«راضیه عقیلیمهر» روزنامهنگار جوان بوشهری، اقدام به جمعآوری و انتشار یادداشتها، گفتوگوها و گزارشهای خود در قالب کتاب کرده است. «عقیلیمهر» متولد بوشهر و دانشآموخته رشته حقوق خصوصی در مقطع کارشناسی ارشد است. وی بیش از یک دهه و نیم است که در حوزه مطبوعات و روزنامهنگاری فعالیت میکند. عقیلیمهر فعالیت مطبوعاتی خود را از سال ۸۴ با هفتهنامه «پیغام» آغاز کرد و از سال ۸۷ یادداشتهایش را در ستونی با عنوان «فانوس» در موضوعات اجتماعی و فرهنگی در این هفتهنامه منتشر کرد. وی در سال ۸۸ مقام دوم بخش یادداشت و سرمقاله سومین جشنواره منطقهای خلیج فارس را از آن خود کرد.
عقیلیمهر، در واپسین ماههای سال گذشته بخشی از یادداشتهای منتشرشده خود را در کتابی با عنوان «فانوس و دریا» بههمت انتشارات «نایبند» به مدیریت رضا معتمد منتشر کرد. همچنین وی بهتازگی کتاب دوم خود را در حوزه روزنامهنگاری با نام «رد پا در شهر» با همین ناشر، روانه بازار کرده است که در برگیرنده گزارشها و گفتوگوهایی است که از یک دهه پیش به اینسو در هفتهنامه «پیغام» بهچاپ رسانده است. افزون بر این دو اثر، عقیلیمهر سال گذشته نیز در حوزه حقوق، نخستین اثرش را با عنوان «ماهیت و کارایی قراردادهای بیع متقابل» به همت نشر نایبند راهی بازار کتاب کرده بود. این روزنامهنگار و نویسنده در حال حاضر چهارمین اثر خودش را که مجموعهای است از داستانهای کوتاهش، در دست چاپ دارد. به بهانه انتشار کتاب «رد پا در شهر» با این روزنامهنگار و داستاننویس جوان بوشهری به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
ابتدا از اثر جدیدتان برایمان بگوئید. به نظر میرسد «رد پا در شهر» بهنوعی رد پای شما بهعنوان یک روزنامهنگار در جامعه است. همینطور است؟
کتاب «ردپا در شهر» کتابی ۳۱۲ صفحهای است که به قیمت ۴۰ هزار تومان از سوی انتشارات «نایبند» به چاپ رسیده است. این اثر مجموعهای از گزارشها و گفتوگوهای مطبوعاتی است با محوریت مسائل اجتماعی و فرهنگی که در طی چند سال فعالیت رسانهایام در هفتهنامه «پیغام» به چاپ رسیده و اکنون بخشی از آن در قالب کتاب در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
در مصاحبهها و گزارشهای چاپ شده در این کتاب، بیشتر چه موضوعاتی را مورد توجه قرار دادهاید؟
این کتاب از دو بخش گزارش و گفتوگو تشکیل شده است. در بخش گزارشها، مخاطب با برخی از انواع گزارش مواجه میشود. از جمله گزارش خبری که دربرگیرنده رویدادها و نشستهای فرهنگی و محافل ادبی است یا شامل گزارش نشستهای هماندیشی پیرامون مسائل و مشکلات شورای سوم شهر، شهرداری بندر بوشهر و دیگر کنفرانسهای خبری است که در آن مسائل مهم استانی و مسائل شهر بوشهر مورد بحث قرار گرفته است. بخشی از گزارشهای کتاب هم دربرگیرنده گزارشهای توصیفی و تحلیلی از جمله گزارش سفر و رویدادهای اجتماعی و فرهنگی مهم استان بوشهر است.
در پاسخ به اینکه چرا این موضوعات را بیشتر مورد توجه قرار دادهام، لازم است ابتدا اشاره کنم به اهمیت گزارشهای مطبوعاتی؛ چراکه این گزارشها از دل واقعیتها و دغدغههایی بیرون میآید که انعکاس آنها میتواند دردی از دردهای اجتماع را درمان کند. درواقع میتوان گزارش را صدایی دانست از مردم که از قلم گزارشنویس منعکس میشود و شاید مجالی داشته باشد برای بهتر شنیده شدن. دلیل دیگر، علاقه خودم به انعکاس موضوعات فرهنگی و اجتماعی بوده است و معتقدم این موضوعات عمیقترین تا سطحیترین خواستههای مردم را پوشش میدهد.
فکر میکنید تبدیل این گزارشها به کتاب پیامد مثبتی هم برای شما و روزنامهنگاری در استان دارد؟
راستش به پیامدش چندان فکر نکردهام. من مایل بودم بخشی از آثارم را که تجربه سالها فعالیت مطبوعاتی خودم بوده است، در قالب کتاب، نظم دهم؛ چراکه بهطور کلی کتاب برای من از احترام و ارزش زیادی برخوردار است. با این دیدگاه که دربرگیرنده اندیشهای است که مکتوب شده است و البته میتواند بهترین هدیه از طرف من به دوستانم و علاقهمندان به مباحث اجتماعی و فرهنگی باشد.
همچنین اعتقاد دارم که این کتاب با همه کمیها و کاستیهایش میتواند بهسهم و توان خود الگویی باشد برای عزیزان علاقهمندی که در ابتدای مسیر عرصه روزنامهنگاری قرار دارند یا محققانی که مایل هستند بدانند که حدود یک دهه پیش استان بوشهر با چه تصمیمات و رویدادها و مسائلی مواجه بوده است. در این کتاب تنها واژهها قطار نشدهاند تا کاغذی را سیاه و باطل کنند. این کتاب درواقع انعکاس تجارب چندساله یک روزنامهنگار جوان بوشهری است و بیانگر مهمترین رویدادهای اجتماعی مردم استان بوشهر است.
منابع و مراجعی که برای نوشتن در عرصه روزنامهنگاری از آنها زیاد کمک گرفتید، کدام است؟ و بیشتر در کدام بُعد به شما کمک کردند؟
منابع من تنها واقعیتهای موجود در جامعه پیرامونی است. حتی در کتاب داستانی جدیدم که بهزودی چاپ خواهد شد، سوژهها برگرفته از واقعیات پیرامونی من است که آنها را در قالب داستان به تصویر کشیدهام. درحقیقت تجربه روزنامهنگاری همراه با تواناییهای ذاتی و اکتسابیِ فردی، بهشما یاد میدهد که با هدف آگاهی رساندن به جامعه، نسبت به رویدادهای پیرامونی خودتان دقت و کنجکاوی نشان دهید. همین کنجکاوی، منبع و مرجع یا به عبارتی سوژه من میشود برای نوشتن یا گفتوگو و یا نوشتن گزارش.
شما اولین اثری که در حوزه مطبوعات منتشر کردید، «فانوس و دریا» نام داشت که یادداشتهای شما را دربرمیگیرد. در این یادداشتها چه موضوعاتی را مورد پردازش قرار دادید؟
کتاب «فانوس و دریا» گزیدهای از مجموعه یادداشتهایم در حوزه مسائل فرهنگی، اجتماعی است و در آن دیدگاههایم را در مورد این مسائل مطرح کردهام.
عموما چه مباحثی را برای نوشتن در رسانهها انتخاب میکنید؟
علاقه و توجهام بیشتر به موضوعات فرهنگی و اجتماعی است. چند سالی هم دبیر صفحه اجتماعی هفتهنامه «پیغام» بودم و همین موضوع هم باعث میشد توجه و گرایشم به این سو روانه شود. از جهتی دیگر مباحث فرهنگی و اجتماعی موضوعاتی است که بنیاد و اساس زندگی اجتماعی و فردی را دربرمیگیرد.
زنان و نوشتن از آنها تا چه میزان دغدغه شما بوده است؟
اینکه ما به فکر همجنس خودمان بهعنوان یک زن باشیم و برایمان مهم باشد که در جایگاه رسانه از دغدغهها و خواستههای آنان بنویسیم، بسیار باارزش است؛ اما من معتقدم اینگونه نگاه کردن صرف، خودش اذعان بهنوعی تبعیض جنسیتی و باور متمایز شمردن زنان است و این نگاه و باور را نمیپسندم. معتقدم زنان هم یک انسان هستند.
در مرحله نخست باید مثل یک انسان و با حقوق یک انسان زندگی و رشد کنند و به تعالی برسند. برای همین ابتدا بیاییم به انسان بودنمان توجه کنیم. من بهعنوان یک زن نویسنده و روزنامهنگار انتخاب کردهام که افکارم را البته بنا بر چارچوب و قوانین حاکم در معرض دید قرار دهم و مسائل و موضوعات مهم جامعه پیرامونیام را با نوشتن به تصویر بکشم. این خوب است که بسیاری از مشکلاتی که برگرفته از تابوهای فرهنگی جامعه سنتی است، از طریق این تریبون نوشته شود و به آگاهی سایرین برسد. با این نگاه، پرداختن به موضوع زنان برای من اهمیت دارد چون آنها نیمی از جامعه انسانی را دربرمیگیرند. از اینرو همیشه دغدغه پرداختن به مسائل آنها را داشتهام و این دغدغه در کتابهایم نیز انعکاس داشته است.
بهعنوان یک روزنامهنگار چقدر خلأ سواد رسانهای را در جامعه پیرامونی خود احساس میکنید؟
داشتن سواد رسانهای یعنی داشتن قدرت تشخیص و بهرهمندی از روحیهای تحلیلگر نسبت به واقعیات و موضوعات و مسائل پیرامونی جامعه. این روحیه بهعنوان اصلیترین ابزار حرفه روزنامهنگاری محسوب میشود. از سوی دیگر، داشتن و پرورش این سواد برای مخاطبان نیز لازم است از این نظر که هر خبری را باور نکنند و در فضای مجازی نشر ندهند. این روحیه ابتدا باید در قلمبهدستان و فعالان عرصه مطبوعات و دیگر رسانهها تقویت شود؛ زیرا آنان در شمار نخبگان هستند و باید از درجه اطلاعاتی بالاتری بهرهمند باشند و با بهرهمندی از این سواد، اطلاعات درست را به تودههای مردمی انتقال دهند و به عبارتی، به تنویر افکار عمومی بپردازند. این خلأ همچنان وجود دارد. نه از این جهت که نخبه رسانهای نداریم؛ بیشتر از این نظر که این نخبگان قادر نبودهاند چنانکه باید اعتماد مخاطبان عامه را جلب کنند و ابتکار عمل را در حوزه اطلاعرسانی درست و شفاف بهدست بگیرند.
برخی بر این باورند که اگر مردم روزنامه بخوانند، کم کم به کتاب هم علاقهمند میشوند. چقدر با این عقیده موافقید؟
این هم یک نظری است که قابل احترام است اما به نظرم میان این دو علاقه چندان نمیتوان تفکیک قائل شد. البته که روزنامهها کارکرد اطلاعرسانی خاص خودشان را دارند و کتاب کارکرد و بهرهوری خاص خودش را؛ اما اینکه صرفا با خواندن روزنامه به کتاب علاقهمند شویم، من به آن اعتقادی ندارم. البته اگر روزنامهخوانی مقدمه و تمرینی برای کتابخوانی باشد، اتفاق خوبی است.
از دید شما چرا مردم امروز از خواندن کتاب و روزنامه گریزانند؟ چگونه میتوان آنها را به کتاب علاقهمند کرد؟
جایی خواندم که سرانه مطالعاتی مردم ایران ۲ دقیقه است که در قیاس با سایر کشورها در رتبه پایینی قرار دارد. البته این ۲ دقیقه بر اساس مطالعات مکتوب مطرح شده و مطالعات مجازی را شامل نمیشود. در هر حال همه میدانیم حال و احوال کتابخوانی ما در ایران خوب نیست و نفسش به شماره افتاده است که جای هزار آه و افسوس دارد. قصد ندارم شعار بدهم و یا نصیحت کنم اما اگر بدانیم خواندن کتاب چه اندازه در تغییر زندگی تاثیرگذار و با ارزش است، حتما وقت بیشتری برای کتاب خواندن میگذاریم. انسان همان اندازه که به غذا برای رفع نیاز جسمی محتاج است، باید غذای روحش را نیز تا جای ممکن فراهم کند. بسیاری از معضلات و ناهنجاریهای پیش روی جامعه ما ناشی از ناآگاهی است. عدهای شاید بر من خرده بگیرند که در این اوضاع و احوال و گرانی و مشغلههای بسیار چگونه میتوان کتاب خواند و چگونه میتوان فرصت کتاب خواندن داشت؛ اما همچنان معتقدم داشتن آگاهی از طریق خواندن کتاب در حوزههایی که علاقهمندیم به ما در برونرفت از شرایطی که در آن احساس نارضایتی میکنیم کمک میکند.
سخن پایانی؟
ممنونم از شما که فرصت این گفتوگو را فراهم کردید. آرزوی تندرستی و سلامتی دارم برای همه و به امید روزی که سرانه مطالعه در کشور ایران به بالاترین حد ممکن برسد و این روحیه در ما تقویت شود که حداقل ماهی یک کتاب بخوانیم.
نظر شما