وی افزود: این کتاب متشکل از یک مقدمه و سه فصل است. در فصل نخست که طولانیترین فصل آنست، بر اساس نوعی فلسفه اصالت وجودی، تعبیر جدیدی از نظریه مجموعهها معرفی میشود. البته نویسنده ترجیح داده که به منظور متمایز ساختن آن از نظریه کلاسیک مجموعهها، به جای واژه «مجموعه»، از «توشه» استفاده کند. در واقع «توشه» در این کتاب، همان «مجموعه» در ریاضیات است، با این تفاوت که توشه حامل نوعی نگاه وجودشناختی است. پیرو همین نگاه وجودشناختی است که نویسنده به مفاهیم تازهای از عدم، وجود، عضویت، اجتماع، اشتراک و … دست مییابد و از این رهگذر به تشریح و حل پارادوکسهای قدیمی نظیر پارادوکس راسل و پارادوکس کانتور میپردازد.
شهبازی گفت: نویسنده در ادامه همین فصل با هدف شناساندن سرشت عدد مجازی، تعبیر تازهای از آن را پیشنهاد میدهد. این تعبیر تازه به نویسنده امکان میدهد تا در برابر «عدد مختلط»، به معرفی «عدد چندپهلو» برسد. نویسنده با در میان گذاشتن نحوه جمع، ضرب، جذر، نُرم و … اعداد چندپهلو شکل تازهای از آنالیز مختلط را در پیش چشمان مخاطب میگذارد.
وی با اشاره به فصل دوم کتاب که به دو مفهوم نیستی و تمییز پرداخته است، گفت:
همچنین این نویسنده در فصل دوم کتاب، کوشش میکند تا فقط با تکیه بر دو مفهوم «نیستی» و «تمییز» به تعریف و برساخت تازهای از اعداد طبیعی، اعداد گویا، اعداد حقیقی و اعداد مجازی برسد.
به گفته شهبازی، فصل آخر هم به طرح مطالبی اختصاص دارد که عموماً در حمایت و تقویت فرضیات اصلی کتاب است. این مطالب به نویسنده امکان میدهد تا فلسفه خودش را در خصوص جهان، خدا، هستی، نیستی، دانش، معجزه، ویژگی و … بپروراند. به عبارت دیگر، نویسنده این کتاب با تعابیری که از نظریه مجموعهها و عدد مجازی پیش میگذارد، به بسیاری از سوالات فلسفی پاسخ میدهد.
شهبازی در پاسخ به این پرسش که برای معرفی کناب به مخاطبان جذابتربن بخش آن کدام است گفت: ممکن است خواننده این کتاب در نگاه اول و یا تنها با مطالعه فهرست، از شدت پراکندگی و بیربط بودن مطالب آن تعجب کند. ولی با خواندن دقیق آن متوجه میشود که در پرتو دیدگاه پیشنهادی نویسنده، مباحثی را که تا پیش از این بیربط میدانست، تا چه اندازه به یکدیگر وابسته و لازم و ملزوم یکدیگرند.
وی افزود: نویسنده همانند یک معمار مواد به ظاهر ناهمخوانی را در کنار یکدیگر قرار داده و در پایان به ساختار منسجمی رسیده است. صرفنظر از اینکه نظرات مطرح شده در این کتاب تا چه اندازه معقول، مستدل و پذیرفتنی هستند یا نه، ولی نمیتوان انکار کرد که ساختار کلی کتاب منسجم است. به همین خاطر است که به نظر نمیرسد بتوان تنها به مطالعه فصل خاصی اکتفا کرد. البته فصل اول شالوده کلی فلسفه موردنظر مرحوم بیژن کریمی است. این فصل پایهها و بنمایههای این ساختمان را در خود جای داده است و خواننده با مطالعه آن میتواند تا حدود زیادی با نحوه اندیشیدن وی آشنا شود.
درباره نویسنده
وی ضمن توصیفاتی درباره نویسنده کتاب گف: نام بیژن کریمی با فلسفه ریاضیات در ایران پیوند عمیقی دارد. او همواره کوشیده تا پیوند میان متافیزیک و علوم دقیقه را به مخاطب یادآوری کند. وی چندین هدف را از این رهگذر دنبال میکند، از جمله مهمترین این اهداف، فراهم آوردن پنجرهای متافیزیکی است تا علوم دقیقه بتوانند با نگریستن در آن به آرزوی دیرینه خودش، یعنی ارائه نظریهای جامع و فراگیر برای همه چیز، جامه عمل بپوشانند. برای او بینش اصالت وجودی اولویت دارد. به اعتقاد او، اصالت وجود در میان دیگر رقبا شانس بیشتری در زمینهسازی برای نظریه علمی همه شمول دارد.
شهبازی خاطرنشان کرد: تمرکز او در این کتاب ریاضیات به طور عام، و نظریه مجموعهها و آنالیز مختلط به طور خاص است. بنابراین میتوان گفت که هدف اصلی کتاب فراهم آوردن نوعی فلسفه ریاضیات بر پایه اصالت وجود است. البته این نحوه نگریستن به ریاضیات بسیار بحث برانگیز است و برای نتیجهگیری نهایی لازم است که کارشناسان و محققان صاحبنظر، نظریات این کتاب را مورد بررسی دقیقتر قرار دهند. بر همین پایه، به نظر نمیرسد که این کتاب برای مخاطب عام یا کسانی که در زمینه فلسفه ریاضیات کاوش نکردهاند، چندان کاربردی داشته باشد.
این مترجم و مولف در پاسخ به این پرسش که چقدر این دست از کتابها که برخوردی دو سویه با دانش دارند نیازمند فضای اطلاعاتی برای عموم هستند و جایگاه تالیفاتی که علم محض را به فلسفه ربط میدهد کجاست، گفت: در این امر که همواره علم پایی در متافیزیک دارد، شکی نیست. نمیتوان هیچ علمی را پیدا کرد که نسبت به وجودشناسی، شناختشناسی و … ساکت باشد. اما اینکه بیژن کریمی تا چه اندازه در ارائه متافیزیکی منسجم و سازگار که بتواند پایهای برای ریاضیات محسوب شود، موفق شده است یا نه، بستگی به رویکرد مخاطب دارد. برای مخاطبی که به دیدگاههای طبیعتگرایانه و یا تحلیلی متعهد است، بدیهی است که مطالب مطرح شده در این کتاب بسیار بحثبرانگیزند و شاید نقدهایی بسیار جدی بر آن وارد کند. حتی کسانی که با اصالت وجود نیز همدلی دارند، شاید نتوانند چندان ارتباطی با این مطالب برقرار سازند. به هر حال، لازم است که صاحبنظران در این خصوص به بحث بیشتر بپردازند. چرا که اگر حق با نویسنده باشد و اگر نحوه نگاه وی را بپذیریم، آنگاه مسائل بغرنج و بسیار مهمی در فلسفه ریاضیات به طور خاص، و فلسفه به طور عام، برایمان حل و فصل میشوند.
شهبازی گفت: در این صورت شاید بتوان بر سبیل مسامحه گفت که اگر حق با نویسنده باشد، این کتاب یکی از مهمترین کتابهای فلسفه ریاضیات در سرتاسر جهان خواهد بود. چراکه ایشان با نحوه نگاه پیشنهادی خود توانسته بر بسیاری از ابهامات فلسفی و ریاضیاتی بشر فائق شود.
نظر شما