محمود رنجبر گفت: مثنوی به سه بخش از زندگی پیامبر اشاره کرده است و بعضی اوقات از آن در مقام تمثیل بهره برده است. او حکایتهایی از پیامبر را در آثار خود آورده است و به نقل سخنی از پیامبر پرداخته است یا به نقل اتفاقی درباره پیامبر پرداخته است. بنابراین میزان توجه و تعداد اشارات مولوی به پیامبر بیشتر از سایر شاعران است
از این پژوهشگر ادبیات فارسی درباره تاریخ و پیشینه سنت مدح و تعزیت در ادبیات فارسی و شروع مدح و تعزیت پیامبر اسلام و شخصیتهای دین اسلام پرسیدیم. او در پاسخ گفت: «سنت مدح با ستایش حاکمان و پادشاهان از دیرباز در شعر و ادب فارسی وجود داشته است. اما در قرن دوم تا چهارم هجری که وجه غالبی از تحمیدیهها در رثای شاهان بوده، ابیاتی پراکنده در وصف پیامبر نیز میبینیم. از قرن چهارم به بعد، بهویژه قرن هفتم و هشتم، تعداد ابیاتی که به مدح و منقبت و تعزیت پیامبر اختصاص پیدا میکند، سیر صعودی دارد. در این دوره با ابیات پراکنده سروکار نداریم. بلکه حکایتها و بخشهایی از زندگی پیامبر به عنوان الگوی انسانها مطرح میشود. این مسئله مثلا در مثنوی بسیار مشهود است.»
محمود رنجبر درباره موضوعاتی که در این مدحها و تعزیتها وجود دارد توضیح داد: «مدایحی که درباره پیامبر اسلام از قرن دو تا امروز وجود دارد، معمولا بر سه مسئله مهم تاکید و توجه دارد: اولین آنها سیرت و صورت پیامبر است. یعنی شخصیت و شکوهمندی ایشان در طول تاریخ. بخش دوم این مدایح به رنج او در تبلیغ دین اسلام پرداخته است. این حوادث شامل جنگها، دعوتها و رنجهای زندگی شخصی ایشان است.
بخش سوم این موضوعات مناسبات و روابط اجتماعی پیامبر را در بر میگیرد. به عنوان مثال درباره معراج پیامبر میتوان در بسیاری از دیوانها اثری یافت.»
سوال بعدی ما درباره تفاوت مضامین رایج در اشعار شاعران شیعه و سنی و تفاوتهای این آثار بود. او در باره این موضوع گفت: «تنها تفاوتی که در این دو گروه میتوان دید، موضوع ابیات است. ابیاتی که شاعران شیعه در مدح رسول گفتهاند، شامل خاندان رسول خدا نیز میشود. ولی درباره شاعران اهل تسنن باید گفت، که بیشتر مربوط به مدح شخص پیامبر است و بعد از آن هم به مدح خلفای راشدین ختم میشود. البته بین شاعران اهل تسنن هم مدایحی برای خاندان پیامبر دیده میشود.»
محمد رنجبر درباره وجود داشتن یا وجود نداشتن اثر مستقلی درباره مرگ و تولد پیامبر اسلام توضیح داد: «نمیتوان تالیف مستقلی درباره این وجوه از زندگی پیامبر در ادبیات فارسی یافت؛ اما همانطور که گفتم، از میان آثار شعرا و نویسندگان ادبیات کلاسیک، میتوان بخشهایی را جدا کرد که مربوط به پیامبر باشد. به غیر از حکایتها، سرآغاز بسیاری از دیوانها، منظومهها و کتابها با یاد و مدح خداوند و پیامبر ایشان و ذکر مصیبتهای او در طول زندگانی پرعزتش آغاز میشود. سنایی، ناصرخسرو، نظامی و... از شاعرانی هستند که در دیوانهایشان میشود مدح و منقبت و تعزیت پیامبر را بسیار دید.»
رنجبر در پاسخ به سوال «بازتاب زندگی پیامبر و شخصیت ایشان در ادبیات کشورهایی غیر از ایران» پاسخ داد: «در ادبیات روسیه میبینیم که تولستوی و پوشکین درباره منش و رفتارهای پیامبر اسلام و جهانبینی او سخن راندهاند. نمونه دیگر این بازتابها را در ادبیات تاجیکستانی میتوان دید. افغانستانیها نیز بسیار به شخصیت و منش پیامبر در آثارشان پرداختهاند. عمده این تحمیدیهها شبیه به موضوعات موجود در ادبیات ماست.»
او درباره موضوع غالب نبوت و زندگانی پیامبر در ادبیات فارسی توضیح داد: «حضرت محمد به عنوان آخرین رسول خداوند برجستگی ویژهای در شعر و نثر ما دارد. در ادبیات ما از پیامبر به عنوان اولین خلقت خداوند نام میبرند و از این نظر او را با باقی پیامبران متفاوت میدانند. جایگاه پیامبر در نزد خداوند نیز یکی از موضوعات بسیار پرتکرار است. ابیات زیادی با اقتباس از احادیث متعدد درباره جایگاه ویژه پیامبر اسلام در نزد خداوند سروده شده است که در نوع خود قابلتوجه است.»
رنجبر ادامه داد: «با بررسی آثار ادبی از گذشتههای دور تا کنون میتوان به دو بخش در حوزه ادبیات فارسی اشاره کرد: اولین آنها انقلاب اسلامی به بعد است. اشارهها به پیامبر اسلام در این دوره در آثار ادبی، تقریبا دو برابر گذشته ادبی ایران است. آثاری که در دوره پیشامشروطه نوشته شده است، بیشتر در مثنوی مولوی است. مثنوی به سه بخش از زندگی پیامبر اشاره کرده است و بعضی اوقات از آن در مقام تمثیل بهره برده است. او حکایتهایی از پیامبر را در آثار خود آورده است و به نقل سخنی از پیامبر پرداخته است یا به نقل اتفاقی درباره پیامبر پرداخته است. بنابراین میزان توجه و تعداد اشارات مولوی به پیامبر بیشتر از سایر شاعران است.»
نظر شما