کتاب در روزنامه ایران
پایین بودن شمارگان کتاب همیشه علامت خطر نیست
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ با دکتر غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی گفتوگو کرده که در پاسخ به این سوال که «متوسط تیراژ کتابهای منتشر شده از 4-3هزار نسخه هماکنون به هزار و حتی 500 نسخه هم رسیده. فکر نمیکنید این کاهش تیراژ زنگ خطری برای صنعت نشر باشد و این که باید فکری به حال آن کرد؟ در این شرایط باید چه کرد تا کتاب را از این شرایط بحرانی نجات بدهیم» گفت: یکی از علتهای این مسأله به گرانی کتاب بازمیگردد. با توجه به شرایط اقتصادی همه افراد قادر به خرید کتاب نیستند. دولت باید کمک کند تا قدری از مشکلات کاسته شود. به عنوان نمونه برای هفته کتاب به شکل های مختلف از کتاب و مخاطبان آن حمایت کند. از دانشجویان و دانشآموزان در خرید کتاب حمایت کند. حمایتهایی که از جمله آنها میتوان به ارائه کالابرگ( بن) کتاب به مردم اشاره کرد. اما پایین بودن شمارگان کتاب همیشه هم علامت خطر نیست. بخشی از پایین بودن این تیراژ به علت عوض شدن فناوری چاپ است. هماکنون دستگاههایی آمده که هر تعداد کتابی را که یک ناشر احتیاج داشته باشد منتشر میکند. آن وقت به محض این که نسخهها فروش رفت، دوباره منتشر میکند. برخی از کتابهای خود من را ناشر هزار نسخه منتشر کرده است. خب هزار نسخه برای یک کتاب فلسفی دانشگاهی که دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکترا مطالعه میکنند، کافی است. چرا ناشر آن را 5 هزار نسخه منتشر کند و سرمایهاش را راکد بگذارد، وقتی که تکنولوژیهای نوین چنین امکانی را در اختیار او میگذارند. قدری از این که شمارگان کتابها کم شده اقتضای فناوری چاپ و روشهای پیشرفته اقتصادی است تا دیگر انبارداری و روشهایی که منجر به راکد نگه داشتن سرمایه میشود پیش نیاید. قدری هم گرانی کاغذ، افزایش هزینهها، تورم و مسائلی که در نتیجه مشکلات در سالهای اخیر پیش آمده است.
البته عدهای میگویند هم اکنون مشکل اصلی کتاب به بحث ممیزی بازمیگردد. آنان معتقدند که مشکل اصلی گرانی کتاب نیست چراکه مردم در همین شرایط نیز حاضرند برای کالاهای غیر ضروری هزینه کنند اما برای کتاب نه!
اینکه چیز تازهای نیست!
روزنامه ایران در صفحه اندیشه یادداشتی درباره سرقت علمی منتشر کرده که در آن میخوانیم: هنگامی که خبر اتهام سرقت علمی به سه تن از فلسفهشناسان بزرگ ایران که در معتبرترین دانشگاههای این کشور با بالاترین درجات علمی مشغول به تدریس هستند در فضای رسانهای پخش شد، عمدهترین واکنشهای مردمی در چنین جملاتی بیان میشد: «ای بابا! اینکه چیز تازهای نیست. در رشته ما هم همین طور است.»
در ادامه این مطلب آمده است: زمانی دکتر سروش دباغ برای توصیف مردمی که در فاجعه میدان کاج به فیلم گرفتن با گوشی خود مشغول بودند، اصطلاح «کوررنگی» اخلاقی را به کار برد و نسبت به فروریختن قبح اعمال غیراخلاقی هشدار داد. متأسفانه در سرقتهای علمی نیز ما دچار چنین وضعیتی هستیم. ما همگی نه تنها به این روند عادت کردهایم، که خود را نیز بخشی از این چرخه معیوب میپنداریم. حتی بسیاری از ما که در نوشتههای خود از چنین کارهایی پرهیز میکنیم، ممکن است ابایی نداشته باشیم که به عنوان شغل با یکی از مؤسسات پایاننامهفروشی همکاری کنیم و به جای دیگران مقاله پژوهشی سر هم کنیم. این عملاً به عنوان یک شغل دانشجویی و همچنین درآمدی جنبی برای برخی از استادان جا افتاده است! بریدن و چسباندن نوشتههای این و آن و تدوین یک مقاله جدید، سنتی است که در میان دانشجویان هرگز قبحی ندارد. چندی پیش در سر کلاس اخلاق چنین بحثی درگرفت که حتی اگر چنین اعمال غیراخلاقی باشد خوب است چون به ترویج و نشر علم میانجامد و باعث میشود نوشتههای دیگران دوباره خوانده شود! نه تنها این اعمال، زشتی خود را در جامعه علمی ما از دست دادهاند که برخی از ما برای این سنت جدید پشتوانههای ذهنی و اخلاقی میتراشند و آن را به عدم نقل مأخذ در ادب علمی قدیم ما میچسبانند. در سنت علمی دیرین این سرزمین، چون اصالت با علم بوده و نه عالم، نوشتهها اغلب بدون اینکه از کجا آمده است در کتاب نقل میشدند؛ به طوری که درصد بالایی از کتاب مفصل «اسفار» ملاصدرا نقلقولهایی بدون نام است. اما توجه نداریم در دنیای قدیم که متن علمی صرفاً در مراکز علمی و توسط اندیشوران خوانده و تدریس میشد، همه مخاطبان از ارجاعات این متن باخبر بوده و در شرح و بسط این متون، استادان مرجع نقلها را تذکر میدادهاند اما در جهان امروز که علم نیز همانند همه چیز عمومیت یافته، نیاز است تا مرجعیت سخن و اصالت آن در خود متن مشخص شود.
اما علاوه بر اینکه ذهن دانشجویان و دانشوران ما امروز کاملاً پذیرای این بیاخلاقیهاست، نهادهای علمی نیز حساسیت خود را از دست دادهاند و چندان نظارت عمیق بازدارندهای بر این امر ندارند.
سیاست و حکومت در فرانسه
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب «سیاست و حکومت در فرانسه» منتشر کرده که در آن آمده است: هفته گذشته کتاب جدیدم به چاپ رسید. اگرچه بیپولی دانشگاه تهران مانع از چاپ با کیفیت و صفحهبندی خوب میشود ولی حقیقتاً از اینکه این اثر مورد توجه دانشگاه تهران قرار گرفته جا دارد که بسیار خوشوقت باشم. اگرچه کتاب «سیاست و حکومت در فرانسه» را برای دانشجویانم در دانشگاه تهران نوشتم ولی گمان میکنم خواندنش برای همه دانشحویان علوم سیاسی و حقوق عمومی مفید باشد. فرانسویها گویی همه نظامهای ممکن در عالم خلقت را آزمودهاند و نظام سیاسی فرانسه را میتوان موزه نظامهای سیاسی جهان دانست. بررسی آزمودههای دیگران همیشه میتواند مفید باشد. بویژه 200 سال کشمکش بین پارلمان و دولت در این کشور تجربهای است خواندنی. پایان این نبرد چندان خوشایند هواداران پارلمان نبود و ژنرال دوگل در سال 1958 یکبار برای همیشه پارلمان را به حاشیه راند.
یک گل سرخ
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره تجربه یک شب حضور نویسندگان در زندان قصر منتشر کرده که در آن آورده است: تجربه شبمانی در زندان قصر، به پیشنهاد خانم عرفان نظرآهاری انجام گرفت. دو هفته پیش، ایشان از من دعوت کرد از باغ موزه قصر بازدید کنم و ضمن این بازدید به سلولهای انفرادی بند زندانیان سیاسی بروم. ایشان و مدیریت باغ موزه قصر، پیشنهاد کردند که شبی را در سلولهای انفرادی زندان سیاسی به سر برم و یاد رادمردان آزادهای را که برای آزادی به زندان افکنده شدند گرامی دارم. در آن زندان، سالهای فراوان، پیر پاک ما؛ آیتالله طالقانی و یارانش در بند بودند و من هرگاه که توفیقی دست میداد به دیدار ایشان و یارانشان میرفتم. در آن ملاقاتها بود که او و یارانِ آزاده پاک نهادش را میدیدم اما از درون زندان، از بندهای عمومی و سلولهای انفرادی خبر نداشتم، هرچند که زمانی خود زندانی سیاسی بودهام؛ سال 1357، در زندان کمیته مشترک و «میهمان این آقایان».
در ادامه این مطلب آمده است: فرمانده بند، خانم نظرآهاری فرمان آزادی را صادر کرده بود! در شگفت شدم. این بار بانویی، مردان را شبی به زندان افکنده بود. یکی از دوستان به شوخی گفت هرچند که ما مردان سال هاست که در بند و زندانی زنانیم... در راه، عرفان، شاخه گل قرمزی به دستم داد. شگفتا او خبر نداشت که قصه من، درباره بذر گلی است و شاخهای است که زندان زمین را میشکافد و به خورشید آزادی در بهار لبخند میزند.
کتاب در روزنامه شرق
در دفاع و نقد شاعرانگی ایرانیان
روزنامه شرق در صفحه ادبیات یادداشتی درباره کتاب پنج اقلیم حضور اثر داریوش شایگان منتشر کرده که در آن عنوان شده است: داریوش شایگان از اندیشه ورزان و فرزانگان کشور است و اثرش پنج اقلیم حضور بحث مهم خصلت شاعرانگی مردم ایران زمین را دوباره باز کرده است. نگاه ایشان بیشتر فرهنگ شناختی و فلسفی است و نقش شاخص شعر و ادب را در تدوین فرهنگ ایرانی- اسلامی ترسیم می کند.
آشپزخانه؛ مرکز جهان
روزنامه شرق در صفحه ادبیات یادداشتی درباره کتاب «روزهای ناکوک نوشته مرضیه صادقی منتشر کرده که در آن بیان شده است: زن داستان که از کار بیکار شده و فعالیت اجتماعی اش مختل شده، درخانه می ماند و با دخترهایش مریض بازی می کند. حالا دیگر زن درمانده ای است که سرنوشتش را پذیرفته و همان چاردیواری تنگ آشپزخانه را به عنوان تنها مأمن خودش قبول کرده وقتی جامعه ناامن است و شرایط کار طاقت فرسا، دیگر جایی برای عرض اندام زنی مثل او باقی نمی ماند جز همان آشپزخانه که تنها محلی است که در آن می تواند حمایت اطرافیانش را ببیند. حالا دیگر آشپزخانه برای او مرکز جهان است و تنها دغدغه اش بچه هایی هستند که با او مریض بازی می کنند.
قصه های سرزمین دوست داشتنی
روزنامه شرق در صفحه ادبیات نقدی درباره مجموعه «قصه های سرزمین دوست داشتنی» از ای.ال. داکترو منتشر کرده که در آن نوشته شده است: زنی بیوه با پسرش از شهر به مزرعه ای در حاشیه شهر نقل مکان کرده اند مادر به پسرش گفته که جلو دیگران باید او را عمه صدا بزرند. دارد قصه ای سرهم می کند برای پوشاندن گذشته خود تا در این مکان جدید کلاه هر کس را که به تورش افتاد بردارد ...
داستانی که خواننده را پاروزنان با هر موجی به گذشته و حال می برد
روزنامه شرق در صفحه ادبیات یادداشتی درباره کتاب «خط چهار مترو» نوشته لیلی فرهادپور منتشر کرده که در آن آمده است: داستان خط چهار مترو خواننده را سوار بر قایق زندگی پاروزنان با هر موجی به گذشته و حال می برد و روایت هایی از دوره کودکی نقل می کند که مطمئناً در شکل گیری روانی فرد تاثیر بسزایی داشته است.
ساعت ویرانی
روزنامه شرق در صفحه ادبیات نقددی درباره رمان «ساعت ویرانی» نوشته آرام روانشاد منتشر کرده که در آن آورده است: جهان بینی نویسنده از خلال تکه تکه های واقعیت شکسته شده داستان خود را نمایان می کند، پرسش های زیادی را در ذهن خواننده ایجاد می کند و دنیای داستانی می سازد که تکصدا نیست و این بار به واقعیت بیرونی جاری در زندگی روز مرره انسان امروزی بسیار نزدیک است.
کتاب در روزنامه فرهیختگان
رمانی «خوب» اما نه «شاخص»
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر نقدی درباره رمان سین شین، نوشته ضحی کاظمی منتشر کرده که در آن میخوانیم: بعضی از رمانها (رمانهای جدی و نه عامهپسند) طوری نوشته شدهاند که میتوان راحت، بیتوقف و بیمواجهه با دستانداز، در کوتاهترین زمان آنها را خواند و به لذت درک و تجربه جهانی داستانی رسید. اینها نقطه مقابل آندسته از رمانهایی هستند که هرچند یا چند ده صفحه باید ببندیشان و نفسی تازه کنی و بگذاری مغزت کمی استراحت کند. روشن است که این ویژگی در عین حال که واجد نوعی تعریف و ستایش است، ممکن است در خود شکلی از انتقاد را هم داشته باشد: رمانی که حین خواندن آن درنگ نکنی و کتاب را نبندی و قدری تامل نکنی، آیا میتواند رمان «شاخص»ی باشد؟ پاسخ این پرسش که روشن است: نه. اما اگر به جای «شاخص»، از صفت «خوب» استفاده کنیم، معلوم است که میتوانیم بگوییم: بله. در سرزمینی که تعداد رمانخوانها و تعداد رمانهای خواندهشده در سال، به شکل غمانگیزی بهشمار نیامدنی است، بودن رمانهایی خوشخوان و روان، از همینها که در سطور قبل ذکرش رفت، که البته به حوزه ادبیات داستانی جدی و روشنفکری- و نه عامهپسند- هم نزدیک باشند، غنیمت و موهبتی است. «سین شین» رمان دوم ضحی کاظمی، از این دست رمانهاست.
فلسفه تاریخ
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه با عزتالله فولادوند گفت و گوی کوتاهی کرده که از مهمترین و مبرزترین مترجمان آثار فلسفی در ایران معاصر است. از او ترجمههای متعددی روانه بازار نشر کشور شده است که مشهورترین آنها «جامعه باز و دشمنان آن» پوپر، «برج فرازان» تاکمن، «گریز از آزادی» فروم و «ماکیاولی» اسکینر است.
او می گوید: من در حال حاضر چند کتاب در دست تالیف و ترجمه دارم. در این بین مهمترین کتابی که بهزودی روانه بازار نشر کشور میکنم کتابی است که درباره فلسفه تاریخ تالیف و ترجمه کردهام. این کتاب بالغ بر چند صد صفحه است و شامل مقالاتی است که در آن گزیدههایی از مهمترین فلاسفه و متفکرانی که در این زمینه آثاری را به جا گذاشتهاند، آوردهام.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
شرح مشاهدات شاردن از اصفهان
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر کتاب «سفرهاي ژان شاردن به ايران» با ترجمه «دکتر محمدمجلسي» را برای خواندن پیشنهاد کرده است. در این مطلب آمده است: کتاب «سفرهاي ژان شاردن به ايران» گزيدهاي است خواندني از اين سفرنامه شامل فصلهاي جذابي از جلد سوم و جلد نهم که بيشتر شرح مشاهدات شاردن است از اصفهان پايتخت ايران در دوران سلطنت پادشاهان صفوي و وضع و حال مردم آن زمان از شاه تا گدا.
کتاب در روزنامه شاپرک
نويسنده اي از اهالي نوبل
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره اورهان پاموک منتشر کرده که در آن عنوان شده است: او نويسنده و رماننويس اهل کشور ترکيه و برنده جايزه نوبل ادبيات است. او نخستين ترکتباري است که اين جايزه را دريافت کردهاست. پاموک در کشور خود نويسندهاي بسيار نامدار است. آثار او پيش از دريافت جايزه نوبل ادبيات به 46 زبان و پس از آن به 56 زبان ترجمه شدهاست.
اولين رمانش آقاي جودت و پسران را که حکايت خانوادهاي متمول و پرتعداد است در سال 1982 نوشت که جوايز ملي ارهان کمال و کتاب سال را برايش به ارمغان آورد. پاموک بعد از انتشار رمان قلعه سفيد کرسي تدريس ادبيات داستاني را در دانشگاه کلمبيا پذيرفت و به همراه همسرش از 1985 تا 1988 مقيم نيويورک شد. اين رمان تقريباً به همه زبانهاي اروپايي ترجمه شد. او در اين رمان رفاقت يک دانشمند عثماني را با بردهاي رومي روايت کردهاست. اوج شهرت پاموک زماني بود که رمان نام من سرخ را در سال 1998 منتشر کرد و انبوهي از جوايز ادبي در کشورهاي مختلف را برايش به ارمغان آورد. سال 2002 رمان برف را منتشر کرد که خودش آن را نخستين و آخرين رمان سياسي در کارنامه کارياش خواند. ضميمه روزنامهنيويورک تايمز سال 2004 اين رمان را يکي از 10 رمان برتر جهان معرفي کرد. پاموک سال 2003 کتابي با عنوان استانبول منتشر کرد که در واقع اتوبيوگرافي نويسندهاست. بسياري اين کتاب را يکي از بهترين اتوبيوگرافيهاي نويسندگان ادبي ميدانند. آخرين رمان او موزه معصوميت نام دارد.او سال 1982 ازدواج کرد و سال 1991 اولين فرزندش که دختري است به دنيا آمد. پاموک اکنون به اتفاق خانواده اش مقيم استانبول است.
نظر شما