اهالی روستای بنهگز از توابع شهرستان تنگستان در استان بوشهر نیز امروز به یُمن وجود کتابداری مسئولیتپذیر، دوستیِ عمیقی را با کتاب آغاز کردهاند. بیشتر آنها اکنون عضو تنها کتابخانه روستا هستند و در بسیاری از فعالیتهای کتابخوانی آن شرکت میکنند. همه این اتفاقات خودب بهخاطر تلاشهای کلثوم عالیپور، کتابدار و مسئول کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز و مدیر خانه قرآن این روستا محقق شده است.
عالیپور در این سالها به دلیل تعهد کاری و خلاقیت، عناوین مختلفی را در رویدادهای کتابخوانی کشور و همچنین استان بوشهر کسب کرده است؛ از جمله: کارمند نمونه شهرستان تنگستان (۹۶) و کتابخانه برتر استان بوشهر و کتابخانه برتر کشور (۹۸)، عنوان برگزیده در جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب (۹۸) و عنوان شایسته تقدیر در هفتمین جشنواره تقدیر از افراد و گروههای مروج کتابخوانی (۹۹).
این مروج کتابخوانی از بدو حضورش در کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز تلاش کرد تا با ایدهپردازی و اجرای طرحهای خلاقانه و مبتنی بر فرهنگ روستا، اهالی را با کتاب مانوس کند. وی نخست از دانشآموزان روستا آغاز کرد، بعد به خانوادهها رسید و با کتابخوان کردن مادران و زنان خانهدار، توانست کتاب را راهی خانههایی کند که تا پیش از آن چندان قرابتی با آن نداشتند. این کتابدار دغدغهمند در ادامه مسیرش به تبلیغ و ترویج فرهنگ کتاب در میان کسبه و کشاورزان روستا پرداخت که در این مسیر هم به موفقیتهای قابل تاملی دست یافت و توانست کتاب را مهمان لحظات این افراد کند.
افزون بر این، عالیپور موفق شده است کتابخوانهای نوجوان موفقی را در این روستا پرورش بدهد که امروز در عرصه کتابخوانی کشور میدرخشند. همچنین وی در یکی دو سال اخیر با کمک کتاب توانسته کودک چهار سالهای را که قادر به تکلم نبود، به حرف بیاورد و سپس باسواد کند تا جایی که این کودک امروز نه تنها روان حرف میزند بلکه روان، کتاب و آیات قرآنی را هم میخواند.
مسئول کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز در خصوص فعالیتهایش در حوزه ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی به خبرنگار ایبنا گفت: در کنار مسئولیتی که در این 6 سال در این کتابخانه و همچنین مدیریت خانه قرآن روستا دارم؛ همواره تلاش کردهام با توجه به علاقه شدیدی که به کتاب دارم، مروج آن در میان اهالی روستا باشم تا بتوانم فرهنگ کتاب و کتابخوانی را در اینجا نهادینه کنم که خوشبختانه در این مدت به توفیقاتی هم دست یافتهام.
کلثوم عالیپور در خصوص چگونگی باسواد شدن یک عضو کودک این کتابخانه توضیح داد: حضور علیاصغر دلپذیر، کودک چهار ساله در این کتابخانه، حکایت غریبی دارد که شنیدنش برای همگان خالی شاید از لطف نباشد.
وی سپس به شرح این حکایت پرداخت و گفت: هیچگاه اولین روزی که علیاصغر به همراه مادرش برای عضویت در کتابخانه آمدند از خاطرم کمرنگ نمیشود. آنها وقتی کنارم نشستند، مادر شروع کرد به صحبت کردن درباره مشکل پسرش؛ اینکه علیاصغر قادر به سخن گفتن نیست و شنواییاش هم مشکل دارد. پرسیدم مادرزادی اینگونه بوده یا در اثر بیماری با این مشکل روبهرو شده است؟ همین جمله کافی بود تا مادر علیاصغر سفره دلش باز شود و از تشنج بچهاش در ۲۵ روزگیاش بگوید و اینکه به مدت یک ماه در بیمارستان خلیج فارس بستری میشود اما با توجه به علائمی که داشته، دکتر معالجش امیدی به بازگشتش ندارد و بهدلیل شرایط بسیار خاصی هم که داشته، اجازه جابهجایی و انتقال علیاصغر را به شیراز نمیدهند اما در نهایت با اصرار خانواده، او را به بیمارستان سلمان فارسی بوشهر منتقل میکنند و در حالی که کادر پزشکی از درمان او مایوس بوده و حتی به پدر و مادرش میگویند که ممکن است علیاصغر تا یک ساعت دیگر بیشتر زنده نماند، اما با توکل خانواده به ائمه اطهار، علیاصغر به زندگی برمیگردد و لطف خدا شامل حالشان میشود.
این کتابدار برتر کشور ادامه داد: اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود، درست زمانی که علیاصغر سه ساله و نیمه بوده، خانوادهاش متوجه میشوند که او اصلا نمیتواند حرف بزند و شنواییاش هم ضعیف است. همین مساله موجب عصبیشدن کودک و جیغ زدنهای مکرر او شده است. دیگر همه فامیل متوجه مشکل علیاصغر شدهاند و پدر و مادرش مستاصل و درمانده برای گفتاردرمانی به پزشکان متخصص مراجعه میکنند. این کودک چند جلسه هم تحت درمان قرار میگیرد اما نتیجهای حاصل نمیشود. مادر ناچار علیاصغر را دائم جلوی تلویزیون مینشاند، شاید زبان کودک باز شود اما این کار هم نتیجهای نمیدهد تا اینکه با فعالیتهای ترویجی کتابخانوانی من در این کتابخانه آشنا میشود، با خودش میگوید شاید اینجا فرجی شود.
وی تاکید کرد: من همان روز با ایما با علیاصغر صحبت کردم و او انگار متوجه منظور من میشد، صورتش پر از خنده شد. آنها را به اتاق کودک بردم (در این اتاق کتابهای متعددی در ردههای سنی مختلف همراه با سایر سرگرمیها و بازیهای فکری برای کودکان تعیبه شده است. افزون بر این، در این فضا کارهای فرهنگی مختلفی هم برای کودکان اجرا میکنم) و به علیاصغر اسباببازی دادم تا سرگرم شود. با توجه به اینکه در کتابخانه، کودکان دیگری هم عضو بودند که روزانه به اینجا میآمدند از مادرش خواستم که هر روز او را به کتابخانه بیاورد تا هم با بچهها بازی کند و هم وقتی که دارم من برای بچهها کتاب قصه میخوانم، حضور داشته باشد.
این مروج کتابخوانی بیان کرد: از آن روز علیاصغر بهصورت پیوسته همراه مادرش به کتابخانه آمد تا جایی که چنان با محیط کتابخانه مانوس شد که دیگر بدون حضور مادرش هم اینجا میماند. من بهمحض اینکه فرصت پیدا میکردم کنارش مینشستم و کتاب را برمیداشتم و برایش قصه را ترسیم میکردم. به این صورت که اشکال را برایش نقاشی میکردم و قصه را با ایما پیش میبردم. او هر روز بیشتر از قبل به شنیدن قصه و کتاب خواندن راغب میشد. من هم برای اینکه تشویق شود، دائم برایش هدیه میخریدم و او مشتاق ادامه میداد. تقریبا روزها به اینشکل میگذشت تا اینکه یک روز مادر علیاصغر تماس گرفت و در حالی که خیلی هیجانزده بود، گفت «امروز وقتی علیاصغر از کتابخانه برگشته، من سرگرم کار بودم که حس کردم دارد میگوید: «مادر». با تعجب به او نگاه کردم، دیدم بله! درست شنیدم او دارد مرا صدا میزند.» من هم با شنیدن صحبتهای مادر این کودک بسیار خوشحال شدم.
عالیپور ادامه داد: از آن پس علیاصغر کمکم به حرف آمد و توانست برخی از کلمات را به زبان بیاورد. من هم مرتب با او سخن میگفتم و تکلم این کودک هر روز بهتر از قبل میشد. در ادامه شروع کردم هر روز یک حرف را به علیاصغر آموختم و در کنارش برای او قصه گفتم. تقریبا یک سالی از این آموزشها گذشت تا اینکه یک روز او راحت توانست نام کتابی را که قرار بود آن روز برایش بخوانم، بهصورت روان بخواند، من بهتزده شدم و دوباره از او خواستم تکرار کند و او دوباره نام را برایم خواند. خدا را شکر الان که پنج سال دارد و راحت میتواند کتاب بخواند، حروف الفبا و اسامی را بخواند. بدون اینکه به مهد کودک یا کلاس دیگری برود تنها علاقهاش به کتاب باعث شد که حرف زدن و خواندن را بیاموزد.
وی گفت: در حال حاضر علیاصغر یکی از اعضای فعال این کتابخانه است و در خواندن آنقدر راه افتاده است که الان چند سوره قرآن را هم یاد گرفته و بهصورت روان میخواند. افزون بر این، توانسته در مسابقه دکلمهخوانی که بهصورت استانی برگزار شد، مقام بیاورد. او بهخاطر توانمندیهایش بارها از سوی دهیاری و شورای روستا مورد تقدیر قرار گرفته است.
عالیپور ادامه داد: بسیار حال خوبی دارد وقتی میبینم که این کتابخانه به جای مفیدی برای کودکان روستا تبدیل شده است و توانسته کودکان موفقی را در حوزه کتابخوانی به جامعه معرفی کند. از مسئولان انتظار دارم که از افراد با نیازهای خاص بیشتر حمایت کنند تا بتوان زمینه لازم را برای جذب آنها به فعالیتهای کتابخوانی بهویژه در نقاط روستایی و محروم فراهم کرد. بهیقین با مانوس کردن کودکان با کتاب میتوان آینده روشنی را پیش روی آنها نهاد و آنها را به افرادی مسئولیتپذیر تبدیل کرد.
وی که در بخش افراد در هفتمین دوره جشنواره تقدیر از افراد و گروههای مروج کتابخوانی شایسته تقدیر معرفی شد، در خصوص دیگر برنامههای ترویجیاش در حوزه کتابخوانی گفت: من از همان شروع کارم در این کتابخانه، فضای آن را برای آموزش قرآن به کودکان بسیار مستعد دیدم، از اینرو تصمیم گرفتم در این فضا کلاسهای قرآن و احکام نماز را برگزار کنم که خوشبختانه با استقبال خوب کودکان و دانشآموزان و خانوادههایشان همراه شد. در ادامه در این کلاسها پس از پایان آموزش قرآن، شروع کردم هر روز یک کتاب را به کودکان معرفی کردم که این مساله موجب علاقه بیشتر آنها به کتاب شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم که فرهنگ کتاب و کتابخوانی را میان گروههای بیشتر روستا ترویج کنم اما با توجه به اینکه کتابخانه در نقطهای دورتر از روستا واقع شده بود، رفت و آمد برای برخی از اهالی روستا دشوار بود. از اینرو، تصمیم گرفتم با استفاده از خلاقیت، نوآوری و ایدهپردازی به تعریف طرحهای مختلفی در حوزه ترویج فرهنگ کتاب اهتمام بورزم.
این مروج کتابخوانی تصریح کرد: یکی از آن طرحها، طرح «پیک کتاب» بود که در این طرح ابتدا فهرستی از افراد تهیه کردم و با انتخاب کتابهایی مناسب با روحیه و سلیقه آنها به در خانهها، مغازهها، نانواها و... رفتم و به آنها کتاب امانت دادم. این افراد کمکم با کتاب مانوس شدند. تا جایی که به کمک مادرانی که اغلب خانهدار بودند کتاب به خانهها راه یافت و این طرح به یکی از طرحهای موفق کتابخوانی در این روستا تبدیل شد. چون به کارم عشق میورزم و گاه پیش میآید تا شب در پی امانتدهی کتاب و فعالیتهای فرهنگی باشم. به عقیده من، یک کتابدار باید وجدان کاری داشته باشد و با تعهد و مسئولیتپذیری در ترویج فرهنگ کتابخوانی همت بورزد.
عالیپور ادامه داد: البته طرح پیک کتاب را محدود به روستای بنهگز نکردم و آن را در روستاهای همجوار که فاقد کتابخانه بودند، نیز اجرا کردم. در این روستاها از مدارس شروع کردم به این شکل که هر دو هفته یک بار تعدادی کتاب را به مدارس این روستاها میبردم و به دانشآموزان امانت میدادم. افزون بر این دانشآموزان آنجا را به عضویت کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز درآوردم تا امانتگیری کتاب برای آنها تسهیل شود.
وی با اشاره به همکاری مدارس در فعالیتهای کتابخوانی گفت: توانستم با مدیران و معلمان و دانشآموزان مدارس تعامل خوبی برقرار کنم، در نتیجه همگی به عضویت کتابخانه درآمدند. اکنون در مدرسه افزون بر اینکه مشاور قرآنی هستم فعالیتهای فرهنگی متعددی هم در دوران پیش از کرونا با همکاری مدیران و معلمان انجام دادیم. افزون بر این، با موافقت معلمان در کتابخانه کلاسهای تقویتی را برای دانشآموزان راهاندازی و برگزار کردیم که بسیار مورد توجه دانشآموزان و خانوادههایشان واقع شد. خوشبختانه کتابخانه به یک محیط کاملا فرهنگی تبدیل شده که به رونق کتابخوانی در روستا افزود.
این کتابدار برتر کشوری در ادامه به دیگر فعالیتهای کتابخوانیاش در این روستا اشاره و عنوان کرد: برای ترغیب بیشتر خانوادهها نشست کتابخوان، قصهگویی، مسابقات نقاشی، کتابخوانی برای سالمندان و... را در برنامه هفتگیام گنجاندم. چون همیشه با رویی باز و اخلاق و رفتاری خوب در این برنامهها حاضر میشدم با استقبال بیشتر و بیشتر مردم و كودكان روستا روبهرو شدم. البته باید تاكید كنم كه در برنامههای كتابخوانی نژاد و ملیت شرکتکنندگان برایم فرقی نداشت، فقط هدفم این بود که به کمک هر روش و ایدهای بتوانم کتاب را به یک دغدغه و نیاز جدی در روستا تبدیل کنم. از همین روی بود که پای کودکان افغانستانی که در ساکن روستا بودند، به برنامهها و نشستهای کتابخوانی باز شد.
عالیپور ادامه داد: این کودکان بهعضویت کتابخانه درآمدند. در میان آنها، دو خواهر بهنامهای «زرافشان ملکی» و «منیژه ملکی» با ثبت نام در کلاس قرآن استعداد خدادادی خود را نشان دادند. من خیلی سریع متوجه هوش و ذکاوت ذاتی آنها شدم. بنابراین در این کلاسها به روال قبل هر روز به معرفی یک کتاب پرداختم. همچنین قصه تعریف میکردم این دو خواهر افغان بهشدت به کتاب جذب شدند. من برای حمایت و تشویق بیشتر آنها با خانوادهشان ارتباط برقرار کردم و برادر کوچکشان را هم در کلاسم ثبت نام کردم. این دو خواهر در فعالیتهای کتابخوانی به شدت در روستا و فضای مجازی خلاقانه فعال شدند تا جایی که زرافشان توانست در پویش «با کتاب در خانه» عنوان برتر را در کشور از آن خود کند. او خیلی به نویسندگی علاقه دارد و دوست دارد در آینده یک نویسنده شود.
مسئول کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز در خصوص فعالیتهای کتابخوانیاش در بحران کرونا تصریح کرد: تمام طرحهای کتابخوانی مثل قصهگویی مادران، نشستهای کتابخوان، مسابقات کتابخوانی، شعرخوانی و... که قبلا به صورت حضوری برگزار میشد، در ایام کرونا بهمنظور رعایت پروتکلهای بهداشتی در فضای مجازی برگزار میشوند. خوشبختانه با وجود اپیدمی کرونا اما ارتباط کودکان و نوجوانان با این کتابخانه حفظ شده است.
وی در مورد طرحهای موفق کتابخوانی این روستا یادآور شد: طرح پیک کتاب که در بحران کرونا هم اجرا میشود، یکی از طرحهای موفق این روستاست که در این ایام، افزون بر امانتدهی کتاب به خانوادهها، زنان خانهدار، کودکان و نوجوانان و مغازهداران، به درمانگاه و بانک روستا هم کتاب امانت داده میشود. طرح موفق دیگر ما در این روستا، «ایستگاه مطالعه» است که کمک کرد تا بیشتر افراد روستای بنهگز کتابخوان و اهل مطالعه شوند و موجب درخشش روستا در جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب شد.
عالیپور در ادامه به کمبود منابع کتابخانه عمومی شهدای سپاه بنهگز اشاره و تاکید کرد: با توجه به جمعیت روستا و نیاز اعضا میطلبد که منابع این کتابخانه فعال، چه در حوزه کودک و نوجوان و چه در حوزه بزرگسالان بهروزرسانی شود و افزایش و ارتقا بیابد تا بتوان همچنان آن را پرتحرک و پررونق نگه داشت. البته در این میان ما طرحی با عنوان «چالش کتاب» در روستا برگزار کردیم که افراد زیادی در آن مشارکت کردند و تعداد قابلتوجهی کتاب به کتابخانه اهدا کردند.
این مروج کتابخوانی برتر کشور در پایان یادآور شد: بههرحال خوشحال هستم که توانستم فرهنگ کتابخوانی را در میان اهالی روستای بنهگز گسترش دهم و آنها را به مطالعه کتاب علاقهمند کنم؛ اما باید بگویم که هنوز در میانه راه هستم و دست از فعالیت در حوزه کتابخوانی بر نمیدارم تا هدف اصلیام که همان همگانی شدن فرهنگ کتابخوانی در روستا است، محقق شود. من به عشق با شغل شریف کتابداری مشغول هستم. امیدوارم که در آینده بتوانم گامهای استوارتری در این حوزه بردارم.
نظر شما