این استاد دانشگاه در ابتدای این جلسه با بیان اینکه «لئونید تسیپکین» نویسندهای است که تنها یک رمان در طول عمر خود نوشته است، اظهار کرد: رمان «تابستان در بادن بادن» تنها اثر این نویسنده است اما همین اثر به دلیل نگارش گیرا و منحصر بهفردی که دارد، باعث شده تا اسم او در لیست نویسندههای نامی روس ثبت شود.
وی ادامه داد: «لئونید تسیپکین» علاقه بسیار زیادی به داستایفسکی داشت و شیفته او بود. رمان او نیز مربوط به سفرش به شهر سن پترزبورگ و عکاسی از مکانهایی است که این نویسنده مشهور در آنجا زندگی کرده و یا در کتابهای خود از آنها نام برده است. نکته جالب این است که تسیپکین 13 سال برای نگارش این کتاب وقت گذاشته است.
آفتابی افزود: در آن زمان تسیپکین نمیتوانست کتاب خود را در اتحادیه جماهیر شوروی چاپ کند؛ بنابراین به کمک یکی از دوستانش در یک هفتهنامه آمریکایی بهصورت بخش بخش کتاب را به چاپ میرساند ولی بعد از نخستین هفته از چاپ در هفتهنامه، فوت میکند و سالها بعد کتابش در روسیه به چاپ میرسد.
این استاد دانشگاه و منتقد ادبی، رمان «تابستان در بادن بادن» را از آثار مهم ادبی جهان برشمرد و گفت: شیوه نگارش لئونید تسیپکین انصافا نادر است و نوآوریهای عجیبی در آن به چشم میخورد به طوری که هر خوانندهای را جذب خودش میکند؛ اما متاسفانه این اثر ادبی بسیار مغفول واقع شده است.
وی با اشاره به زندگی «لئونید تسیپکین» گفت: این نویسنده در سال 1926 در شهر مینز در بلاروس متولد شد، پدر و مادر او هر دو پزشک بودند اما در سال 1934 که دوره وحشت بزرگ بود به دلیل فعالیتهای سیاسی در شوروی، پدر او دستگیر و مدتی بعد به کمک یکی از دوستانش از زندان آزاد میشود.
آفتابی افزود: لئونید تسیپکین 15 ساله بوده که آلمانها به شهر آنها در جنگ جهانی دوم حمله میکنند و چون یهودی بودند، با کمک دوست پدرش از شوروی خارج میشوند و از 16 سالگی تحصیل پزشکی را شروع میکند. بعد از پایان جنگ جهانی دوم دوباره به شهر مینز بازمیگردد.
این استاد و منتقد ادبی یادآور شد: با وجودی که «تسیپکین» پزشک شده بوده، اما عاشق ادبیات بود؛ حتی در دوره آخر پزشکی قصد ترک تحصیل داشت اما خانواده او را راضی میکنند تا تحصیلاتش را تمام کند، در آن زمان پیدا کردن کار سخت بوده ولی او بعد از پایان تحصیلات در بیمارستان روانی مشغول به کار میشود تا اینکه بعد از 7 سال اجازه اقامت در مسکو را میگیرد و در شغل خود پیشرفت میکند و جزو تیمی میشود که واکسن فلج اطفال را میسازند.
وی ادامه داد: علاقه او به ادبیات باعث میشود تا در کلاسهای آموزش سینما شرکت کند اما دغدغه معاش موجب میشود تا سینما را رها کند. در همین برهه زمانی چند شعر مینویسد ولی دولت اجازه چاپ آنها را به او نمیدهد بنابراین سرخورده شده و دوباره مشغول پزشکی میشود.
آفتابی اظهار کرد: «تسیپکین» بیش از 100 مقاله پزشکی نوشته است اما عشق به ادبیات همیشه همراه او بود بنابراین بعد از اینکه پایاننامه دوم را مینویسد و درجه دکترای علوم را کسب میکند دیگر دغدغه معاش نداشت و به جای اینکه شبها کار کند، این زمان را به نوشتن اختصاص میدهد.
این استاد و منتقد ادبی درباره علاقه «تسیپکین» به نوشتن کتاب «تابستان در بادن بادن» عنوان کرد: تسیپکین بعد از اینکه کتابی از داستایفسکی میخواند تصمیم میگیرد تا به سنپترزبورگ و جایی که داستایوفسکی زندگی میکرده است، برود؛ در این کتاب ما همراه با نویسنده هستیم از زمانی که در مسکو سوار قطار میشود تا به این شهر برود و همزمان کتاب خاطرات آناگاندا داستایوفسکی، همسر این نویسنده را میخواند.
آفتابی تصریح کرد: رمان «تابستان در بادن بادن» یک بخش واقعی و یک بخش خیالی دارد، انگار نویسنده در این کتاب همراه داستایفسکی و همسرش قدم میزند، درحقیقت واقعیت و خیال را در هم میتند و زندگی یک آدم واقعی را دستمایه خیال میکند.
وی در پایان تاکید کرد: نثر این کتاب عجیب صحنه مرگ داستایفسکی را نقل و توصیف میکند و نقطه قوت آن شاید همان پارگرافها و جملههای طولانی و شاخه به شاخه پریدنهایی است که خواننده را جذب میکند تا از خواندن کتاب «تابستان در بادن بادن» لذت ببرد.
نظر شما