دکتر محمدمهدی اردبیلی، پژوهشگر و مترجم فلسفه درباره دانشنامه استنفورد که سال 95 به سرپرستی مسعود علیا منتشر شد یادداشتی را در اختیار خبرگزاری ایبنا قرار داده است. به گفته وی ارائه منابع مختلفِ پیشنهادی برای مطالعه بیشتر مخاطبان استنفورد را از یک دانشنامه بسته و ناقص، به یک راهنما برای ادامه راه بدل میسازد.
اما اگر مخاطب، محض کنجکاوی هم که شده، نگاهی به درون این مجلدات بیندازد، به ناگاه متوجه میشود که دانشنامه استنفورد، دانشنامهای دقیقاً دوپاره است. پارهای از آن بناست خود را ذیل عنوان دانشنامه جای دهد و به سادهسازی و تفسیر کلی فلان مفهوم یا مکتب یا فیلسوف بپردازد. این بخش مخاطب عام دارد و چندان به کار متخصصین نمیآید و در بهترین حالت به همان شرحی اجمالی شبیه است. در معرفی پشت جلد این مجموعه، که البته برگرفته از مقدمه دبیر مجموعه است، میخوانیم: «این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.»
این عبارت به همان پاره نخست فوق الذکر نظر دارد و ویترین مجموعه را به همان شرح اجمالی برای مخاطبان مبتدی تقلیل میدهد. اما علاوه بر این پاره، یا در کنار یا درون آن، پارهای دیگر نیز حضور دارد که سرشار از بصیرتهای ناب است. عمدتاً مخاطبان عام با این پاره ارتباط برقرار نمیکنند و آن را ثقیل یا بیربط مییابند. این پاره مخصوص کسانی است که نسبت به کلیات اشراف دارند و به دنبال قطعات و تحلیلهای درخشان هستند. به نظر من این وجه را نباید از قلم انداخت. آنچه استنفورد را از شرح اجمالی و سادهسازیِ مفاهیم و مکاتب متمایز میکند، همین وجه اخیر است. به بیان دیگر، در همین مختصر صفحات مجلدات استنفورد، نکات دقیق و درخشانی به چشم میخورند که حتی در برخی از آثار تفسیری مفصلتر نیز وجود ندارند. به همین دلیل است که هر مجلد را نه یک تاریخ فلسفهنویس معمولی یا کارمندی در فلان «بنیادِ دایرهالمعارفنویسی»، بلکه اندیشمندی به راستی صاحب «نظر» به نگارش درآورده است.
اما این وجه دوگانه که از یک نظر، حسن این مجموعه محسوب میشود، از منظری دیگر شاید به نقطه ضعف آن بدل شوند. به بیان دیگر، دانشنامه استنفورد که در تلاش است تا هم مخاطب عام را جلب کند هم مخاطب خاص را، شاید هر دو را از دست بدهد. دستکم در آن مجلداتی که مطالعه کردهام (و البته معدود مجلداتی که در ترجمه و انتشارشان سهیم بودهام)، هم مخاطب عام با عباراتی مواجه میشود که برایش قابل فهم نیست و هم مخاطبان خاص با تعابیری روبهرو میشوند که تکراری و کسالتبارند. البته میتوان بر این قانون صحه گذاشت که «هیچ وقت نمیتوان همه را راضی نگه داشت» اما آیا تلاشِ مفرط برای راضی نگه داشتن هر دو طیف، به از دست دادن هر دوی آنها منجر نخواهد شد؟ پاسخ این پرسش را البته باید بر اساس نظرسنجی از مخاطبان مختلف دریافت، اما مهم این است که بدانیم دانشنامه استنفورد به این کار خطیر همت گمارده که برای همه «چیزی» داشته باشد نه «همه چیز». شاید وجه دیگر این سخن، این باشد که هم مخاطبان خاص (مسلط به آرای فلان فیلسوف یا بهمان مکتب) و هم مخاطبان عام (که برای آشنایی با یک فرد یا مفهوم میخواهند از دانشنامه استنفورد آغاز کنند)، هر دو، باید توقع حداکثریِ خود را کمی تخفیف دهند.
این مجموعه خوشبختانه در ایران با این اقبال مواجه شده است که یک ویراستاری دقیق، توسط دکتر علیا، بر تمام مجلدات آن اعمال شده است و در نتیجه، کثرت نویسندگان و موضوعات و مترجمانش به هرجومرج در ترجمه منجر نشده است. همچنین در انتها لازم است به یکی از شاخصههای قابل توجه این دانشنامه نیز اشاره کنم؛ یعنی ارائه منابع مختلفِ پیشنهادی برای مطالعه بیشتر مخاطبان. خود نفسِ پیشنهاد این منابع، استنفورد را از یک دانشنامه بسته و ناقص، به یک راهنما برای ادامه راه بدل میسازد. این بخش انتهایی مربوط به منابع مخاطبان را به بیرون، یعنی به سوی آثار و تفاسیر دسته اول، سوق میدهد و این دقیقاً با معنای «مدخل» همخوان است؛ این آثار مدخل هستند؛ یعنی مرحلهای برای داخل شدن و نه ماندن.
نظر شما