کتاب در روزنامه ایران
اسطورهها سخن میگویند
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با غلامرضا معصومی، پژوهشگر معاصر گفتگو کرده که جلد سوم «دایرةالمعارف اساطیر و آیینهای باستانی جهان» را بهتازگی منتشر کرده است.
او می گوید: حرف زدن درباره اساطیر و آیینهای باستانی بسیار دشوار است. برای اینکه آیینهای کهن با اساطیر عجین شدهاند. این به آن معناست که بشر از آغاز با اسطورهها زندگی میکرده اسطورهها تصویرهایی از چگونگی زندگی انسانهای اندیشمند کهن را از جنبههای مختلف از زمانهای دور به دوران ما آورده و در دسترس ما قرار میدهند. هر کجا هم که باستانشناسی و تاریخ خاموش میمانند، اسطورهها سخن میگویند و حقایق تلخ و شیرین را بر ما آشکار میکنند. میشود گفت اساطیر یادآور سرگذشتهای مینوی و قدسی بوده و راوی وقایع مهم و خلقتهای زیبای دنیای باستان هستند که تاریخ از بیان آنها عاجز مانده است. همچنین اسطورهها و نمادها و باورهای آیینی در زندگی مردم باستان تأثیر بسزایی داشته و منبع اصلی الهام هنرمندان بوده اساطیر در جوامع ابتدایی و تمدنهای آغازین معتقدات انسانها را بیان کرده و به آنها اعتلا بخشیده و اثربخشی مراسم و تشریفات آیینی را تعمیم و تضمین میکردند. جشنهای مذهبی عمومی نیز در آن جوامع با رویدادهای اسطورهای پیوند خورده بودند. پژوهش و کنکاش در اساطیر و شناخت آنها سبب میشود که بشر به مراحل پیشرفت و آگاهی خود در ادوار مختلف وقوف پیدا کند و فاصله میان توحش و تمدن را پر کند تا به ستایش خدای یگانه برسد. اگرچه پرستش خدای یگانه فطری بوده و کودک از آغاز تولد به سوی خدا کشیده میشد. اما به این علت که ذهن انسان همواره در جستوجوی یافتن پاسخ برای سؤالاتی است که همیشه بدون جواب مانده است، لذا اسطورهها به ما خواهند گفت که انسان چگونه و چطور به مفهوم خدای یگانه پی برده است.
کار شاعر آیینی سهل نیست
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره شعر آیینی منتشر کرده که در آن می خوانیم: به گمان من، شاعر آیینی، شاعری مقید نیست، شاعری متأثر است و از این رو، شعر آیینی، شعری ایدئولوژیک نیست چنانکه شعر حافظ و سعدی و مولانا، شعری ایدئولوژیک نیست. حالا در این میان، آیا میتوان برای این شعر غیر ِ ایدئولوژیک، هدفی «این زمانی» را تعریف کرد، هدفی که با هدف «هر زمانی» هنر، که «گواه ِ تاریخ و زمانه خود بودن» است، در یک مسیر باشد؟ سعید بیابانکی که در سالهای اخیر، آثار آیینی پرمخاطبی را از وی شاهد بودهایم، در این باره میگوید: «در روزگاری به سر میبریم که وحشیانهترین و خشنترین جنایتهای بشری به نام دین صورت میگیرد و بنابراین این نیاز وجود دارد که مذهب، دین و عاشورا تبیین شود تا کسانی مثل داعش که به نام دین وحشیگری میکنند، از دین جدا شوند و در چنین فضایی رسالت شاعران آیینی سنگینتر است.» کار شاعر آیینی از آغاز همین بوده، مگر نبوده؟ شعر آیینی روزگار ما قرار نیست یزید و شمر و ابن سعد ِ «آن زمانی» را فقط هدف قرار دهد، امثال ِ «این زمانی» آنها، هنوز هستند که به نام دین، به جنگ ِ دین میروند؛ پس کار خود را به عنوان شاعری آیینی، سهل نپنداریم که سهل نیست، هرگز سهل نبوده.
طلا در مس
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی برای هفتاد و نهمین زادروز «رضا براهنی» منتشر کرده که در آن آمده است: روش فکری او اصولاً با کسانی که در شعر کلاسیک به حد افراط، مضامین تکراری را دوره میکردند چندان در تضاد بود که گاه به مجادلههای خندهآور میکشید که باب ذوق اهل فن در آن زمان شده بود. از جمله در نکته پرانیهایی که مرحوم خسرو شاهانی در مجله خواندنیها تحت عنوان نمدمالی مطرح میشد. ولی حقیقت این است که محصولات فکری براهنی، طرفداران و پیروانی هم داشته است و تا امروز هم آثار او که به قول خود وی به لحاظ تعداد و میزان نگارش، در حد جنون است طرفداران و پیروان خاص خود را دارد. پیش از انقلاب کتاب «طلا در مس» که نقد ادبیات بخصوص شعر معاصر است معیاری در کف جوانان علاقهمند به ادبیات در آن ایام نهاد که اکنون میتوان گفت بسیاری از آنان، خود را مرهون آن راهنمایی میدانند. این خود مبین توجه اهل مطالعه به آثار اوست. ولی منشهای گردن کشانه براهنی در حوزه ادبیات، مخالفانی را هم علیه او برانگیخت. منتقدان بزرگی هم در حوزه شعر، به اشعار براهنی عنایتی ندارند. چندان که هوشنگ ابتهاج در پاسخ به پرسشی که نظر شما درباره شعرهای براهنی چیست به خنده گفت: «مگر او شعر هم میگوید!» ولی حقیقت این است که براهنی شیوهای برای اظهار اندیشههای نو در شعر گشود که میتوان آن را در واقع یک ژانر ادبی دانست.
کتاب در روزنامه اعتماد
احمد شاملو؛ شاعري براي تمام فصول
روزنامه اعتماد در صفحه آخر یادداشتی به مناسبت هشتادونهمين سالروز تولد زنده یاد احمد شاملو منتشر کرده که در آن بیان شده است: من شعرخواني را با اشعار ادبيات كهن آغاز كردم. از آن نوع ادبيات خوشم نميآمد. كمي بعدتر با شعرهاي نادرنادرپور آشنا شدم. زمان گذشت تا آغاز جواني كه در سال اول دانشگاه از مجموعه شعر «ققنوس در باران»، شعر «چلچلي» را خواندم و منقلب شدم. از آن موقع پيگير اشعار احمد شاملو بودم. در همان برخوردهاي اول شعرش مرا جذب كرد.
جذابيتي در شعرهاي شاملو بود كه در سرودههاي نادرنادرپور و برخي ديگر از شاعران نميديدم. آن شعرها سرشار از روح اعتراضي، كودكانه، سورمندي و معصوميت بود. در عينحال شعرهاي جسورانهيي بود. به ويژه همه اين عناصر در شعر «چلچلي»بود.
در سرودههاي احمد شاملو ما با شعرهاي پر از تامل و تفكر روبهرو ميشويم. شاملو همان طور كه خودش ميگويد شعرش، شعر زندگي است. از طرفي احمد شاملو تنها شاعر ادبيات فارسي است كه براي گروههاي سني مختلف شعر دارد و براي تمام مراحل زندگي ما شعر سروده است. از شعرهاي «بارون ميآد جرجر» تا شعرهايي كه براي نوجوانها نوشته است و شعرهايي كه براي ديگر دوران زندگي است.
شاعراني چون سهراب سپهري، فروغ فرخزاد، مهدي اخوان ثالث و... شاعران بزرگي هستند اما فقط براي مقاطعي از زندگي آدمها شعر نوشتند. از طرفي ديگر كارهاي احمد شاملو در حوزههاي ترجمه، تاليف فرهنگ كوچه و ديگر فعاليتها بر اهميت و اعتبار او افزوده است.
اگر شاملو غير از شاعري هيچ كار ديگري نميكرد كافي بود تا به عنوان يكي از بزرگترين شاعران ادبيات فارسي معرفي شود. كار سترگ وي در تدوين فرهنگ «كوچه» كار يك موسسه بزرگ با شمار زيادي نويسنده و پژوهشگر است و او به تنهايي اين كار را انجام داد و از طرفي ترجمههاي وي از شعرهاي شاعران جهان تحسينبرانگيز است و من اين حرف را قبول ندارم كه او زبان نميدانست و ترجمههايش خوب نيست.
شعرهاي فدريكو گارسيا لوركا را ١٠، ١٥ نفر ديگر هم غير از احمد شاملو ترجمه كردند اما ترجمههاي احمد شاملو از شعرهاي لوركا خيلي خلاقانه و اثرگذار است و ميبينيم نهتنها اين ترجمه به زبان اصلي شعر نزديك است بلكه در زبان فارسي هم شعر مانده است. يادش گرامي.
کتاب در روزنامه آرمان
حدیث بیقرار ماهان
روزنامه آرمان در صفحه یادداشتی به مناسبت سالگرد تولد زنده یاد احمد شاملو یکی از اعجوبه ها و نوابغ تاریخ ادبیات فارسی منتشر کرده که در آن آورده است: احمد شاملو متخلص به الف. بامداد، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم و فرهنگنویس متولد 21 آذرماه سال 1304 است. پدرش افسر ارتش بود، به همین خاطر خانواده پیوسته به شهرهای مختلف اعزام میشدند و هرگز برای مدتی طولانی در جایی ساکن نبودند، در نتیجه شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت. شاملو چندین مجموعه شعر منتشر کرد که همواره مورد اقبال مخاطبان قرار داشت. که میتوان به آثاری همچون «هوای تازه»، «باغ آینه»، «آیدا در آینه»، «لحظهها و همیشه»، «مدایح بیصله»، «در آستانه»، «حدیث بیقرار ماهان» و «ترانههای کوچک غربت» اشاره کرد. او همچنین آثار متعددی در حوزه ترجمه ارائه داده است که «مسافر کوچولو»، برخی از سرودههای «فدریکو گارسیا لورکا»، «لنگستون هیوز» و «مارگوت بیکل» و کتاب «درها و دیوار بزرگ چین» از جمله آن هستند.
کتاب در روزنامه مردمسالاري
مقتل «لهوف» مورد اعتماد شيعه است
روزنامه مردمسالاري در صفحه ویژه اندیشه با حجتالاسلام محمد باقر پوراميني، عضو هيات علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي گفت و گو کرده که صاحب آثاري چون «حکايت قدرت و معنويت»، «چهرهها در حماسه کربلا»، «ارباب معرفت»، «سيماي قرآني جوان»، «پيامبر و جوان امروز»، «پيامبر اکرم (ص): سيره و تاريخ»، «مكتب سياسي قم: نگاهي به انديشه سياسي عالمان قم» و ... است.
حجتالاسلام پوراميني گفت: ابن طاووس در آثار بر روايات متکي بر سندهاي معتبر تاکيد داشت اين مهم را حتي در آثار مختص به ادعيه مثل مهجالدعوات نيز جاري ميکرد و در مقدمه آثارش نيز بدان اشاره ميکرد. ابن طاووس در نقل روايات، در بيشتر موارد، طريق حديث را با اسناد كامل ذكر كرده است. او به ارزش و اعتبار روايات و دعاهايي كه ذكر كرده، اشاره ميکند، اما درباره کتاب «اللهوف» به اين نکته بايد اشاره کنم که اين کتاب که در قرن هفتم نوشته شده، مورد اعتماد شيعه است. شهيد آيتالله سيدمحمد علي قاضي طباطبايي نويسنده کتاب «تحقيق در اول اربعين حضرت سيدالشهدا» گفته است که لهوف نقلياتاش بسيار مورد اعتماد است و در ميان کتب مقاتل کتاب مقتلي به اندازه اعتبار و اعتماد آن نميرسد و در اطمينان به آن کتاب، در رديف اول کتب معتبره مقاتل قرار گرفته است، گرچه آن را در اوايل جواني نوشته است.
مبارزه با ظلم و ستم برگرفته از فرهنگ عاشورا است
روزنامه مردمسالاري در صفحه ویژه اندیشه با احمد نثاري، مديرعامل بنياد انديشه اسلامي گفت و گو کرده که کتاب «شمع جمع: شرح حال آيتالله ملاحسينقلي همداني» از جمله آثار اوست. از نثاري تاکنون مقالات متعددي در زمينههاي مختلف فرهنگي به چاپ رسيده است.
نثاری می گوید: اگر چه شايد در آن مقطع زماني نهضت حضرت سيدالشهدا به ظاهر به نتيجه نرسيد اما بلافاصله پس از نهضت عاشورا، نهضتهاي كوچك و بزرگ نظير نهضت توابين، نهضت مختار و... در سطح بلاد مسلمين شکل گرفت و مهمتر از اين نهضتها خيزش عمومي و بيداري مسلمين در شعاع مظلوميت حادثه عاشورا موجب شد که کمتر از40، 50 سال بعد، سازمان حكومت بنياميه به کلي به هم ريخت و امت اسلام از شر اين خاندان فاسد رهايي يافت. جالب اين است که خاندان بنيعباس براي سرنگوني بنياميه و کسب حمايت مردم به محض اين که قدرت را در دست گرفتند و بر سر کار آمدند شعارهايشان دقيقا مخالفت با همين روشها و موارد ضد ارزشي بود، شعار بنيالعباس احياي ارزشهاي اسلامي بود. اين خيلي مهم است، هرچند آنها خيلي ملتزم به آن شعارها نماندند. اما بالاخره همين قدرکه با اين شعارها و براي احياي ارزشهاي اسلامي بر سر قدرت آمدند و از مردم بيعت گرفتند در واقع تأثير نهضت عاشورا و جريان شهادت حضرت سيدالشهدا(ع) در آن زمان بود.
بنابراين، اگر در يک جمله بخواهم پيام نهضت امام حسين(ع) را بيان کنيم، متزلزل شدن پايههاي حکومت بنياميه و اضمحلال نظامي که هيچ اعتقادي به ارزشهاي ديني و مکتب اسلام نداشت از مهمترين تاثيرات قيام عاشورا به شمار ميرود. در ضمن، به گواه تاريخ، بر کسي پوشيده نيست که خاندان بني اميه به دنبال احيا و گسترش مباني فرهنگ بت پرستي قبل از اسلام بودند که اگر جريان عاشورا و نهضت امام حسين (ع) نبود، معلوم نبود که چه بلايي به سر اسلام ميآمد. ولا يبقي عن الاسلام الا اسم، از اين رو، نهضت امام حسين (ع) اين جريان را به هم ريخت، نه فقط در آن مقطع زماني، بلکه در مقاطع بعدي و درطول تاريخ، هر جرياني كه در صدد گسترش فرهنگ ضد ارزشي به نام اسلام بود، سابقه قيام حضرت سيدالشهدا (ع) به عنوان يك تجربه و الگوي تاريخي مانع از گسترش و تحقق آن شد. حتي در زمان فعلي نيز تمام فلسفه پيدايش انقلاب اسلامي ايران مبتني بر اهداف حضرت سيدالشهدا (ع) ترسيم شده است. گسترش عدالت و مبارزه با ظلم و ستم و فرهنگ ضد ارزشي طاغوت قطعا برگرفته از فرهنگ عاشورا صورت گرفته است.
کتاب در روزنامه اطلاعات
كندو
روزنامه اطلاعات در شماره امروز مطلبی درباره غزلهاي پيروز ناپلئوني منتشر کرده که در آن عنوان شده است: پيروز ناپلئوني كه سالهاست با عنوان «پژواك شيرازي» در عرصه غزل و ديگر عرصههاي كلاسيك و نيمايي، به سرودن آثاري ارزنده و قابل تأمل ميپردازد؛ سالهاست كه گوشه عزلت گزيده است و ميدان گريزي را به ميدانداري ترجيح داده است.او از شاعران و غزلسرايان تواناي دهه پنجاه است كه نخستين آثارش در صفحات شعر مجله جوانان و زنروز كه توسط عليرضا طبايي و نصرت رحماني اداره ميشدند، انتشار يافت و در همان سالها دومين مجموعه شعرش را با عنوان«و ناگهان جرقهاي» روانه بازار شعر معاصر كرد كه مورد استقبال دوستداران شعر آن روزگار قرار گرفت و در همان سال بود كه اين دفتر شعر توسط عبدالعلي دستغيب مورد نقد و بررسي و تحسين قرار گرفت.
از دفترهاي منتشر شده شعر ميتوان به «كندو» محصول دوران جوانياش در سال 1344، «و ناگهان جرقهاي» محصول سال 1351 و «انگورهاي بيشراب» در سال 1352 اشاره كرد. بقيه مجموعههاي شعر و نوشتههايش همچنان در انتظار چاپ به سر ميبرند مجموعههايي چون پرواز كن كبوتر (نيمايي)، شكوفه مطرح نيست، شكوفتن آري (نيمايي)، شب و شهاب و شقايق (نيمايي)، شَروه (به ياد فايز)، پرسهاي در كوچه باغهاي تغزل (غزل)، ارثيههاي زمان هَردَمبيل (مقالات) لحظهها، آدمها و آقاي ناتوان (قصه).
کتابی در ستايش نهضت تاريخي عاشورا
روزنامه اطلاعات در شماره امروز مطلبی درباره كتاب «سلام برعاشورا» سروده شاعر ارجمند معاصر رضا اسماعيلي منتشر کرده كه در آن آمده است: او را به خوبي ميشناسم و به ايمان و صداقتش و نيز ارادت بيتابانهاش به امامان و بزرگان دين و به طور ويژه و خيلي مخلصانه به حضرت اباعبدالله الحسين (ع) واقفم.
كتاب حاضر مجموعهاي است از 162 رباعي ـ وكلا عاشورايي ـ در ستايش نهضت تاريخي عاشورا كه به همراه چند تقريظ كوتاه اما رسا و مصداق «خيرالكلام قل و دل» (بهترين سخنها كوتاهترين و رسانندهترين آنهاست) نسبت به مندرجات كتاب اظهارنظر كردهاند: آقايان حسين اسرافيلي، محمدحسين انصارينژاد، عباس باقري، محمدرضا سنگري، كامران شرفشاهي و حميدرضا شكارسري كه تا اين جا خوشبختانه همه آنان دوستان شاعر عزيز خودم هستند و نيز آقاي سيد مهدي طباطبايي كه افتخار آشنايي با ايشان را نداشتهام و محمدعلي مجاهدي كه يكي از چهرههاي شاخص شعر مذهبي معاصر ايران است، ساكن قم و متخلص به پروانه.
کتاب در روزنامه شاپرک
رمان نویسی که دو جایزه گنکور گرفت
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار رومن گاري منتشر کرده که در آن نوشته است: او نگارش نخستين رمانش، تحصيلات اروپايي 1945 را ماداميکه در ارتش بود شروع کرد. در سال 1945، در فرانسه جايزه منتقدين را دريافت کرد.
پس از جنگ، رومن با مدرک حقوق، که از دانشگاه پاريس گرفته بود، و نيز با ديپلم زبانهاي اسلاو که از دانشگاه ورساي دريافت کرده بود، به عنوان ديپلمات در شهرهاي مختلف کار کرد. همچنين به عنوان سخنگوي هئيت نمايندگان فرانسوي سازمان ملل ابتدا در نيويورک و سپس در لندن به فعاليت پرداخت. پس از اقامت در نيويورک به دليل خستگي به مدت سه ماه کار را رها کرد و در سال 1956 به نوشتن رمان «ريشههاي بهشتي»پرداخت. اين داستان نخستين رمان وي بود که برنده جايزه گنکورشد.
رومن در دوران زندگي سياسياش حدود 12 رمان نوشت. به همين دليل بسياري از کارهايش را با نام مستعار مينوشت. نامهايي مانند. مادامي که با نام مستعار اميل آجار به نويسندگي ميپرداخت، تحت نامي به عنوان رومن گاري نيز داستان مينوشت.
وي دومين جايزه گنکور را با نام اميلي آجر به دليل نوشتن رمان زندگي در پيش رو به دست آورد. وي تنها نويسندهاي است که دو مرتبه موفق به اخذ اين جايزه شدهاست. اين جايزه تنها يکبار به هر نويسنده تعلق ميگيرد. به دليل اينکه وي اين رمان را با نام مستعار نوشته بود براي دومين بار توانست اين جايزه را دريافت کند و پسرعمويش پائول پالويچ، به جاي وي اين جايزه را دريافت کرد. رومن بعدها در کتابي به نام «زندگي و مرگ اميلي آجار» حقيقت را فاش کرد.
نظر شما