این مجموعه شامل 11 داستان کوتاه است که نام یکی از داستانها برای عنوان مجموعه انتخاب شده است. در برخی داستانها لهجه و گویشهای محلی به کار رفته است. تمامی داستانها بر محور تجربه نویسنده از گذشته بنا شده است؛ گذشتههای دور و نزدیک.
هوشنگ عسگری درباره فعالیتهای خود در حوزه نوشتن به خبرنگار ایبنا گفت: در سال 1339 در شهر اصفهان به دنیا آمدم، هنوز درکی از شهر گنبدهای فیروزهای نداشتم که به دلیل شغل پدر راهی سیستان و بلوچستان شدیم. بیش از سی سال در زاهدان زندگی کردم که تجربیات زیادی برای من به همراه داشت.
وی درباره علاقهاش به ادبیات فارسی و داشتن نویسی عنوان کرد: بعد از گذشت سالها به اصفهان بازگشتم و با اینکه کارشناسی ارشد رشته معماری خوانده بودم، علاقه به ادبیات من را در ابتدا به شعر و سپس به داستاننویسی سوق داد. موضوعات اجتماعی، تجربیاتم از حضور در جنگ و زندگی در منطقه محروم و دوستداشتنی سیستان و بلوچستان و احساسات و تجربههای شخصی را در شصت سالگی در کتاب «دره عشق» روایت کردهام.
این نویسنده درباره نوشتن در شصت سالگی گفت: گرچه در این سالها اسیر عوارض جنگ بودم و مشکلات جسمی رهایم نمیکرد اما در آستانه شصت سالگی نوشتن در من جوانه زد و جانی تازه به تن خستهام داد. بسیاری از داستانهایم نانوشته و ناتمام مانده و اگر خدا بخواهد وزندگی و توان جسمی اجازه بدهد بازهم خواهم نوشت.
در بخشی از کتاب «دره عشق» میخوانیم:
«از در کافیشاپ که وارد میشوم، صدای همیشگی زنگولههای آویز مقابل در باعث میشود مشتریان به سمت در نگاهی بیندازند. فضای دنج کافیشاپ با بدنۀ چوبی قهوهایرنگی نیمهتاریک است و موسیقی آرامی به همراه عطر قهوه فضا را پرکرده است. نگاهی به اطراف میاندازم و به سمت میز پشت پنجره میروم. چهار دختر و پسر در اطراف یک میز چهارنفره در حال نوشیدن قهوه و کیک هستند که گاه صدای خندههایشان تمام فضای کوچک کافیشاپ را پر میکند. در فاصلهای دورتر، دختر و پسری سردر گریبان همدیگر آهسته صحبت میکنند. نزدیک پیشخوان، دو دختر با گوشیهایشان مشغول هستند. با حضور من سرشان را بالا میآورند و من را برانداز میکنند. سپس نگاهی به یکدیگر میاندازند و حرفهایی بهآرامی ردوبدل میکنند، پوزخندی میزنند و دوباره مشغول گوشیهایشان میشوند. کاپشن خودم را پشت صندلی آویزان میکنم و آرام روی آن مینشینم. نگاهی به سمت پیشخوان میاندازم. پیشخوان بدون هیچ نظمی پرشده است از وسایل زینتی. گویا صاحب کافیشاپ هر آنچه به دستش میرسیده، به یکگوشۀ پیشخوان و یا هرجایی که خالی بوده، پرت یا آویزان کرده است. قسمتی از کافیشاپ با وسایل سنتی و قدیمی ایرانی و قسمتی دیگر با وسایل تزئینی فرنگی پوشانده شده است. از همه بیشتر، قفسۀ کتابهایش برایم جذاب است، قفسۀ کوچکی که از تعدادی کتاب داستانهای کوتاه و بلند و اشعار و... پرشده است. پنداری فروغ و سهراب و پروین و شاملو غریبانه مسابقهای گذاشتهاند با صمد و هدایت و کافکا و جوجو مویز و... که کدام دم دستتر شوند! سراغشان میروم و در نگاه ملتمسانهشان، آنها را به هم میریزم. کتاب شعر فروغ را که خودم قبلاً آنجا گذاشته بودم، پیدا میکنم. نگاه غمگین فروغ از روی جلد کتابش مرا صدا میکند! کتاب را برمیدارم و به محل میز برمیگردم. نگاهی به کتاب میاندازم و لای کتاب را باز میکنم...»
یادآور میشود کتاب «دره عشق» از هوشنگ عسگری اثری از انتشارات زرین اندیشمند در ۱۷۳ صفحه است که با قیمت ۳۵ هزار تومان در سال 99 منتشر شد.
نظر شما