امید آریانی در نشست «شناخت و تربیت» گفت: در مدرسهای که شادی نباشد خرد هم نیست. محیطی که دانشآموزان در آن فعالیت میکنند باید با ورزش، شادی و هیجان همراه باشد تا بتوانند پیشرفت کنند زیرا بدون سیستم هیجانی هوش اجتماعی دانشآموزان کم میشود.
کتاب «شناخت و تربیت» (مبانی شناختی تربیت) نوشته محمود تلخابی به تدوین مبانی و اصول تربیت براساس آموزههای علوم شناختی پرداخته است. ارتباط علوم شناختی و تربیت از اوایل شکلگیری علوم شناختی مطرح شده است. انجمن بینالمللی علوم پس از طرح این ارتباط، تربیت را یکی از حوزههایی تلقی کرد که از یافتههای علوم شناختی بهره میبرد زیرا مقولههایی همچون یادگیری، توجه، حافظه، خلاقیت و هوش از مفاهیم پایه تربیت محسوب میشوند که در تبیینهای شناختی، فهم جدیدی از آنها مطرح میشود. این کتاب با حمایت ستاد توسعه علوم و فنارویهای شناختی منتشر شده است.
محمد تلخابی در ابتدای سخنانش به تعلیم و تربیت اشاره کرد و گفت: تعلیم و تربیت برای شکل دادن به بنیادهای نظری خود همواره از علم و فلسفه بهره برده است. برخی از علومی که در تدوین مبانی تربیت از آنها استفاده میشود زیستشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی است. این حوزههای علمی به متخصصان تعلیم و تربیت کمک میکند تا برای تعلیموتربیت مبانی علمی فراهم کنند و براساس آن برای کارگزاران تربیتی تجویزهای عملی ارائه کنند.
وی افزود: فلسفه منبع دیگری برای متخصصان تربیت بـوده است تا به پرسشهای بنیادین درباره انسان و امکانات، شرایط، محدودیتها و الزامات او پاسخ دهند. اکنون شاهد ظهور قلمرو بینرشتهای جدیدی با عنوان علوم شناختی هستیم کـه رشتههای مختلف را به همدیگر پیوند داده است. این قلمرو بینرشتهای که بهدنبال فهم ماهیت و کارکرد ذهن و مغز است نتایج بسیار زیادی برای تعلیم وتربیت داشته باشد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: پرورش مهارتهای کودکان و ساختاری که در کتاب به آن اشاره شده محصول فرایند پژوهش است. اکنون این پرسش مطرح میشود که چرا تعلیم و تربیت به علوم دیگر نیازمند بوده است؟ تربیت به عنوان قلمرو علمی و عملی سعی کرده از دستاوردهای علوم دیگر بهرهمند شود. علوم شناختی به ما میگوید که یادگیری عبارت است بازآیی معماری مغز که این موضوع به عنوان مبنا قرار میگیرد.
وی افزود: آنچه که به آن یادگیری صوری و مبتنی بر عادت تلقی شده برپایه بازآیی معماری و اندیشه و یادگیری ناپایدار است که برای اکثر آدمها اتفاق افتاده و به آن یادگیری نمیتوان گفت. مغز به طور طبیعی نیازمند پاداش برای برانگیختن است که خود میتواند پاداش تولید کند و برانگیخته شود.
تلخابی افزود: برای عادتهای مطلوب در یادگیری باید محیطی تربیتی ایجاد کنیم که افراد خودانگیخته باشند و بتوانند هیجانات خود را تحت کنترل داشته باشند. این کتاب ایدهای را مطرح کرده که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اگر جنبه دانشی ماجرا منجر به تغییر آدمها نشود این اصول ارزشی ندارد. دانش در دنیای بیرون از ذهن وجود دارد و تعلیم و تربیت نیز دانشی است که در دنیای بیرون قرار دارد. هر شخصی در هر جا و موقعیتی که قرار میگیرد کار دانشی انجام میدهد و ساختمان دانش را بازسازی میکند.
وی سپس به فصلبندی کتاب نیز اشاره کرد و گفت: در فصل اول کتاب به کلیات بحث پرداختهایم و ضمن طرح مساله پیوند میان علوم شناختی و تربیت، براساس مراحل پژوهش، روشهای تدوین مبانی و صورتبندی اصول مطرح شده است. در فصل دوم، امکانهایی که علوم شناختی برای تأثیرگذاری بر تربیت دارد بررسی شده است. در فصل سوم ابتدا از متون تخصصی علوم شناختی گزارههایی استخراج شده است که به توصیف نحوه عملکرد ذهن و مغز میپردازند، سپس بهمنزله پژوهشی نظری مقولههایی که کارکرد ذهن و مغز را توصیف میکنند شناسایی شدهاند. در این مطالعه، مفهوم نظری کانونی شناخت است که بهمثابه فعالیت یا فرایند ذهنی برای کسب دانش و فهم از طریق تفکر تلقی میشود.
سپس آزاده بزرگی به نقش اساسی تعامل در فهم تفکر معلم پرداخت و گفت: شناخت برآمده از زمینه اجتماعی و بر اساس دانش، ادراک، گزارهها و تعامل است. شناخت در قالب اجتماع شکل میگیرد و نتیجه یا برونداد تعامل با دیگران است. شناخت، در موقعیت نمایان میشود و رشد میکند. صحبت نیز ابزار عمل است که بر اساس موقعیت و محل سازماندهی میشود و تدریس مجموعهای از رخدادهای تعاملی است، معلمان در عین حال که فعال هستند، تصمیمگیرندگانی نیز هستند که نقشی کلیدی در شکلدهی این رخدادها دارند.
وی در ادامه به سه دلیل اهمیت تفکر معلم از طریق تعامل اجتماعی پرداخت و ادامه داد: کلاس درس مجموعهای پویا و پیچیده از زمینههای در هم تنیده است که در آن تعامل، محور مهم یادگیری و یاددهی تلقی میشود. نخست میتوان به تصمیمهای معلم و شناخت او با متمرکز شدن بر فعالیتها و تعاملات وی دسترسی پیدا کرد. دوم نشان میدهد که چگونه شناخت، در موقعیت رشد میکند و نشاندهنده تفکر لحظه به لحظه معلم و تصمیمگیریهای اوست و سوم اینکه نشان میدهد که چگونه زمینهها ظاهر میشوند و از چه راههایی و چگونه زمینهها، دانش، رفتار و ادراک معلمان را شکل میدهند.
بزرگی افزود: تعامل کلامی تحلیلی فرهنگی از فعالیت اجتماعی است و صحبتکنندگان به نوبت براساس درک آنچه فرد قبلی گفته و اینکه چگونه در موقعیتی قرار میگیرند و چه جهتگیریدارند، صحبت میکنند. بنابراین اطلاعات بر اساس مجموعهای از ویژگیهای از قبل تعیین شده ارائه نمیشوند بلکه به شیوهای تقریبا باز بیان میشوند.
کلاس درس، یک زمینه منفک نیست معلم و فراگیران در برنامهریزی درسی مشارکت دارند، در واقع کلاس درس مجموعهای از زمینههای کوچک ساخته میشود. معلمان شرکتکنندگان فعال در خلقت واقعیتهای کلاس هستند. شیوه طرح درسنویسی، تصمیمگیریهای وی در فرایند تدریس و نوع یادگیری است. همچنین تجربه زیسته معلم ثابت نبودن تفکر معلم شامل آگاهی، درک، مفهومسازی و موضعگیری است.
وی سپس به جنبههای تفکر معلم پرداخت و گفت: تصمیم تعاملی، دانش، باور و یادگیری از جنبههای تفکر معلم است. محتوا، سبکهای یادگیری، علایق، نیازها، نقاط قوت و سختیها و مجموعهای از تکنیکهای آموزشی و مهارتهای مدیریت کلاس در مقولهای به نام دانش جای میگیرد. تصمیم تعاملی نیز علت ماهیت پویا، غیرقابل پیشبینی، تعاملی و تغییر مداوم دروس دربرمیگیرد.
بزرگی در ادامه افزود: یادگیری نیز سیستمی پیچیده است که به موقعیت کاری معلم، دانشآموز، نظام آموزشی، برنامه درسی و فرهنگ مدرسه بستگی دارد. ارزشها، قضاوتها، اندرزها، نظرات، ایدئولوژیها، ادراکات، مفهوم سازیها، نظریات ضمنی، نظریات واضح و نظریات شخصی در بخش باور میگنجد.
امید آریانی سخنران پایانی نشست نیز در سخنانی گفت: هیچ چیز به اندازه آموزش و پرورش مهم نیست. کشوهای پیشرفته بر این باورند که بهترین آموزش و پرورش در دوران تحصیلی ابتدایی صورت میگیرد و هر چقدر به سطح دانش معلم و دانشآموزان اهمیت بدهیم در این زمینه کم فعالیت کردهایم.
وی افزود: ما با علوم شناختی میخواهیم به دانشآموز بگوییم که چگونه میتواند دادههایش را بسازد. والدین باید نقش والدینی خودشان را ایفا کنند نه اینکه همواره مراقب دانشآموز و یادگیری در درسهایش باشند، دانشآموز نیز باید در یادگیری فعال باشد.
آریانی به پدیده تاسمانی نیز اشاره کرد و گفت: تاسمانی جزیرهای کوچک است در جنوب شرقی استرالیا که مردمانش به شکل انفرادی کار میکردند و از هوش پایینتری برخوردار بودند. اگر به شکل اجتماعی کار نکنید هوشتان کم میشود. اگر دانشآموزان را وارد کارهای اجتماعی کنید هوشآنها افزایش پیدا میکند.
وی در ادامه به شادی نیز اشاره کرد و گفت: در جایی که شادی نباشد خرد هم نیست و محیطی که دانشآموزان در آن فعالیت میکنند باید با ورزش، شادی و هیجان همراه باشد تا پیشرفت کنند زیرا بدون سیستم هیجانی تفکر کم میشود.
آریانی به اهمیت آموزش و پرورش نیز اشاره کرد و گفت: آموزش و پرورش نباید یک وزیر داشته باشد بلکه آنقدر وسیع است که نیاز به چند وزیر دارد و باید مدیران در زمینههای آموزش و پرورش دیدگاههای خود را ارائه دهند. هر چقدر کتابهای بیشتری در زمینه آموزش و پرورش نوشته شود بسیار موثر خواهد بود.
وی همچنین به چند نقد درباره کتاب نیز اشاره کرد و گفت: مولف از منابع قدیمیتری استفاده کرده و اگر از منابع بهروزتری بهره میگرفت بهتر بود. همچنین در بخشی از کتاب به سند آموزش و پرورش اشاره کرده و با استفاده از علوم شناختی به فرم این سند پرداخته است. اگر ساختار کتاب به شکلی بود که با بهرهگیری از این سند علوم شناختی بهره میگرفت بهتر بود.
آریانی در پایان سخنانش افزود: وقتی میخواهیم بینش را تغییر دهیم باید دانش داشته باشیم، بنابراین آموزش و پرورش در این زمینه بسیار مهم است. دانشآموزان در مدرسه فعالیتهای اجتماعی بسیار پایینی دارند و اگر این فعالیتها بیشتر بود به هوش اجتماعی دانشآموزان کمک میکرد.
نظر شما