در نشست «ویژگیهای اثر فاخر در زندگینامه داستانی دفاع مقدس» مطرح شد؛
وجهه اصلی داستان، تخیل است/ سوژه خوب اثر فاخر خلق میکند
نویسنده کتاب «دختر شینا» سوژه خوب را مهمترین نکته در خلق اثر فاخر دانست و بیان کرد: بهنظر من وجهه اصلی داستان که تخیل است در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته؛ یعنی مردم کشور ما معتقدند زندگینامه باید عاری از تخیل باشد تا مورد اقبال مخاطبان قرار گیرد، اما در کشورهای دیگر اینگونه نیست.
بهناز ضرابیزاده در این نشست درباره ویژگیهای یک زندگینامه داستانی، گفت: زندگینامه داستانی همانطور که از اسمش مشخص است، میتواند یک اثر مکتوب باشد که درباره زندگی فردی نوشته میشود که میتواند در قید حیات باشد یا از این دنیا رفته باشد. میتواند توسط خود فرد نوشته شود یا فرد دیگری آن را نوشته باشد، اما آنچه بهنظر من خیلی مهم بوده این است که کسی که زندگینامه را مینویسد و در حوزه ادبیات دفاع مقدس ورود پیدا میکند باید شناخت جامعی نسبت به این حوزه داشته باشد. شخصی که در این حوزه ورود پیدا میکند، اما اطلاعات چندانی در حوزه ادبیات داستانی و دفاع مقدس ندارد، قطعا علاوه بر این که نمیتواند موفق باشد، ممکن است آسیبهای جدی هم به این حوزه وارد کند.
وی افزود: زندگی داستانی علاوه بر اینکه زندگی فرد را از تولد روایت میکند، حوادثی که ممکن است اتفاق افتاده باشد نیز بیان میکند و در آن، اخلاقیات، تفکرات و اندیشه فرد نیز نوشته میشود و به مرور رویدادهای سیاسی و اجتماعی که شخص در آن دوران زندگی میکرده نیز بیان خواهد شد و اینها ویژگیهایی است که یک اثر زندگینامه داستانی باید داشته باشد.
نویسنده کتاب «دختر شینا» اظهار کرد: از قدیمالایام توجه به این گونه ادبی زیاد بوده است و در ابتدا با نوشتن زندگینامه پیامبران قوت گرفت. بعد از پیامبران اقبال مردم به طرف عرفا رفت؛ یعنی زندگینامه داستانی عرفا هم کار شد و بعد پادشاهان و جلوتر که میآییم، میبینیم به مردم کوچه و بازار هم میرسد. البته قبل از انقلاب اسلامی این توجه بیشتر به پادشاهان بوده، چون آنها شاخصتر بودند، اما بعدها با اتفاقاتی که در کشور ما رخ داد، یعنی از دوران مشروطه به بعد زندگینامهها رنگ و شکل دیگری گرفت و بعد از انقلاب نیز به گونه دیگری متولد شد و آن هم زندگینامه داستانی دفاع مقدس بود.
وی درمورد اینکه یک اثر چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا بتوانیم آن را یک اثر فاخر بنامیم، گفت: بهنظر من وجهه اصلی داستان که تخیل است در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته؛ یعنی مردم کشور ما معتقدند زندگینامه باید عاری از تخیل باشد تا مورد اقبال مخاطبان قرار گیرد، اما در کشورهای دیگر اینگونه نیست. اما مهمترین نکتهای که میتواند یک اثر را فاخر کند، در ابتدا یک سوژه خوب است که برای اثر خود انتخاب میکنیم و دیگر اینکه نویسنده با الفبای داستاننویسی آشنا باشد. زندگینامه همه چیز در مورد ویژگیها و عناصر داستان را دارد، فقط تخیل در آن کمرنگتر میشود.
مصطفی خرامان، سخنران دیگر این نشست اما معتقد است که سوژه خوب نمیتواند اثر فاخر خلق کند: ما در زندگینامه داستانی به خصوص در حوزه دفاع مقدس در واقع سوژه را از قبل داریم. مثلاً به ما میگویند زندگینامه فلان شهید را بنویس. بنابراین اگر سوژه بتواند موجب خلق اثر فاخر شود، تمام زندگینامههایی که نوشتهایم باید جزء آثار فاخر باشند، اما اینگونه نیست. زندگینامه از یک جایی شروع میشود، پیش میرود تا به سرانجام میرسد. به این نمیتوان داستان گفت. این یک نوع ناداستان است. حتی اگر سعی کنیم با استفاده از ابزار ادبیات به نوعی آن را ادبی کنیم، وقتی موضوع زندگینامه است به آنا داستان گفته نمیشود، چون تخیل در آن وجود ندارد، بنابراین به زندگینامه بهطور خاص ناداستان گفته میشود، چون قرار نیست تخیلی در آن وجود داشته باشد.
وی افزود: یکی از مشکلات ما این است که زندگینامههای داستانی جذاب نیستند، چون وقتی به ما میگویند زندگینامه شهید همت را بنویس، ما توقع داریم یک زندگینامه مستند در مورد شهید همت بنویسیم و اگر تخیل در آن بهکار رفته باشد، میگویم این داستان است و زندگینامه نیست.
ضرابیزاده در پاسخ به آنچه خرامان مطرح کرد، مبنی بر اینکه سوژه نمیتواند زندگینامه داستانی را به یک اثر فاخر تبدیل کند، بیان کرد: من از بین سوژههای مختلف که قرار است درمورد آنها بنویسم، انتخاب میکنم و خودم سراغ سوژه میروم. ممکن است آن شخص فرد گمنامی باشد. در کتاب «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» برای من همین اتفاق افتاد. نه شخصی به من سفارش داد و نه اینکه مطلبی در مورد آنها خوانده بودم فقط در این حد که از شهدای همدان بودند، آنها را انتخاب کردم. بهنظر من این مهم است که اگر فردی را بهعنوان سوژه برای نوشتن انتخاب کنیم، آن فرد باید حوادث زیادی در زندگیاش وجود داشته باشد و آن شخصیت به لحاظ اندیشهها رفتارها سرآمد باشد و نویسنده باید به آنها توجه کند.
وی همچنین به ناداستان اشاره کرد و افزود: من هم موافقم که زندگینامه داستانی در ایران و مخصوصا در حوزه دفاع مقدس خالی از تخیل است و معمولاً انتظار این است که کاملاً واقعی باشد، اما اینکه چگونه میتواند به یک اثر فاخر تبدیل شود بهنظر من نثر و زبان خیلی مهم است. زندگینامه داستانی در حوزه دفاع مقدس باید ساده، قابل درک و روان باشد و مخاطب بتواند با آن به خوبی ارتباط برقرار کند کسی که زندگینامه داستانی دفاع مقدس را مینویسد باید با عناصر داستاننویسی آشنا باشد. در زندگینامهنویسی داستانی دفاع مقدس، شخصیتپردازی داریم و اگر چند نفر در این داستان وجود دارند، باید بدانیم که به کدامیک لازم است بیشتر توجه کنیم و باید بدانیم شخصیتهای فردی کدام هستند و در مورد همه این موارد باید اطلاعات داشته باشیم.
نویسنده کتاب «دختر شینا» گفت: یکی دیگر از ویژگیهای یک اثر فاخر این است که نویسنده چگونه روایت را آغاز کند. فرض کنید در حوزه دفاع مقدس شخصی را به ما معرفی کردند تا زندگینامه او را بنویسیم. این فرد، تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی و شهادت دارد. نویسنده باید این هنر را داشته باشد تا زندگینامه را به گونهای جذاب بنویسد. در «گلستان یازدهم» چون این اعتقاد را داشتم پس از اینکه مصاحبهها را انجام دادم، یکبار کتاب را نوشتم. وقتی آنرا مطالعه کردم به دلم ننشست، احساس کردم هیچ فراز و فرود و کششی ندارد. مخاطب 300 صفحه را بخواند که چه اتفاقی بیافتد در حالیکه پایان را هم میداند و همسر ایشان شهید میشود. ششماه در رابطه با این موضوع فکر کردم که چه کار کنم تا این اثر جذاب شود؟ تا اینکه به اتفاقی که در زندگی همسر شهید افتاده بود رسیدم که چهل روز بعد از شهادت همسرش، اولین فرزندشان به دنیا میآید. به ذهنم رسید که این حادثه میتواند نکته طلایی این اثر باشد و کتاب را از این بخش از زندگی شهید شروع کردم. این شیوهای است که در داستاننویسی هم وجود دارد. زندگینامهنویس میتواند از این شیوهها به خوبی بهره ببرد برای این که اثرش را به یک اثر فاخر تبدیل کند.
خرامان گفت: شخصیتهای فردی در زندگی شهید، مثل مادر، پدر و دوستان نمیتواند دلیل داستانی شدن زندگینامه شود، اینکه شروع داستان را برای اینکه خطی نشود از وسط شروع کنیم، ترفندهایی است برای اینکه زندگینامه جذاب شود. زندگینامه داستانی یعنی یک تخیلی غیر از موضوع سوژه در آن وارد شده باشد. اگر قرار است زندگینامه داستانی بنویسیم باید حتماً تخیل نویسنده در آن دخیل شده باشد. من از این تجربه برای نوشتن کتاب ابراهیم هادی استفاده کردم بنابراین به نظر من اگر زندگینامه داستانی میخواهیم باید به سراغ آدمهای حرفهای برویم. افرادی که خوب داستان بلدند و به جنگ علاقه دارند.
اما ضرابیزاده همچنان معتقد است، اگر تخیل به زندگینامه داستانی وارد شود، دیگر زندگینامه نیست؛ یعنی دیگر مستند نیست، چون نمیشود تاریخ را تحریف کرد. مخصوصاً در حوزه دفاع مقدس، اگر موضوع و سوژه چیز دیگری بود میشد در مورد آن بحث کرد. اگر در حوزه دفاع مقدس بخواهید در مورد شخصیتی بنویسید و تخیل هم به آن اضافه کنید، نقدها و تحلیلهایی بر این اثر وارد میشود و ممکن است در این آثار تحریف اتفاق بیافتد.
وی توضیح داد: اعتقاد من این است که زندگینامه داستانی در حوزه دفاع مقدس باید مستند باشد، اما از عناصر داستاننویسی به شیوه خیلی خوب میتوانیم در اثرمان استفاده کنیم، طوری که جذاب باشد و به یک اثر فاخر تبدیل شود، اما اینکه چگونه این کار صورت پذیرد این است که شخصی که میخواهد زندگینامه را بنویسد باید به این کار علاقهمند باشد، اما متأسفانه کسانی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس وارد میشوند اغلب تجربیات اولشان است و به همین دلیل آثار نازلی در این زمینه داریم. نویسندهای که وارد حوزه زندگینامهنویسی دفاع مقدس میشود باید به این حوزه عشق داشته باشد و برای نوشتن هر اثرش تمام توانش را بگذارد. دانش کافی و مطالعه هم لازمه کار است. هر کدام از نویسندگان اگر تلاش کنند اثر جدیدی که تولید میکنند از اثر قبلی بهتر باشد، آثار فاخر تولید میشود و این آثار میتواند در جهان منتشر شود.
نظر شما