وی افزود: تشیع که همیشه در ایران مورد توجه بوده و در چند قرن اخیر غلبه پیدا کرده است، برداشتی عقلانی از اسلام دارد که نمونه آن «نهجالبلاغه» است. در ایران حکمای ما مانند شهید مطهری، اسلام را با نگاه عقلانی فهمیدند. در این 40 سال هم نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که بنیانگذار انقلاب اسلامی، خود در قم «اسفار اربعه» ملاصدرا را درس میداد و بزرگترین شارح ابنعربی بوده است. نامهای که امام (ره) به گُرباچف نوشت، فرصت کوتاهی برای ایشان بود که برخی از حرفهای فلسفی خود را برای دنیای معاصر مطرح کنند. امام (ره) قبل از پرچمداری انقلاب، معلم فلسفه بود. مقام معظم رهبری نیز عمیقا فکر فلسفی دارند، اگرچه مجال ظهور این جنبه از این شخصیت ایشان پیدا نشده است. نگاه رهبری، همان نگاه مطهری و طباطبائی در فلسفه اسلامی است.
حداد عادل ادامه داد: در این 40 سال، وضعیت فلسفه در ایران خیلی رشد کرده است. دقیقا 50 سال پیش وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم. وقتی وضعیت امروز را با زمانی که بهعنوان دانشجو وارد شدم، مقایسه میکنم میبینم در هر بخشی چه تفاوتهای عمدهای بهوجود آمده است. مثلا در بخش فلسفه کانت، زمانی که ما دانشجو بودیم، از کانت تنها 12 صفحه به همت مرحوم بزرگمهر ترجمه شده بود که در کتاب دوجلدی «فلسفه نظری» آمد. امروز تقریبا تمامی آثار فلسفی کانت به زبان فارسی موجود است.
این استاد دانشگاه تهران، بیان کرد: طبق آماری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه کرده، در 40 سال گذشته، 41 هزار و 957 کتاب ذیل عنوان کلی فلسفه و روانشناسی در ایران منتشر شده که بیش از 20 هزار کتاب در حوزه فلسفه بوده است. تعداد مجلات در حوزه حکمت، فلسفه و کلام نیز امروز در ایران، 135 مجله است و فکر نمیکنم تعداد این مجلات، پیش از انقلاب از تعداد انگشتان دست تجاوز میکرد.
وی در ادامه با تاکید بر اهمیت بحث مواجهه فلسفه غربی و فلسفه اسلامی، گفت: یک خصوصیت فلسفه اسلامی در مقایسه با فلسفه غربی این است که این فلسفه همت خود را در بحث وجود و احکام وجود منحصر کرده و اصلا از نظر حکمای ما، تعریف فلسفه همین است؛ یعنی فهم عالم هستی از طریق فهم عالم وجود. در فلسفه اسلامی، معرفتشناسی و خودِ علم به معنی آگاهی از وجود است و یعنی علم هم از وجود برمیخیزد. در فلسفه غربی خصوصا از دکارت به بعد، معرفتشناسی از هستیشناسی فاصله گرفته است. میشود یک دور تاریخ شاید 500 ساله تفکر فلسفی غرب را براساس نسبت بین معرفت و وجود تحریر کرد.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، افزود: تفاوت دیگر فلسفه اسلامی و فلسفه غرب این است که در فلسفه اسلامی حکمای ما سراغ فلسفههای خاص یا انضمامی یا مضاف نرفتهاند و از این جهت سنت نیرومندی نداریم. به هرحال در بین حکمای خودمان کسی را نمیبینم که فلسفه را به علوم دیگر وصل کند. امروز در اروپا راجع به همهچیز بحث فلسفی میکنند. چنین جریانی در فلسفه ما بهوجود نیامده که البته دلایلی برای خود دارد. تفاوت مهم دیگر این است که در دنیای اسلام، قرون وسطی نداریم. اتفاقی که در اروپا افتاده این است که قرون وسطی یعنی حاکمیت دینی و رنسانس یعنی پایان حاکمیت دینی. در اروپای جدید بعد از رنسانس، فیلسوفان خواه ناخواه جانشین پیامبران شدند، لذا باید فلسفه هرچیزی ایجاد میشد.
حداد عادل تصریح کرد: در 100 سال اخیر که فلسفههای غربی وارد کشور شده و نوعی مواجهه بین فلسفه اسلامی و غربی پیدا شده، یکی از آگاهیهایی که اهل فلسفه پیدا کردهاند این است که فلسفه غربی، متفاوت از فلسفه ما است. یعنی فلسفه غربی، زبان و مطالبی غیر از فلسفه اسلامی دارد. در این 100 سال بهویژه در 40 سال اخیر که فلسفه جدی شده، فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غربی چند تاثیر پذیرفته است. نخست اینکه یک نگاه جدید قابل طرح است؛ مثل اهمیت دادن به بحث معرفت و شناخت و ممتاز شدن آن. تاثیر دیگر، مربوط به مسائل جدیدی است که مطرح شدهاند. این مباحث درون فلسفه اسلامی هم سوالات جدید و هم رویشهای جدیدی ایجاد کرده است. در زمینه تاثیری که در روش بیان فلسفه اسلامی پیدا شده، شاهد بودهایم و بعد از این هم شاهد خواهیم بود که کتابهایی با روش جدید در فلسفه اسلامی تالیف شود.
وی ادامه داد: یکی دیگر از جنبههایی که برای فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب مهم است، مربوط به فلسفههای اگزیستانس است که در غرب بهوجود آمده و در جامعه ما مطرح شده است. مباحثی که در فلسفه غرب بعد از جنگ جهانی درباره این فلسفه گفته شد، حرفهایی است که عرفای ما میزدند. برای عرفای ما، شناخت حقیقت و ماهیت انسان مطرح بود. فلسفه اگزیستانس از این جهت با عرفای ما شباهت دارد.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان سخنانش، گفت: شهید مطهری و علامه طباطبائی، کسانی هستند که در آثارشان مواجهه با فلسفه غرب را نخستینبار تجربه کردند. در این 40 سال، میدان این مواجهه گسترده شده است. فلسفه در ایران به سرعت در حال تحول و شدن است. این سیرورت آغاز شده و به پایان نرسیده و این چهلسالگی زمان مناسبی برای رسیدن به نتیجهای که در دهههای آینده مورد انتظار است، نخواهد بود. احتمال قوی میدهم در آینده با گسترش میدان فلسفه تطبیقی، هم فلسفه اسلامی رشد کند و هم فلسفه غربی بهتر فهمیده شود. ایران میتواند در دهههای بعد در مواجهه با فلسفه غرب، حرفی برای گفتن داشته باشد، به شرطی که اهالی این حوزه مباحث را به زبان قابلفهم بیان کنند.
نظر شما