«دیپورت» حکایت یک جوان نخبه ایرانی به نام پیمان امیری است که به امید زندگی بهتر و به قول خودش رسیدن به بهشت آرزوهایش، تصمیم به خروج غیر قانونی از کشور میگیرد، اما سر از سوریه در میآورد.
در اوایل کتاب حال و هوای قبل خروج از کشور به تصویر کشیده شده و دلهرههای مادری که خواب به چشمانش نمیآید. در ادامه لحظه به لحظه خروج و اتفاقاتی که در سفر رخ داده، سختی کمپها، گرفتاری در گل و لای، رفتار نامناسب سربازها و... به زیبایی بیان شده است. از لحظهای که پیمان توسط نیروهای جبه النصره اسیر میشود، داستان رنگ و بوی غریبی میگیرد. پشیمانی تمام وجودش را گرفته، ولی خیلی دیر است. پیمان توضیح میدهد که نیروهای جبهه النصره برای شناسایی شیعهها از اهل سنت چه درخواستهایی میکنند و هر لحظه ممکن است با یک اشتباه کوچک جانش را از دست بدهد.
پیمان در خاطراتش میگوید: «دیگر با شرایط زندان هماهنگ شده بودم احساس می کردم جان سخت یا پوست کلفت شدهام. در این پنجاه روز سختیهای زیادی کشیده بودم که واقعا برایم عجیب بود.» مخاطب با خواندن متن کتاب با پیمان همدردی میکند و تمام بدنش درد می گیرد، چگونه میشود که خودش در شرایط واقعی در حال تجربه این درد بوده، اما به آن عادت میکند.
از نقاط قوت این کتاب میتوان به شروع بسیار خوب از اوج داستان اشاره کرد که هنرمندانه مخاطب را جذب میکند و او ناخودآگاه در قلاب قصه گیر میکند و متن را تا پایان رها نمیکند. شرح دقیق وقایع و اتفاقات هم از نقاط قوت کتاب است. مطالب با جزئیات از طرف راوی بیان شده و به زیبایی نگاشته شده است. در هر بخش از کتاب خواننده میتواند خود را در صحنه حاضر ببیند.
در بخشی از کتاب آمده است: «امام جمعه با شدت و حدت در حال خطبه خواندن بود و جوانها را به جهاد دعوت میکرد و از کفر ایرانیها و شیعیان و دولت بشار اسد میگفت. حس خوبی نداشتم و نمیدانستم چرا باید آنجا باشم.» مطمئنا ذهن مخاطب در هالهای از ابهام قرار میگیرد در نماز جمعه و در مسجد مسلمان بر علیه مسلمان خطبه میخواند.
در میان اتفاقات ناگواری که برای پیمان افتاده در فصلی از کتاب در مورد مناطق نظامی ترکیه صحبت میکند و سعی میکند با اعلام ایرانی بودن خود حسابش را از پناهندگان سوری جدا کند، اما در نهایت با تعجب فرمانده نظامی ترکیه مواجه میشود و نمیتواند کاری از پیش ببرد.
در بخش دیگری از کتاب پیمان میگوید که حال مردم یک کشور درگیر جنگ چگونه است. اگر مخاطب احساسات عمیقی داشته باشد، قطع به یقین اشک در چشمانش حلقه خواهد زد. از تغییرات حال و هوای شهرها و روستاها میگوید و نحوه تبدیل شدن شهر به صحنه جنگ و آرام و عادی شدن زندگی در آن را شرح میدهد و مردمی که در تلاش برای زنده ماندن درگیر زندگی روزمره خود بودند.
پیمان بارها توسط افراد مختلف سعی میکند از سوریه خارج شود، اما هر بار دستگیر شده و به سوریه بازگردانده میشود. او در نهایت تصمیم میگیرد راه دیگری را انتخاب کند و در نهایت با سختیهای زیادی توسط نیروهای ایرانی از سوریه خارج میشود. بخشی از کتاب اشاره به مباحث امنیتی دارد که نشان میدهد جوانان و رزمندههای این مرز و بوم با چه درایتی جان هموطنان خود را نجات میدهند. برای نجات جان یک نفر که قصد خروج غیر قانونی از کشور را داشته، چندین نفر بسیج میشوند و بالاخره طی عملیاتهای مختلف او را نجات میدهند. مطالب فصل آخر کتاب بسیار زیبا و خلاصه بیان شده است. بعد از عکسهای واقعی پیمان امیری که در آخر کتاب چاپ شده است و فصل آخر به دلیل محدودیتهای امنیتی، اطلاعات عملیات طبقهبندی و کلی بیان شده است. عملیات رهایی، از لحظه اول تا طرحریزی، اجرا و بیست روزی که پیمان امیری در اختیار نیروهای جمهوری اسلامی ایران در قرنطینه بود، خود داستانی مفصل است که در این کتاب نیامده و نویسنده امیدوار است در آینده بتواند از آن اتفاقات بنویسد. این کتاب کمک میکند شرایط رزمندههای ایرانی مدافع حرم را بیشتر درک کنیم. جوانانی که از جان و مال و آسایش خود میگذرند و قدم در میادین جنگ می گذارند تا آرامش و امنیت را در میهن اسلامی حاکم کنند.
کتاب در 6 فصل نوشته شده است. داستان از لحظه تصمیم تا خروج از کشور، اتفاقها و دیدارهای استانبول، دوستان و همراهان عراقی و سوری، اتفاقهای یونان، بازگشت به ترکیه، انتقال به سوریه و شهر ادلب بهصورت متوالی ادامه مییابد تا در فصل 6 چگونگی آزاد شدنش به دست مدافعان حرم را شرح دهد و اعتراف کند که چگونه در دمشق هوای کرمانشاه به سرش زده بود و اینکه دوباره بتواند از بالای طاق بستان شهر را ببیند.
این کتاب در 164 با شمارگان 1250 نسخه به بهای 40 هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر چاپ شده است.
نظر شما