«وضعیت بیعاری» که در دوازدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد، عنوان شایسته تقدیر این جشنواره را از آن خود کرد، حالا به چاپ دوم رسیده و نسخه الکترونیکی آن هم منتشر شده است. به همین بهانه با نویسنده این اثر به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشروح آن از نظر مخاطبان میگذرد.
«وضعیت بیعاری» را بیشتر از منظر خودتان چه نوع قصهای میدانید. هر کسی از ظن خود همراه این داستان میشود. خودتان از چه منظری بیشتر به این رمان نگاه میکنید؟
درست است که رمان، عاشقانه است و در خلال این عشق به برههای حساس از تاریخ معاصر ایران میپردازد؛ اما باید بگویم دغدغه اصلی من پرداختن به مسائل اجتماعی است؛ اینکه حتی در آن زمان مهم مردم زندگی میکنند، چگونگیِ این زندگی برایم مهم بود. آداب، رسوم و اعتقاداتشان، عشق و نفرتشان، کنش و واکنششان و ... را دوست داشتم بررسی کنم و به مخاطب منتقل کنم. با روایتهای موازیای که انتخاب کردم این اجازه را به رمان دادم تا اقشار مختلف را در دو دوره انقلاب و جنگ واکاوی کند. بیشتر میخواستم آینه باشم و بدون هیچ قضاوتی آنچه را بود، نشان بدهم. به اعتقاد خودم رمان، روایت بایدها و نبایدها نیست، بلکه روایت هستها و نیستهاست. البته انتخاب این روایت و نشاندادن هست و نیست باید آگاهانه و هنرمندانه باشد تا بشود به اثر گفت رمان. امیدوارم توانسته باشم این کار را بهخوبی انجام دهم.
«وضعیت بیعاری» از یک فرم متفاوت بهره برده است. چگونه این فرم روایی را اجرا کردید؟
ابتدا بگویم که این فرم، ابداعی و جدید نیست، قبلترها این کار در رمان انجام شده که میشود به «گور به گور» فاکنر اشاره کرد. اما من اصلا بر اساس فرم سراغ قصه نرفتم، بلکه این داستان و محتوای آن بود که من را به سمت این فرم سوق داد. طرح، وقتی در ذهن من داشت رشد میکرد، مدام به من تذکر میداد اگر قرار است بنویسمش، باید با فرمی کار کنم که حق مطلب ادا بشود. یعنی فقط یک داستان معمولی نباشد که خوانده شود و تمام، بلکه خواننده را از جهات مختلف درگیر و وادارش کند به آن فکر کند و حتی مجبورش کند در بعضی مسائل تحقیق کند و قسمتهایی از رمان را دوباره بخواند.
بازخورد مثبتی هم دریافت کردید؟
من تقریبا بازخورد خوبی از این شیوه روایت گرفتم. مخاطب حس تماشاچی تئاتر را داشته و این حس برای بیشتر مخاطبینی که با من در تماس بودند لذتبخش بوده است. حتما باید ذکر کنم که این روایت را مدیون سالها تجربه تئاتریام میدانم.
«وضعیت بیعاری» محصول چه فرایندی است؟ چگونه شکل گرفت؟
«شهرستان ادب» دورهای به نام «مدرسه رمان» افتتاح کرد و من برای اولین دوره طرح دادم و طرحم پذیرفته شد و تحت نظر سرکار خانم بلقیس سلیمانی شروع به نوشتن کردم و بعد از تحقیقات کتابخانهای، راهی خوزستان شدم و تحقیقات میدانی را پشت سر گذاشتم تا بالاخره نسخه اول رمان را 14 ماه بعد تحویل دادم.
محمدرضا وحیدزاده در یادداشتی «وضعیت بیعاری» را کتاب مظلومی معرفی کرد و بعد از دفتر داستان موسسه شهرستان ادب، معتقد است نخستین کسی که به این کتاب ظلم کرده، حامد جلالی است. این مساله را میپذیرید؟
این مسئله را که رمان مظلوم واقع شد و هنوز هم مظلوم است، میپذیرم. هجمههای ناعادلانه به کتاب، ظلمهای مشهودی هستند که نمیتوان انکارشان کرد. هنوز هم کتاب مظلوم است؛ اینکه دقیقا بعد از جایزه جلال، کرونا میآید و نمایشگاه تعطیل میشود و کتاب دیده نمیشود. اینکه نشر در کرونا تعطیل میشود و دقیقا در روزهایی که مردم در قرنطینه خانگی دنبال مطالعهاند، کتاب در دسترس نیست. همین چاپ دوم که یادشان میرود روی جلد، جایزه جلال و کتاب سال جمهوری اسلامی را قید کنند!
اما من تنها ظلمم به کتاب شاید گوشهگیری و دست به دامن این و آن نشدن برای تبلیغ بوده است. ظلم من نداشتن رابطهایی بود که در شهرهای مختلف با ارتباطات و زدوبند جلساتی برای رمان ترتیب ندادهاند.
محمدرضا وحیدزاده من را به دلیل نوشتن صحنه عشقبازی حلیمه و رام ظالم میداند و این صحنه را اضافی! رضا بیشتر شاعر است تا داستاننویس و با اینکه برای من خیلی عزیز است اما در این مورد اشتباه میکند، حلیمه و رام اگر یک رابطه نامشروع نداشتند، آواره نمیشدند. این دقیقا روایت آدم و حوا است. فکر کنید آدم و حوا، خطانکرده از بهشت رانده میشدند، آن وقت شما به عدالت خدا شک نمیکردید؟! حلیمه و رام هم شخصیتهای واقعی و معاصری از اسطوره آدم و حوا هستند. به قول «جوزف کمبل» سر هر چهارراه شما میتوانید نمونههایی از اسطورههای کهن را ببینید. اگر حلیمه و رام به دور از خانواده و در خفا با هم رابطه برقرار نمیکردند، آن وقت اصلا چیزی به نام رمان «وضعیت بیعاری» شکل نمیگرفت. به محمدرضا هم بعد از نقدش گفتم که حذف فصل معاشقه، عمدهترین قسمت پیرنگ را از بین میبرد و آن وقت رمان به ما هو رمان شکل نمیگرفت. در نهایت باید جواب شما را اینطور بگویم که با نظر ایشان موافق نیستم و من در این مورد ظلمی به رمانم نکردم.
حالا که به هجمههای به قول خودتان ناعادلانه به کتاب اشاره کردید، بد نیست به نامه سرگشاده احمد شاکری خطاب به مدیر شهرستان ادب در رابطه با چاپ رمان شما هم اشاره کنم. در آن نامه آقای شاکری علاوه بر نقدهایی که به شهرستان ادب وارد میکند، بهطور ویژه روی رمان شما دست میگذارد و در 8 بند ایراداتی را بر کار وارد میکند و این رمان را به عامهپسندبودن، طغیان علیه دین و قیام علیه چارچوبها، اروتیسم، مقابله با نمادها و شخصیتهای دینی و انقلابی و فرینبده روایتهای انسانی از انقلاب و جنگ برای تهی کردن انسان انقلابی و رزمنده دفاع مقدس متهم میکند. نظر شما راجع به نکات مطرح شده چیست؟
یکی از بچهها که اتفاقا بچهای انقلابی و مومن هم هست، بعد از نامه سرگشاده جناب شاکری، نقدی بر کتاب ایشان نوشت و با همان ادبیات، کتاب ایشان را نقد و ثابت کرد با این نگاه هر کتابی را میتوان هدف قرار داد و ایراد گرفت. رمان، یک پکیج جامع است و نمیشود آن را تکهتکه کرد و بدون یک کل منسجم به نقد جزء به جزء رفت. این نگاه دقیقا همین نگاهی است که امروز در فضای مجازی باب شده که بخش کوتاهی از صحبت یک نفر را پخش میکنند و با همین سند بیاساس، شخصیتی یا گروهی را نفی میکنند. این نگاه یا آگاهانه است و یا از سر ناآگاهی.
من بهعنوان نویسنده نباید از اثرم دفاع کنم ولی دفاعیههایی که دیدم، اتفاقا اصلا از قشر به اصطلاح روشنفکر نبوده و تماما از دوستانی بود که انقلابی و بهشدت مومن هستند.
البته به نظرم در آن نامه به اصطلاح سرگشاده، بهشدت از من و رمانم تعریف شده، وقتی اثر من با بزرگان داستان ایران مقایسه میشود، برای من جای خرسندی است. شاید از نظر جناب شاکری، احمد محمود، هوشنگ گلشیری، اسماعیل فصیح و... نویسندههای خوبی نباشند، اما از نظر من این شخصیتها اگر نبودند امثال دوستمان و غیره اصلا نمیدانستند چیزی به نام ادبیات داستانی وجود دارد تا امروز بخواهند منتقدش باشند.
به نظر خودتان با استقبالی که از کتاب شد، چاپ دوم این کتاب به تعویق نیفتاد؟ شنیده بودم حتی چاپ اول آن هم با تاخیر زیاد به سرانجام رسید.
ببینید در تاخیر چاپ عوامل زیادی دست به دست هم دادند. هجمهها باعث شد قشر مذهبی که به دوستان دلواپس اعتماد دارند، کتاب را نخوانند و حتی منتقدی دیدم که نخوانده به کتاب پریده بود! از طرفی کرونا همه چیز را به حالت تعلیق درآورد. قسمت پخش نشر هم در این فاصله دچار تغییرات اساسی شد که همین تغییر، چند ماهی کارشان را تعطیل کرد. شاید هجمهها و نقدهای تند، کمی ناشر را هم محتاط کرد و تبلیغات کتاب نسبت به جایزههایی که گرفت، کم شد. و شاید هم من مقصر باشم که رمانم آنقدر جذاب نبوده تا زودتر از این چاپ اولش تمام شود.
در نهایت نسبت به چیزی که نوشتهام، فکر میکنم باید صبورتر باشم و میدانم که اتفاقات بهتری برایش در آینده خواهد افتاد، چون زحمت زیادی برای روایتش کشیدهام و حتما این زحمتها دیده خواهد شد.
از برنامههای آینده بگویید و بفرمایید الان مشغول کار خاصی هستید؟
دو کتاب کودک و نوجوان زیر چاپ دارم. الان مشغول مصاحبه و تحقیق هستم برای نوشتن کتاب رمان - خاطره که انشالله سال ۱۴۰۱ منتشر خواهد شد. سه کتاب هم همزمان از آثار گذشتهام جمعآوری کردهام که دوست عزیزی مدیریت هماهنگی با ناشران و انتشارشان را قبول کرده است و دارد روند طبیعی خودشان را طی میکند.
نظر شما