتا کريستف را به ناشر تحويل داده. اين کتاب بعد از سه گانه کريستف چهارمين اثر اوست و تا بهمن ماه امسال منتشر مي‌شود.
نوري با بيان اينکه هر اتفاقي که در ادبيات مي‌افتد برمي‌گردد به نبوغ نويسنده گفت: در ادبيات نبوغ نويسنده مطرح است. در هر فضايي نويسنده‌اي که تلاش کند و از نبوغ خود استفاده مي‌کند مي‌تواند بدرخشد و موفق شود. در حال حاضر هم نويسنده‌هاي خوبي داريم که متأسفانه تبليغات روي آن‌ها انجام نمي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط