پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۳
آراگون و الوآر ستایشگران نان و نور/ فزونی تأليفات چهره واقعی دانش زمان نيست، بلکه جای تأمل دارد/ اخوان برخلاف شاملو

امروز پنجشنبه، 14 اسفند 1393 روزنامه‌های اعتماد، شرق، اطلاعات، ایران و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با جواد فرید از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی:امروز پنجشنبه 14 اسفند 1393 روزنامه‌های اعتماد، شرق، اطلاعات، ایران  و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه اعتماد


هرمس در مسير پر پيچ و خم تاريخ

روزنامه اعتماد در صفحه اندیشه نقدی درباره كتاب هرمس عربي از حكيم كافركيش تا پيامبر دانش نوشته كوين فان بلادل منتشر کرده که دو بخش اصلي دارد: بخش نخست، درآمد، جايي است كه نويسنده سابقه گرايش‌هاي هرمسي تا پيش از برآمدن اسلام و شكل‌گيري تمدن اسلامي را بررسي مي‌كند. بخش دوم كتاب با عنوان «تاريخ هرمس عربي» جايي است كه نويسنده با دقتي شگفت‌انگيز سير ايده هرمس در عالم اسلام تا سده چهارم را واكاوي كرده است. وي كار را از نخستين نشانه‌هاي گرايش‌هاي هرمسي در مصر رومي و در يونان آغاز مي‌كند اما به سرعت از اين بخش كار مي‌گذرد تا به فصلي برسد كه براي بسياري از خوانندگان حتما شگفت‌انگيز است: «هرمس در ايران ساساني». كمبود شواهد مكتوب بازمانده از ايران ساساني باعث مي‌شود دست كم در نظر نخست بررسي موضوعي چنين ريز از آغاز ناممكن دانسته شود. اما واكاوي دقيق فان بلادل اين مانع بسيار مهم را كنار زده است. تسلط وي بر زبان‌هاي عمده حوزه تمدن ايران و ميان‌رودان، از جمله فارسي ميانه، آرامي و سرياني، علاوه بر ريزبيني وي باعث شده است تا سرنخ‌هاي ريز اما مهمي در اين حوزه بيايد. وي در اين فصل اسنادي از قبيل نوشته‌هاي روي جام‌ها، متون فارسي ميانه، از جمله پاره‌هايي در دينكرد و نيز چند زايچه فارسي ميانه را تحليل و اسناد گرايش‌هاي هرمسي در ايران ساساني را از آنها استخراج مي‌كند. گام بعدي وي تمركز بر دوران شاپور يكم ساساني به عنوان دوران ترجمه برخي آثار يوناني، از جمله برخي هرمس‌نامه‌ها، به فارسي ميانه است. فراز بعدي‌اي كه دقت نظر و حوصله نويسنده را در سطحي غبطه‌انگيز آشكار مي‌كند تحليل وي از متني سرياني است. وي اين متن را در كتابخانه كمبريج يافته و از لا‌به‌لاي آن، داستاني را بيرون كشيده است كه نويسنده اصلي ثبت كرده: يافته شدن متني هرمسي در مصر در دوران معاصر ساسانيان و كمك خواستن دانشمندان مصري از دانشمندان ايراني براي كشف محتواي آن متن. اين بررسي دقيق از متني نسبتا گنگ به شكلي تحسين‌برانگيز شواهدي از وجود گرايش‌هاي هرمسي در ميان مغان ساساني به دست مي‌دهد. بخش بعدي از نخستين پاره كتاب، «هرمس و صابئيان حران»، گزارشي دقيق است از وضع و حال صابئيان در منطقه واسط. به باور نويسنده، «براي تاريخ هرمس‌نامه‌ها، كافركيشان حراني اهميت ويژه داشته‌اند.




کتاب در روزنامه شرق

اخوان برخلاف شاملو

روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره اخوان به بهانه هشتاد و ششمین زادروزش منتشر کرده که در آن می خوانیم: در جلساتی هم که بعد از انقلاب در خانه سیمین بهبهانی و بعد حمید مصدق تشکیل می‌شد، رکن اصلی ثابت جمع ما اخوان بود و تا آخرین روزهای حیاتش به این جلسات می‌آمد و شعر می‌خواند و گاهی هم لطیفه یا خاطره‌ای تعریف می‌کرد. یک‌بار نکته‌ای گفت از قول شیخ ابوالحسن خرقانی که می‌گوید: «زکات کتاب‌خواندن، صحبت‌کردن از آن است و معرفی آن سخن و آن معانی به دیگران.» ولی اخوان عملا این کار را انجام نمی‌داد یعنی هیچ‌وقت راجع‌به کسی یا حمایت و هدایت کسی کوشش نمی‌کرد و بیشتر بر کار خودش متمرکز بود، برخلاف شاملو که علاوه‌بر انتشار آثار خود، نسل قبل از خودش مثل نیما را شناساند و نسل بعد از خودش یعنی جوان‌ترها را هم در مجلات تحت‌سرپرستی‌اش معرفی می‌کرد ولی اخوان جز مقالاتی که راجع‌به نیما نوشته (بدایع و بدعت‌ها) راجع به کسی حرف نزده و بیشتر نظرات خودش را مطرح کرده است. به یاد ندارم که در معرفی شاعری به محافل ادبی کوششی کرده باشد، درواقع اصلا کسی را قبول نداشت که بخواهد معرفی کند.




کتاب در روزنامه اطلاعات

غلط ننويسيم

روزنامه اطلاعات در شماره امروز نقدی درباره کتاب «غلط ننويسيم» اثرِ استاد ابو الحسن نجفي منتشر کرد که در زمرة آثاري است که از همان آغاز انتشار در کانون توجه متخصّصان زبان فارسي و مخاطبان عام قرار گرفت.
سعي نويسنده بر آن بوده تا با نشان دادن شکل درست و نادرست واژگان و تعابير زبان فارسي، تا حدّ امکان از گسترش نادرستي ها در زبان فارسي جلوگيري کند. حقيقت امر آن است که مواجهة آمرانه و تجويزي با مقولة زبان، به خصوص در حيطة مقابله با «غلط هاي مشهور» چندان راه به جايي نبرده است. از همين رو برخي پس از نشر «غلط ننويسيم»، ياد آور شدند که:«اجازه بدهيد غلط بنويسيم»! اين گروه که اغلب زبان شناس اند، معتقد بودند و هستند که زبان مقوله اي است اجتماعي و اين مردم هستند که درستي ها و نادرستي هاي آن را تعيين مي-کنند و هر دگرگوني و خلاف هنجاري، از سر ضرورتي است.
چکيدة نگاه اين گروه را در عبارتِ «غلط مشهور بهتر است از صحيح مهجور» مي توان خلاصه کرد. اختلاف ها بيشتر آنجا اهميت مي يابد که با «صحيح هاي نه چندان مهجور» و يا «غلط هاي نه چندان مشهور» مواجه مي شويم. البته اگر بخواهيم از افراط و تفريط ها بپرهيزيم، بايد بگوييم كه: غلط، غلط است و از همين رو اشاره به نادرستي يک واژه يا تعبير، ضروري است. اگر چه عموم مردم همچنان همان شکل نابهنجار را به کار ببرند.

 
فزوني تأليفات چهره واقعي دانش زمان نيست، بلکه جاي تأمل دارد
روزنامه اطلاعات در شماره امروز یادداشتی درباره روانشاد دکتر عباس حري به مناسبت هفتاد وهشتمين سالروز تولدش منتشر کرده که در آن آمده است: دکتري حري معتقد بود بايد پذيرفت آفتها و آسيبهاي اجتماعي به سرعت جامعه را بيمار و آفت‌زده مي‌کنند و نمي‌توان به سرعت به مدوا پرداخت. فرهنگ صحيح را جايگزين فرهنگ ناپالوده کردن، کار چندان راحتي نيست. گرچه عکس آن متأسفانه به سرعت و سهولت اتفاق مي‌افتد.
او مي‌گفت: «نه تنها فزوني تأليفات نماي کامل و چهره واقعي دانش زمان نيست، بلکه جاي تأمل دارد» و در اين باب به گفتة ابن خلدون استناد مي‌کرد که: «کتب مزبور به جز تکرار موضوع چيزي نيست.»
ويراستار، مترجم و مؤلفي پرکار که مقالات متعددي در مجلات «فصلنامه کتاب»، «روان‌شناسي و علوم تربيتي»، «کتابداري»، «جهان کتاب»، «رهيافت»، «کتاب‌ماه (کليات)»، «نامه انجمن کتابداران ايران»، «فردوسي» و «دانشنامه جهان اسلام» منتشر کرد. فردي که در ارائه و انجام طرحهاي پژوهشي مهم در عرصه کتابداري و اطلاع‌رساني پيشگام بود.
او با قاطعيت و به کمک دانش و بينش خود، با عزمي راسخ در اعتلاي فرهنگ ملي کوشيد و با تأليف و تدوين آثاري گرانبها و خدماتي ارزنده نام خود را جاويدان ساخت. فعاليتهاي مهم وي در کتابخانة ملي، تأسيس بانک مطالعات ايران‌شناسي در بنياد ايران‌شناسي و نيز نقش او در شوراي کتاب کودک به جهت مشاوره‌ها، ياري‌ها و مددکاري‌هاي خالصانه‌اش در تدوين و انتشار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان فراموش نشدني است.
دکتر حري با توجه به احاطه بر مسائل علمي، منتقدي توانا و ماهر بود. در گفتار نيز لحني صريح داشت و هرگز در دفاع از حقايقي که بر او مسلم بود، کوتاهي نمي‌کرد. 


 
کتاب در روزنامه ایران

آراگون و الوآر ستایشگران نان و نور
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با جواد فرید مترجم اشعار فرانسوی گفت و گو کرده که «چشم‌های الزا» مجموعه اشعار عاشقانه لویی آراگون و «با نیروی عشق» مجموعه اشعار اجتماعی پل الوآر دو تن از بزرگ‌ترین شاعران سوررئالیست فرانسوی با ترجمه او هفته گذشته منتشر شد. 
او در پاسخ به سوال « نهضت مقاومت فرانسه با جنبش سوررئالیسم چه ارتباطی داشت که عنوان کردید در گذر از این جریان الوآر ویژگی‌های اساسی شعر خودش را حفظ کرد؟» می گوید: من در این کتاب گفتم که فردیت خودش را از دست نداده بود. الوآر اشعاری که در دوران نهضت مقاومت سرود و با توجه به اینکه به این نهضت پیوسته بود، در جریان این تحولات، هر شاعر دیگری می‌توانست گرفتار شور و هیجانات متناسب با این شرایط شود. اما شعر الوآر شعری است بی‌کرانه و بی‌مرز، در جست‌وجوی بلندی‌هاست و با دستانی دراز شده به سوی برادری. الوآر در جریان نهضت مقاومت ویژگی‌های اساسی شعر خودش را حفظ می‌کند مثل توصیف غنایی طبیعت، کیمیاگری عناصر و اشیا و مهم‌تر از همه فردیت خودش را. صدای این شاعر در این برهه از زندگی‌اش، همانی است که پیش از این شنیده می‌شد. با همان لحن برادرانه و تکرار این مضمون که انسان‌ها حق دارند نان و نور را به قدر کفایت و در خور شخصیت خود در اختیار داشته باشند. الوآر شاعری متعهد شناخته می‌شد و رسالتی برای هنر قائل بود.
الوآر و آراگون مانند ناظم حکمت، در ترکیه و ریتسوس در یونان،خود را به آن تعهدات ایدئولوژیکی که جریان چپ تعریف کرده بود پایبند و ملتزم کرده بودند. منتها الوآر شانس آورد که خیلی زود از دنیا رفت و فجایع بعدی حکومت‌های چپ را ندید و نتوانست علیه آن جبهه‌گیری کند. ریتسوس جبهه‌گیری کرد. ناظم حکمت خیلی رقیق‌تر و صریح‌تر جبهه گرفت در مقابل آنچه در اردوگاه بلوک شرق و سوسیالیسم جهانی می‌گذشت. آراگون تا سال‌های آخر عمر مماشات کرد ولی الوآر که در اوایل دهه پنجاه میلادی چشم از جهان بست، هیچ واکنشی نشان نداد، چون خبر نداشت پشت پرده آهنین چه می‌گذرد.

 
از حاشیه‌سازی بپرهیزیم
روزنامه ایران در جشنواره شعر فجر با تعدادی از شاعران و کارشناسان گفت و گو کرده که کریم رجب‌زاده گفت: «‌جشنواره امسال در حالی برگزار شده است که من به عنوان یکی از اهالی شعر اخبار آن به دستم نرسیده است و اطلاعی از کم و کیف برپایی‌اش ندارم. این فقدان اطلاع‌رسانی واقعاً جای نقد دارد. ما اهالی شعر نمی‌دانیم در جشنواره امسال چه اتفاقاتی افتاده و در حال رخ دادن است حتی از زمان برگزاری مراسم اختتامیه نیز خبر نداریم. برخلاف دیگر جشنواره‌هایی که عنوان فجر را یدک می‌کشند؛ جشنواره شعر فجر در شرایطی برگزار می‌شود که هیچ سر و صدایی برای آن برپا نمی‌شود. نه تنها مردم بلکه حتی بسیاری از شاعران همچون من هم از برپایی آن چندان باخبر نمی‌شویم، شاید بتوان این مسأله را ناشی از دولتی شدن جشنواره‌های مهم ادبی در کشورمان دانست.»
او با اشاره به برگزاری جشنواره سال گذشته می‌افزاید: «‌از جشنواره امسال که اطلاعی ندارم اما سال گذشته کاکایی و سایر متولیان فرهنگی خیلی تلاش کردند تمام گروه‌های فکری قادر به حضور در جشنواره باشند که البته با حاشیه‌سازی‌هایی از سوی برخی رسانه‌ها روبه‌رو شدند، نباید راه را در جشنواره‌ها بویژه جشنواره شعر فجر به روی دیگر چهره‌های فعال در این حوزه ببندیم و تنها عده‌ای اجازه حضور داشته باشند، باید واقعیت را ببینم. نمی‌گویم شاعران حکومتی، اما نباید کاری کنیم که شاعرانی که به جشنواره‌ها راه پیدا می‌کنند با عناوین اینچنینی خوانده شوند. شاعرانی که شعر می‌گویند از تمام طیف‌ها هستند. در قالب این قبیل جشنواره‌ها می‌توان به تمام شاعران فرصت دیده شدن داد البته نقدی که درباره  جشنواره شعر فجر گفتم تنها به این جشنواره محدود نمی‌شود و اغلب جشنواره‌های ما گرفتار آن هستند.»
رجب‌زاده و اغلب شاعران معتقدند که مهم‌ترین ویژگی شعر این است که واقعیت‌های جامعه را نشان می‌دهد. واقعیت‌هایی که باید به آنها فرصت بروز بدهیم، بنابراین اگر قرارمان بر این است که تلاش کنیم تا جشنواره شعر به جایگاه شایسته آن دست پیدا کند باید قدری با نگاه بازتر به شعر و شاعران نگاه کنیم و از حاشیه‌سازی بپرهیزیم!


از مُد تا فلسفه روم‌باستان
روزنامه ایران در صفحه اندیشه ترجمه گفت‌وگو با پروفسور مارتا نوسباوم را منتشر کرده که از آثار او می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «شکنندگی خوبی: بخت و اخلاق در فلسفه و تراژدی یونان» (1986)، «پرورش انسانیت: دفاعی کلاسیک از اصلاح در آموزش آزاد» (1997)، «جنسیت و عدالت اجتماعی» (1999)، «زنان و توسعه انسانی» (2000)، «پنهان شدن از انسانیت: بیزاری، شرم و قانون» (2004)، «از بیزاری تا انسانیت» (2010)، «احساسات سیاسی» (2013).
او می گوید: فلسفه یونانی برای هر فرد تحصیلکرده در اروپا و امریکای شمالی، از حدود سده هفدهم تا اواخر سده نوزدهم یک عنصر محوری بود. شما افلاطون و ارسطو و بیش از آن نویسندگان رومی را می‌خواندید؛ کسانی مانند لوکرتیوس، سنکا، مارکوس اورلیوس و مهمتر از همه سیسرو. این مؤلفان، کلیت اندیشه را نه تنها در اروپای قاره‌ای بلکه در بریتانیا و امریکا شکل داده‌اند. به عنوان مثال، رواقیون تأثیر شگفتی بر «پدران بنیانگذار» داشته‌اند.
بنابراین سؤال اساسی اکنون این است که چرا اینها از مد افتاده‌اند؟! به نظر من، این مسأله بواقع به دلیل تأثیر هگل و نیچه است. این دو به عنوان راهنما فرض شدند و به افلاطون مرکزیت بیشتری دادند. همچنین مردم بر یونان بیش از رم تمرکز کردند و متفکران و متون این دوره را به فراموشی سپردند.
همه، افلاطون و ارسطو را می‌خوانند و گمان می‌کنند که آن دو مرکزیت دارند و هیچ مطالعه‌ای درباره فلسفه یونانی‌مآبی نمی‌شود. مردم حتی لاتین نمی‌آموزند تا بتوانند این فلسفه را بخوانند، چون فکر می‌کنند فلسفه رومی ارزش خواندن ندارد. من شانس آوردم که رساله دکتری‌ام در باب «زبان‌شناسی باستان» بود و نه «فلسفه باستان» چرا که از این منظر، ناچار شدم بسیاری از آثار کلاسیک رومی را مطالعه کنم.


 
دانشنامه‌ها و دیپلماسی علمی
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره ضرورت دانشنامه نویسی منتشر کرده که در آن نوشته شده است: برکنار از این بینش جامعه‌شناسانه و پدیدارشناسانه درباره ضرورت دانشنامه‌ نویسی، دانشنامه‌ها از آن جهت که محل اجتماع محققان و اندیشمندان متعدد در محدوده‌ای مشخص و با هدفی معین هستند و از آن جهت که طنینی واحد بر همسویی و همگامی آن محققان می‌افکنند، به‌گونه‌ای موجب هماهنگی آنها شده و در نتیجه برمبنای الگوی چند رشته‌ای و میان‌رشته‌ای و حتی الگوی رفتار میان‌فرهنگی، نسلی از محققان مرتبط و هماهنگ را تربیت می‌کند که می‌دانند تنها در نتیجه یک اقدام هماهنگ و گروهی می‌توانند دانشنامه مزبور را به نتیجه برسانند. با این ملاحظه، تربیت این نسل و ترویج فعالیت گروهی، یکی دیگر از ضرورت‌هایی است که وجود دانشنامه‌ها را موجه می‌سازد. این ارتباط میان محققان و هماهنگ کردن آنها مطابق با یک الگو، روش و هدف واحد، چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی، خود گونه‌ای از دیپلماسی است که به سهم خود جامعه محققان و اندیشمندان را به گفت‌و‌گو و هماهنگی با یکدیگر دعوت می‌کند. این دیپلماسی در سطح بین‌المللی و در نگارش دانشنامه‌هایی که محققان دیگر کشورها نیز در تهیه آن نقشی مستقیم دارند با وضوح بیشتری دیده می‌شود. این تعاملات علمی و فرهنگی که خود از وضعیت اجتماعی و فرهنگی زمانه تأثیر می‌پذیرند و بر آن اثر می‌گذارند به تولید دانشنامه‌هایی منجر می‌شود که خود، بنیاد صلح جهانی‌اند. در اینجا تعاملات بین‌‌المللی میان محققان دانشنامه‌ها هم کشور را از انزوای علمی و فرهنگی بیرون آورده و باب تعامل و گفت‌و‌گو و هماهنگی و ارتباط را گشوده می‌دارد و هم تا حد بسیاری، از زبان یا همان اندیشه بین‌المللی برای تنظیم و تنسیق محتوای دانشنامه‌ها سود می‌جوید و بدین ترتیب، آن محصول گروهی را از قومیت و محلیت صرف فراتر برده و بینش بین‌المللی را نیز در کنار بینش ملی و فرهنگی رایج در کشور قرار داده و راه گفت‌و‌گوهای میان فرهنگی را هموار می‌سازد.



کتاب در روزنامه شاپرک


قطار به موقع رسيد

روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار هانريش بل منتشر کرده که در سال 1947 اولين داستان‌هاي خود را به چاپ رسانيد و با چاپ داستان قطار به موقع رسيد، در سال 1949، به شهرت رسيد. و در سال 1951 با برنده شدن در جايزه ادبي گروه 47 براي داستان گوسفند سياه موفق به دريافت اولين جايزه ادبي خود شد. در 1956 به ايرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب يادداشت‌هاي روزانه ايرلند را به چاپ برساند.
در 1971 رياست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او همچنين تا سال 1974 رياست انجمن بين‌المللي قلم را پذيرفت. او در سال 1972 توانست به عنوان دومين آلماني، بعد از توماس مان، جايزه ادبي نوبل را از آن خود کند.
در رمان دوم بل به نام “کجا بودي آدم؟ ”‌ (1950) موضوع داستان نيز جنگ و مرگ‎ است. بل، عنوان آن را از تئودور هاکرز اقتباس کرده که معتقد است: “درگير شدن در جنگ‎ تقصير خداوند نيست. ”‌ و به قول آنتوني سنت اگزوپري‎ : “جنگ همچون تيفوس يک بيماري‎ است. ”
داستان، سرنوشت گروهي از افسران و سربازاني است که در حال برگشتن از روماني به‎ آلمان هستند. اين رمان استحکام بيشتري از رمان اول بل دارد و از نظر شخصيت‎پردازي قوي‎تر از “قطار به موقع رسيد”‌ است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط